ادبیات
بازدید: 43385
-
بهار در فیلتا. نویسنده: ولادیمیر ناباکوف. مترجم: سیروس نورآبادی
بهار در فیلتا نویسنده: ولادیمیر ناباکوف. نویسنده روس (1899- 1977) از کتاب «اگر یک مرد را بکشم دو مرد را کشته ام»- تجربه زندگی مشترک در داستانهای کوتاه نشر شور آفرین
ادامه... -
شازده کوچولو (1). نویسنده: آنتوان دو سنت اگزوپری
این جورى بود که روزگارم تو تنهایى مىگذشت بى این که راستى راستى یکى را داشته باشم که باش دو کلمه حرف بزنم، تااین که زد و شش سال پیش در کویر صحرا حادثهیى برایم اتفاق افتاد؛ یک چیز موتور هواپیمایم شکسته بود ...
ادامه... -
زن دوم. نویسنده: ویلیام ترور. مترجم: سیروس نورآبادی
زن دوم ویلیام ترور نویسنده ایرلندی (1928) و برنده ی جایزه اُ.هنری 2006 و 2007. از کتاب «اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشتهام»- تجربه زندگی مشترک در داستانهای کوتاه
ادامه... -
مه دود. نویسنده: ایتالو کالوینو. مترجم: شهریار وقفیپور
سعی میکردم تنهایی پشت یک میز بنشینم و روزنامه ی صبح یا عصر را باز کنم، بعد از اول تا آخر بخوانمش (روزنامه را سرراهم به اداره میخریدم و تیترهایش را نگاهی میانداختم، ولی صبر میکردم وقتی توی رستوران هستم، روزنامه را بخوانم ).
ادامه... -
زن تنها. نویسنده: آلبر کامو. مترجم: سیروس نورآبادی
آلبر کامو نویسنده و فیلسوف فرانسوی (1960-1913) و برنده جایزه نوبل ادبیات 1957. از کتاب «اگر یک مرد را بکشم، دو مرد را کشتهام»- تجربه زندگی مشترک در داستانهای کوتاه «نسخه الکترونیک کتاب های نشر شور آفرین را از اپلیکیشین طاقچه دریافت نمایید»
ادامه... -
صندوقچه طلایی. نویسنده: ریلکه. مترجم: رضا نجفی
دیگر کنار تخت کوچک نشست و با چشمهایی بیاشک و سوزان به فضا خیره شد. اکنون پسرک کمی آرامتر خوابیده بود. اما خیلی تند نفس میکشید، پیشانیاش داغ و گونههایش کبود بود. مادر دستش را آرام روی موهای بور، مجعد و ژولیده کودک گذاشت و در سکوت نشست.
ادامه... -
خوشبختی. نویسنده: کاترین منسفیلد. مترجم: سیروس نورآبادی
خوشبختی کاترین منسفیلد نویسنده نیوزلندی (1888-1923) از کتاب «اگر یک مرد را بکشم دو مرد را کشته ام»- تجربه زندگی مشترک در داستانهای کوتاه نشر شورآفرین «نسخه الکترونیک کتاب های نشر شور آفرین را می توانید از اپلیکیشین طاقچه دریافت نمایید»
ادامه... -
سلمانی زنش را کشته. نویسنده: آلبر کوسری. مترجم: جلال آل احمد
. قهوهچی از قهوهخانه بیرون آمد. به کسی میماند که شیطان در او حلول کرده باشد. از او پرسید: - تو رو آزاد کردن؟ - آره ... میخوای بدونی چرا؟ - بیا یه خورده با هم قدم بزنیم. میخوام باهات حرف بزنم. - به شرطی که از من نخوای که چیزی بگم.
ادامه... -
یک روز خوش برای موز ماهی. نویسنده: جی.دی. سلینجر. مترجم: احمد گلشیری
جوان گفت: «موز ماهی.» و کمر روپوشش را باز کرد. روپوش را درآورد. شانههایش سفید و باریک بود و شلوارک شنایش آبی مایل به ارغوانی. روپوشش را از طول یکبار و از عرض سه بار تا زد. حوله ی لوله شده را که روی چشمهایش میانداخت، باز کرد، روی شنها پهن کرد و ...
ادامه... -
شکوه قانون. نویسنده: فرانک اوکانر. مترجم: حشمت کامرانی
دن، مادام که مادرش زنده بود از او مراقبت کرده بود و بعد از مرگ مادر هیچ زنی پا به خانه او نگذاشته بود. انگار خانهاش طلسم شده بود. تقریبا همه اثاثیه خانه را با دستهای خودش و به روش خودش ساخته بود. نشیمنگاه صندلیها در واقع کُندههایی بُرش خورده بودند.
ادامه... -
کودک واکسی
ساعت حدود شش صبح در فرودگاه مهرآباد به همراه دو نفر از دوستانم منتظر پرواز به تبریز بودیم. پسرکی حدود هفت ساله، با موهای خرمایی، جثه ای متوسط، گردنی افراشته، چشمانی که برق میزد، صورتی گندم گون و کمی خسته، لباسهایی نه چندان تمیز و دستانی چرب، جلو آمد..
ادامه... -
موجی که هرگز دریا را ترک نکرد. نویسنده: اوکتاویو پاز. مترجم: مهدی افشار
هرچند که در اینجا از اوکتاویوپاز داستان کوتاهی نقل می شود لیکن او به شاعری مشهورتر است تا بعنوان قصه نویس. پاز در مکزیکوسیتی متولد شد به سال 1914 و در مدرسۀ کاتولیک رومی و سپس دانشگاه ملی تحصیل علم کرد. نوزده ساله بود که نخستین دفتر شعر خود را منتشر کرد.
ادامه...