بررسی های تاریخی نشان می دهد که سابقه ی رواج انواع گاه شماری ها در ایران به حدود قرن پنجم پیش از میلاد می رسد. از این تاریخ تا زمان حاضر که گاه شماری هجری خورشیدی در ایران رواج دارد. همواره در طول تاریخ نشانه هایی از حضور دست کم یک نوع گاه شماری دیده می شود و بر این اساس می توان گفت مطالعه ی تاریخ تقویم ها در ایران یکی از مهم ترین مطالعات گاه شماری ها در جهان است.
از تاریخ علم در دوران مادها و هخامنشیان خیلی کم می دانیم. گمان می رود ایرانیان پیش از دوره ی هخامنشی از گاه شماری اوستایی باستان، که نوعی تقویم قمری – خورشیدی بوده، استفاده می کردند و آغاز سال آنها اول تابستان بوده است.
کتیبه های سلطنتی هخامنشیان، از جمله کتیبه ی بیستون، نشان می دهد که در این دوره از نوعی گاه شماری قمری -خورشیدی اقتباس شده از بابلی ها البته با اسامی متفاوتی برای ماه ها ( و شاید کبیسه گیری مستقل)، استفاده می شده که به نام گاه شماری پارسی باستان معروف شده است.
گمان می رود که در پایان قرن ششم یا نیمه ی اول قرن پنجم پ م، پس از تسخیر مصر به دست ایرانیان در زمان کمبوجیه و آشنایی ایرانیان با تمدن مصر، از میان گاه شماری های متعدد رایج در مصر، گاه شماری ساده و منظم 365 روزه در ایران رواج یافته و جایگزین گاه شماری قمری – خورشیدی بابلی شده باشد. البته هنوز هیچ سند کتبی یا مدرکی دال بر اقتباس روحانیت زرتشتی از گاه شماری مصر باستان پیدا نشده است (آنچه ظاهراً باعث این اتفاق نظر شده این نکته است که در گاه شماری مصر باستان چند گونه سال با طول های متفاوت هم زمان به کار می رفته است. طول یکی از این سال ها دقیقا 365 روز بود که ظاهرا همان است که در ایران رواج یافت زیرا بر طبق مدارک و اسناد به جا مانده از مولفان بعدی – مانند ابوریحان بیرونی – یقین است که در سده ی دهم میلادی در سرزمین های خوارزم، سغد، باکتریا، و ارمنستان سال قراردادی 365 روزه رایج بوده است. آشکار است که رواج سال 365 روزه در سرزمین هایی چنین دور از یکدیگر نمیتوانند تصادفی باشد. منطق حکم میکند که سال 365 روزه در روزگاری در این سرزمین های دور از هم رواج یافته باشد که این سرزمین ها همه تابع یک حکومت مرکزی بوده اند، تنها دوره ی این چنینی دوره هخامنشیان بوده است).
در فاصله ی میان هخامنشیان و ساسانیان یعنی دوره حکومت سلوکیان و پس از آن اشکانیان، دوباره گاه شماری خورشیدی – قمری یونانی یا بابلی رواج یافت. گاه شماری سلوکی، که به نام های دیگری مانند کلدانی و سریانی – مقدونی هم شناخته شده است. از زمان به تخت نشستن سلوکوس اول (ملقب به فاتح) در بابل به وجود آمد و بنابر اسناد تاریخی تا اواسط دوران اشکانیان از آن استفاده می شده است.
پس از سلوکیان نوبت به امپراتوری عظیم اشکانیان می رسد که طی دوره ای نسبتاً طولانی (حدود 250 پ م – حدود 226 م) بر بخش عظیمی از سرزمین ایران حکم فرمایی می کردند. به همین سبب انواع گوناگون گاه شماری ها در این دوره در ایران رایج بوده و بعضی ارکان پاره ای از گاه شماری های رایج در دوره ی اشکانی، به سبب کمبود منابع به طور کامل قابل شناسایی نیست. بررسی اسناد تاریخ دار این دوره یا اسنادی که دست کم یکی از ارکان گاه شماری بر آنها درج شده باشد، مانند سکه ها، اسناد تاریخ دار بابلی، پوست نوشته های دورا اروپوس، سفال شکسته های نسا و بعضی کتیبه های دو زبانه، نشان می دهند که در دوره ی اشکانی انواع گاه شماری های سلوکی (با نام مقدونی یا بابلی برای ماه ها) اشکانی (با مبدا اشکانی و با نام های فارسی میانه برای ماه ها) رواج داشته است. با توجه به اسناد تاریخ دار، گاه شماری اشکانی تا پایان حکومت این سلسله در ایران کاربرد داشته است.
