کافه خوندنی

شروود اندرسون یکی از نویسندگان و شاعران عصر طلایی داستان کوتاه در آمریکاست. او در 1876 در ایالت اوهایو در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد. او هیچ گاه تحصیلات منظمی نداشت و برای کسب درآمد به کارهایی چون دوچرخه سازی و تبلیغات تجاری و رنگ سازی مشغول شد...

ته پیازو رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت ، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و...

سام شپارد از نویسندگان معروف امریکایی است که بیشتر به نمایشنامه‌نویسی شهرت دارد. بیش از 45 نمایشنامه دارد و ده‌ها داستان کوتاه. در سی فیلم بازی کرده و نمایشنامه‌هایش جوایز متعددی برده. از جمله می‌توان به جوایز پولیتزر و جایزه‌ی اوبی اشاره کرد.

از آن جایی که در تراموای درام کندرا هیچ کدام از مردهای جوان متوجه او نشده بودند فکر می‌کرد مجبور باشد سرپا بایستد اما مرد میان‌سال محترمی برایش جا باز کرد. مرد نیرومندی بود و کلاهی قهوه‌ای رنگ به سر داشت. صورت سرخ و مربعی شکل داشت و سبیل‌های خاکستری رنگ.

نخستین تجربه‌ی پینتر در داستان‌نویسی در نوجوانی‌اش در ۱۹۴۵ است. او ابتدا کولوس را به صورت شعر و سپس داستان کوتاه نوشت و در یک مجله‌ی محلی به چاپ رساند.

براي مدتي بعدازظهرها ديگر لايلا جين را نديدم. برايم مهم نبود. فصل فوتبال بود و من در رؤيايم کاپيتان تيم بودم. من مي‌توانستم توپ را هشتاد متر شوت کنم و با دست تا نود متر پرتاب کنم. البته به ندرت نيازي به شوت کردن بود، آن هم وقتي من خودم توپ را جلو مي‌بردم.

این داستان یکی از بهترین نمونه‌های مینیمالیسم در ادبیات داستانی جهان به‌شمار می‌آید و جدای آن فضای تلخ و توصیفات بی‌نظیر نویسنده از آن داستانی خلاقانه و پراحساس ساخته است.

روزنویس‌های او با نثری آینه‌وار نوشته شده که درعین حال، هم ساده‌دلانه است هم پیچیده، و یک حس بذله‌گویی و شوخ‌طبعی لطیف دارد. او این سرزمین را با نگاه مخصوصِ خودش می‌دیده.

جلال‌ اکرامی‌ نویسنده‌ نامدار تاجیکستان‌ و برنده‌ جایزه‌ رودکی‌ است‌. او در سال‌ ۱۹۰۹ در بخارا زاده‌ شد. از کتاب‌های‌ معروف‌ او: کتاب‌های‌ سه‌گانه‌ (دوازده‌ دروازه‌ بخارا ۱۹۶۲ ـ ۱۹۷۴) ـ «شُدی‌» ـ «این‌ گناه‌ من‌ است‌» ـ «من‌ و مدرسه‌ و آموزگارم‌»

تاریخچه ی زمان لئوفرانس هلفورد – استریونس بررسی های تاریخی نشان می دهد که سابقه ی رواج انواع گاه شماری ها در ایران به حدود قرن پنجم پیش از میلاد می رسد. از این تاریخ تا زمان حاضر که گاه شماری هجری خورشیدی در ایران رواج دارد.

چگونه زندگی این راههای اجباری را به ما تحمیل می کند؟ نیرویی که مرا به طرف خانه ی دوست می کشد، از کجا می آید؟ کدامین لحظات اصلی هستند که، در این حضور، یکی از قطبهای مورد نیاز مرا می سازند؟

در ایستگاه راه آهن به دنبالم می آیند و مرا به اتاقی در هتل می برند. هتلی که تزیینات چوبی تیره رنگش انگار با کارد تراشیده شده و مرا به یاد ساعت، فاخته ای پروازکنان از آن بیرون می آید. سه ساعت تا قرارمان وقت دارم. یادداشتی درباره موزه پیدا می کنم و ...