وقتی ساسانیان که خود را وارث بر حق هخامنشیان می دانستند به حکومت رسیدند تا آنجا که می توانستند در احیای سنت ها و آیین های هخامنشیان کوشیدند. یکی از نخستین اقدامات اردشیر بابکان، بنیان گذار سلسله ی ساسانی، لغو گاه شماری مبدا دار اشکانی و از نو مرسوم کردن گاه شماری زرتشتی با سال قراردادی 365 روزه بود. هنوز هم زرتشتیان ایران و پارسیان هند از همین گاه شماری برای تعیین مراسم مذهبی خود بهره می برند. سال در این گاه شماری سالی بی کبیسه شامل 12 ماه 30 روزه به اضافه ی 5 روز اضافه بود که به نام پنج گروه گاتاها، یا سرودهای روحانی زرتشتی، نام گذاری شده بودند. روزهای ماه هم هر کدام برای خود نامی داشتند و هر گاه نام روز و نام ماه با هم یکی می شد ایرانیان آن روز را جشن می گرفتند.
شمارش سال ها در ایران قدیم
طول یا طبیعت سال تقویمی هر چه باشد، نیازهای جامعه حکم می کند که جای سال در گذر زمان – یعنی فاصله آن از اکنون تشخیص پذیر باشد. در دوره کورش و تا قرن ها بعد پادشاهان و اتباع آنها رویدادها و اسناد را با عطف به سال جلوس، تاریخ گذاری می کردند. مثلا می گفتند: « در سال سیزدهم سلطنت داریوش سوم». این گونه قرارداد برای تاریخ گذاری دو خوبی داشت؛ در سراسر کشور قابل درک بود و نسبتاً آسان می شد آن را تا زمان حال ادامه داد. مثلا اگر مادر نابونید، آخرین پادشاه بابل می خواست سن خود را بازگو کند، می گفت در سال بیستم سلطنت آشور بانیپال، پادشاه آشور به دنیا آمده و سال چهل و دوم او را دیده و بعد هم سه سال در زمان جانشین او زندگی کرده و به همین ترتیب تا هنگام به تخت نشستن نابونید، که روی هم می شد 95 سال، برای شمارش سن خود به هفت ارجاع یا مبدا نیاز داشت. اما در شهر آشور یا در آتن روزگار خودش که هر سال را به نام یکی از قضات شهر نام گذاری می کردند می بایست 95 تاریخ را ردیف کند تا به همین نتیجه برسد.
طبیعی است که سال جلوسی با تاج گذاری شاهی آغاز شود و تا برگشت همین «ماه – روز» ادامه داشته باشد و اما در متن های معتبر در تعریف سال جلوسی ساسانی آمده است: «ایرانیان شمارش سال را از نقطه ی اعتدال بهاری آغاز می کنند. نخستین سال سلطنت هر شاه عبارت بوده از فاصله میان روز تاج گذاری او تا نقطه ی اعتدال بهاری و سال دوم سلطنت او فاصله ی میان نخستین نقطه اعتدال بهاری سلطنت او تا دومین نقطه اعتدال بهاری سلطنت او بوده است».
پس از شاهان پارسی نوبت به اسکندر مقدونی و جانشینان او و سلوکیان می رسد. نمی دانیم که سال های فرمانروایی اسکندر در ایران را چگونه تاریخ گذاری می کرده اند اما در دوران سلوکیان، سلوکوس اول (ملقب به فاتح) تقویم بابلی را پذیرفت و بنا به باور بسیاری از پژوهشگران زمان پیروزی بر بابلیان را مبدا گاه شماری سلوکی اعلام کرد و فرزندش پس از مرگ پدر سال های تاریخی را با همان مبدا شمارش کرد و جانشینان او نیز همین رفتار را تکرار کردند.
گاه شماری اشکانی فقط در مبدا با گاه شماری سلوکی متفاوت بود و مبدا آن آغاز سلطنت اشک اول (250-248 پ م) و مصادف با سال شصت و پنجم سلوکی بود.
ارکان گاه شماری ساسانی با گاه شماری رایج در دوره ی اشکانی تفاوت هایی دارد؛ از جمله اینکه مبدا گاه شماری در دوره ساسانی زمان به تخت نشستن هر پادشاه (سال جلوس) بود و از مبدا ثابت گاه شماری اشکانی استفاده نمی شد. همچنین دوره های کبیسه گیری در گاه شماری دوره ی ساسانی بلند مدت بود؛ شباهت این گاه شماری با گاه شماری اشکانی فقط در نام ماه ها و نام روزهای هر ماه است.
ساسانیان مانند هخامنشیان برای تاریخ گذاری، سالهای جلوس شاهان را به کار می بردند. آخرین مبدا تاریخ اوستایی در دوران ساسانیان در زمان به تخت نشستن یزد گرد سوم پایه گذاری شد و تقویم اوستایی با مبدا سال جلوس یزدگرد در میان زرتشتیان متداول و به گاه شماری یزدگردی معروف شد.
رواج گاه شماری یزدگردی و پس از آن
گاه شماری یزد گردی در کلی ترین تعریف، عملا ادامه همان گاه شماری های دوره ساسانی است که زرتشتیان، پس از ورود اسلام به ایران، ابداع کردند. مبدا این گاه شماری، سال 632 میلادی / 11 هجری قمری، هنگام به تخت نشستن یزد گرد سوم آخرین پادشاه ساسانی بود، یکی از مهم ترین ویژگی های گاه شماری یزدگردی نقش آن در حد فاصل زمان انقراض سلسله ساسانی و استقرار اسلام در ایران است. در نخستین اسناد تاریخ دار ایران بعد از اسلام عموما این گاه شماری به کار رفته و مهم ترین این اسناد مجموعه سکه های عرب – ساسانی است که پس از ورود اسلام در نقاط گوناگون ایران ضرب شده اند. اما تقریبا از سال سی ام یزدگردی نمونه سکه هایی در ایران به دست آمده که با گاه شماری هجری قمری ضرب شده اند. تقریبا در قرن اول هجری گاه شماری یزدگردی و گاه شماری هجری قمری در کنار هم در ایران استفاده می شد. از این زمان به بعد نیز گاه شماری یزدگردی با کاربرد کمتر بر دیگر اسناد تاریخ دار، از جمله کتیبه های متعدد دوزبانه و همچنین نوشته به عنوان شمسی یاد شده است.
پس از کشته شدن یزدگرد سوم (651 میلادی) و انقراض سلسله ساسانی، رویکردهای گوناگونی در به کارگیری انواع گاه شماری در ایران به وجود آمد. در حالی که در بعضی نقاط گاه شماری هجری قمری برای نخستین بار با ضرب سکه های عرب – ساسانی متداول شده بود. دسته ای از ایرانیان همچنان گاه شماری یزدگردی را به کار می بردند. اما دسته ای دیگر از ایرانیان گاه شماری خود را با مبدا در گذشت این پادشاه (سال 11 یزدگردی / 632 میلادی) شمارش کردند این گاه شماری که مبدا آن فرضا زمان جلوس شاه جدید ساسانی بر تخت سلطنت بوده است. در متون گوناگون گاه شماری مجوسی یا فارسیه خوانده شده است که در همه جزییات به جز مبدا تاریخ با گاه شماری یزدگردی برابر بود، البته گاه شماری مجوسی عمومیت گاه شماری یزدگردی را پیدا نکرد.
فصل ها و آغاز سال
تقریبا در همه جای دنیا آغاز سال و گاهی هم آغاز هر فصل جشن گرفته می شود. آغاز سال در هر کشور و فرهنگ در زمان خاصی از سال رخ می دهد. در ایران از کهن ترین زمان تا به امروز تعداد فصل ها و آغاز سال دگرگونی های فراوانی داشته که زنده یاد سید حسن تقی زاده به تفصیل در کتاب گاه شماری در ایران قدیم (زیر نظر ایرج افشار، انتشارات شکوفان، 1357) آنها را شرح داده است. در اینجا به خلاصه ای از این پژوهش گسترده بسنده می کنیم:
فصل ها
از کهن ترین دوران، سال ایرانی به دو فصل یا دو بخش، تابستان دو ماهه و زمستان ده ماهه (که ریشه هند و اروپایی دارد و احتمالا به ریشه قوم آریایی در سیبری باز می گردد) و زمانی هم به دو فصل تابستان هفت ماهه و زمستان پنج ماهه (که ریشه ی ایرانی دارد) تقسیم می شد. بنابر برخی نظرها مثلا جشن سده در صدمین روز زمستان و پنج ماهه (یعنی دهم بهمن) برگزار می شد. زمانی هم تابستان و زمستان هر کدام شش ماه داشت.
و زمانی نیز سال شش فصل داشت و هر فصل را گاه می نامیدند و در پایان هر گاه جشنی پنج روزه می گرفتند به نام گاهان بار که زرتشتیان هنوز آنها را برگزار می کنند. این جشن ها به ترتیب به مناسبت آفرینش آسمان ،آب، زمین، روییدنی ها، جانواران، و مردمان برگزار می شدند.
و سرانجام از کهن ترین زمان، تقسیم بندی سال را به چهار فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان نیز داریم و گاه شماری امروزمان هم بر همین پایه است. در میان کوچ نشینان و کشاورزان ایران هنوز محاسبه ی فصل ها به جای ماه ها رواج دارد. مثلا در استان های فارس، کرمان و لرستان هنوز برای معین کردن زمان فعالیت های دامداری و کشاورزی محاسبه ی روزهای چهل و پنجم بهار (15 اردیبهشت)، هفتادم تابستان (10 شهریور) یا صد و بیستم نوروز (اول مرداد) رواج دارد.
آغاز سال
در ایران کهن آغاز سال در آغاز بهار (اعتدال بهاری) بوده است ولی به علت کوتاهی در محاسبه کبیسه در آن تغییراتی رخ داد. زمانی آغاز سال در ابتدای تابستان افتاده بود. در دوره ای نیز چنان که ابوریحان بیرونی آورده است، سال در اول تابستان ولی با نام فروردین آغاز می شده و در نتیجه اعتدال بهاری به ماه دی می افتاده است. سرانجام با رواج یافتن گاه شماری جلالی آغاز سال بر اعتدال بهاری و آغاز فروردین استوار ماند و گاه شماری قمری که بعد از اسلام در ایران رواج یافت، امروز بیشتر جنبه ی دینی دارد.
کبیسه گیری
یکی از علت های بروز نابسامانی و گردش زمانی در گاه شماری ها، کوتاهی کردن در کبیسه گیری است. واژه کبیسه معرب واژه کبیشتا و به معنای پر و افزوده است. در فصل های پیش درباره انواع کبیسه گیری در میان اقوام و فرهنگ های گوناگون صحبت کردیم.
مثلا اقوامی که از گاه شماری ترکیبی روز و ماه و سال استفاده می کردند- مانند بابلیان – با افزودن گاه و بی گاه یک ماه اضافی به سال گاه شماری خود را اصلاح می کردند. به هنگام فتوحات کوروش بزرگ (539 پ م) بابلیان از معادله ی 235 ماه = 19 سال خورشیدی آگاه بودند و از ابتدای قرن پنچم پ م دوره ی هفت کبیسه در هر 19 سال را وضع کرده بودند. با این تمهید روز سال نو آنها در اول نیسان، همانند عید فطیر یهودیان و عید پاک مسیحیان همیشه در اوایل فصل بهار بود. و آغاز هر ماه کم و بیش مطابق می شد با هلال ماه نو.
گفتیم که مصریان و زرتشتیان و ساسانیان سال معلوم 365 روزه را برگزیدند این سال به آسانی به دوازده بخش (ماه) سی روزه و پنج روز اضافی تقسیم می شد (این پنج روز را مورخان عرب در گاه شماری مصری «ابوغمنا» معرب «اپوگونیا»ی یونانی و ایرانیان پنجه، پنجک، خمسه ی مسترقه، یا بهیزک می خواندند) این سال قراردادی که یک چهارم روز از سال خورشیدی کوتاه تر بود. هر چهار سال یک روز جلو می افتاد. مثلا اول فروردین روز اول سال ساسانی که در سال 632 میلادی مطابق بود با روز 16 ژوئن همان سال، در سال 636 میلادی- یعنی چهار سال بعد- مطابق شد با روز 15 ژوئن. سال گردان با این آهنگ همه طول سال ژولینی را طی می کرد.
دستور انجام دادن نوعی کبیسه گیری 120 ساله حتی به خود زرتشت نسبت داده می شود. بنا به گزارش ابوریحان بیرونی و دیگر مولفان ایرانی و نیز عرب، زرتشت بنا به مقتضیات مذهبی این قانون را مقرر کرده بود که سال گردان 365 روزه را باید با اضافه کردن ماهی سه روزه در هر 120 سال با سال خورشیدی هماهنگ کرد. جای این ماه در سال، در همه ی دوره های کبیسه گیری ثابت نبود و یک بار بعد از فروردین و 120 سال بعد پس از اردیبهشت افزوده می شد و همین طور الی آخر. البته بعد از هشت دوره کبیسه گیری این سنت به سبب وقوع جنگ و آشوب به حالت تعلیق درآمد و بنابراین روزهای اضافی به انتهای ماه هشتم اضافه شدند. همه پژوهشگران به این سنت باور ندارند اما جا به جایی روزهای اضافی آخر سال در دوران ساسانیان مورد توافق همه است؛ این روال تا سال 375 یزدگردی تغییری نکرد تا اینکه در واکنش به تلاقی مبارک نوروز و اعتدال بهاری در 15 مارس سال 1006 میلادی روزهای اضافی به جای خود در انتهای سال بازگشتند.
در ابتدای قرن 12، پارسیان- ولی نه زرتشتیان داخل ایران – یک ماه کبیسه را (هر چند با حفظ روزهای اضافی انتهای سال) برای هماهنگی افزودند؛ اما این اتفاق تکرار نشد. در سال 1746 میلادی پیشنهادی برای تغییر کبیسه گیری ارائه شد که گاه شماری پارسیان هند را با گاه شماری زرتشتیان ایران یکسان کرد. فقط گروهی اقلیت آن را پذیرفتند ولی گاه شماری آنها (که گاه شماری کدمی، آمده از واژه قدیمی نام داشت) تا مدت ها باقی مانده بود و در کنار تقویم رسمی کاربرد مذهبی خاص خود را داشت.
در سال 1906 میلادی، گاه شماری سومی به نام فصلی یا باستانی پا به عرصه گذاشت که در آن نوروز یک بار دیگر هنگامه ی اعتدال بهاری تعیین شد و هم زمان با سالهای کبیسه گرگوری شش روز به این سال افزوده می شد. اغلب پارسیان این اصلاحات را به سبب تضادش با مذهب رد کردند اما در ایران اغلب زرتشتیان آن را پذیرفتند زیرا به گاه شماری رسمی که در سال 1304 هجری شمسی (1925 میلادی ) اعلام شد و تا امروز هم در ایران کاربرد دارد، نزدیک تر بود.
گاه شماری جلالی
همان طور که گفتیم بی توجهی به کبیسه گیری در گاه شماری یزدگردی موجب شد که از سال 375 یزدگردی (1006 میلادی) تا اوایل دوران جلال الدوله ملکشاه سلجوقی روز اول فروردین نسبت به روز واقعی نوزده روز جابه جا شده باشد. به منظور اصلاح این مسئله به دستور ملکشاه در دوره وزارت خواجه نظام الملک گروهی مرکب از هشت ریاضی دان و منجم به سرپرستی حکیم عمر خیام تشکیل شد تا گاه شماری را وضع کنند که تا همیشه با سال استوایی تطبیق داشته باشد. این اصلاح به این ترتیب انجام شد که هجده روز از ابتدای فروردین سال 448 یزدگردی (1079 میلادی) حذف و روز 19 فروردین قدیم تبدیل به اول فروردین جلالی شد (این حذف و تبدیل به کبیسه جلالی معروف شد). از آن روز به بعد این روز اول سال را نوروز سلطانی و این گاه شماری را گاه شماری سلطانی یا جلالی نام نهادند. اسامی ماه های سال همان نام های سال گردان بود. اما این نام ها در گاه شماری جلالی عموما با ذکر عبارت سلطانی، جلالی یا ملکی متمایز می شدند.
کبیسه گیری در گاه شماری هجری خورشیدی
کبیسه گیری در این گاه شماری تابع چرخه بزرگ 2180 ساله است که شامل این چرخه های خردتر می شود:
21 چرخه ی 128 ساله، شامل:
یک چرخه کوچک 29 ساله
3 چرخه کوچک 33 ساله
و
یک چرخه 132 ساله، شامل:
یک چرخه کوچک 29 ساله،
2 چرخه ی کوچک 33 ساله،
یک چرخه کوچک 37 ساله.
در هر چرخه کوچک در سال پنجم یک سال کبیسه داریم و از آن پس هر چهار سال یک بار کبیسه داریم.
چرخه بزرگ فعلی از سال 475 هجری 1096-1097 میلادی، آغاز شده است. چرخه ی 128 ساله ی فعلی از سال 1371 هجری، 1992-1993 میلادی آغاز شده است.
در این گاه شماری شش ماه نخست سال (از فروردین تا شهریور) هر کدام 31 روز دارند تا فاصله زمانی اعتدال بهاری تا اعتدال پاییزی را پر کنند و پنج ماه بعدی (از مهر تا بهمن ) 30 روز دارند و آخرین ماه، اسفند در سال های عادی 29 روز دارد. در سال های کبیسه گیری، که در قرن یازدهم تصویب شد، این است که سال عادی در روزی شروع می شود که خورشیید پیش از ظهر وارد برج حمل شود. (یعنی لحظه ی اعتدال بهاری یا به اصطلاح «تحویل سال» پیش از ظهر باشد) و اگر خورشید پس از ظهر در 366 –اُمین روز سال وارد برج حمل شود آن سال کبیسه و روز بعد نوروز است. این اتفاق به طور عادی هر چهار سال یکبار و گاهی هم هر پنج سال یکبار می افتد (به این ترتیب کبیسه 5 ساله نخستین بار در ایران به کار رفت). به این ترتیب تقویم هجری شمسی تنها تقویم متداول در جهان است که علاوه بر کبیسه های چهار ساله کبیسه پنج ساله نیز دارد. وجود کبیسه های پنج ساله باعث انطباق دائمی و دقیق تر تقویم هجری شمسی با فصل های طبیعی می شود. البته در عمل چرخه ی پیچیده ای از پیش محاسبه شده است). مبدا این گاه شماری از اعتدال بهاری پیش از هجرت پیامبر اسلام (ص) است؛ یعنی 21 مارس (اول فروردین) سال 622 میلادی.
گاه شماری هجری خورشیدی
گاه شماری جلالی تا پیش از مشروطه در ایران رسمیت نداشت و با تغییراتی از جمله در مبدا و اسامی و طول ماه ها به ابتکار میرزا عبدالغفار خان نجم الدوله در قالب تقویم هجری شمسی برجی متدوال شد. نجم الدوله نخستین بار عبارت 1264 هجری شمسی را در حاشیه تقویم سال 807 جلالی ذکر کرد و از آن تاریخ به بعد، نوعی گاه شماری را در ایران رایج کرد که برای نخستین بار اساس آن شمسی و مبدا آن هجرت پیامبر اسلام (ص) از مکه به مدینه باشد.
تقویم هجری شمسی برجی در آغاز رسمی نبود و فقط در تقویم های قدیمی و در امور گمرکات و مالیه ایران از آن استفاده می شد؛ تا آنکه در سال 1328 هجری قمری/ 1288 هجری شمسی، میرزا عبدالحسین خان شیبانی وحید الملک، نماینده تهران در مجلس شورای ملی، طرحی با موضوع قید تاریخ کلیه معاملات و مبادلات مشترکه عمومی را از تاریخ قمری به هجری شمسی برجی پیشنهاد کرد. این پیشنهاد در دوره دوم مجلس شورای ملی ایران در ماده 3 قانون محاسبات عمومی، مصوب 21 صفر 1329 / 2 حوت 1289 پذیرفته شد و تقویم هجری شمسی برجی به مثابه مقیاس رسمی زمان در محاسبات دولتی تصویب شد.
نام ماه |
معنای ماه |
تعداد روزها |
فروردین |
نیروی پیش برنده |
31 |
اردیبهشت |
راستی و پاکی |
31 |
خرداد |
کمال و رسایی |
31 |
تیر |
باران |
31 |
امرداد |
بی مرگی و جاودانگی |
31 |
شهریور |
کشور برگزیده |
31 |
مهر |
عهد و پیمان |
30 |
آبان |
آب ها |
30 |
آذر |
آتش |
30 |
دی |
آفریدگار، دادار |
30 |
بهمن |
اندیشه نیک |
30 |
اسفند |
فروتنی و بردباری |
29 (30) |
در اواخر سال 1303 هجری شمسی برجی، جمعی از نمایندگان دوره پنجم مجلس شورای ملی ایران طرحی را پیشنهاد کردند که نام برج های عربی متدوال در تقویم برجی به نام های فارسی تبدیل شوند. پس از بحث های فراوان، بالاخره در جلسه ی 148 – اُم مجلس شورای ملی ایران در شب سه شنبه 11 فروردین 1304 قانون تبدیل بروج به ماه های فارسی از نوروز 1304 شمسی به تصویب رسید و تقویم هجری شمسی تقویم رسمی کشور شد. نام ماه های تقویم هجری شمسی ریشه اوستایی دارند. و از القاب اهورامزدا یا اسامی فرشتگان انتخاب شده است.