ادبیات
بازدید: 43391
-
اشتباه پدرم مردنش بود. نویسنده: بهاءالدین مرشدی
وقتی پدر می خواست خودش را از بلندی پرت کند پایین، رو کرد به من و گفت که خیالش از بابت من راحت است.
ادامه... -
درخت غمگین. نویسنده: رضا زنگی آبادی
درخت یه روز سوخت، دو روز سوخت، سه روز سوخت، چهار روز سوخت، هفت روز سوخت، بیست و یک روز سوخت، چهل روز سوخت و بی بی هم سکسکه می کرد.
ادامه... -
چرا؟ نویسنده: رضا براهنى
رضا براهنی نویسنده، شاعر و منتقد ادبی ایرانی است. او عضو کانون نویسندگان ایران و یکی از چهرههایی است که در سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ برای تشکیل کانون نویسندگان ایران با جلال آل احمد همکاری داشت.
ادامه... -
برسد به دست لیلا حاتمی. نویسنده: سعید محسنی
قبل از این که صدایم را ببرم بالا و بگویم خب برو به درک، حالیت نیست که ... هانیه پرید وسط اتاق و جیغ زد...
ادامه... -
جوجه. نویسنده: احمد مهربان
بوم! ... بوم! از خواب می پرم؛ رابرت دنیرو بود که شلیک می کرد وقتی گفت: «یو تاک تو می؟ هو د هل الس آر یو تاکینگ؟»
ادامه... -
سیزده. نویسنده: مهسا ملک مرزبان
آمد جلوی آسانسور ایستاد و دکمه اش را زد، چراغ طبقه سیزدهم روشن شد تا به صفر برسد دلش هزار راه رفت؛ از خودش پرسید چکار دارم می کنم؟!
ادامه... -
ادای احترام. نویسنده: نادین گوردمیر. مترجم: اسدالله امرایی
نادین گوردیمر متولد 1923، برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1991 و اهل آفریقای جنوبی است. او از مبارزان ضدنژادپرستی در رژیم آپارتاید بود که تا به آخر در کنار سیاهان ماند و بیانیه های آتشینش جزو تأثیرگذارترین مقالاتی بود که در آن سال های سیاه ارائه شد.
ادامه... -
تحقیر. نویسنده: فرهاد کشوری
لوله تفنگ را بالا آورد و رو به سینه کیانی گرفت، کیانی یک دم فکر کرد بهتر است راهش را بکشد و برود اما از جاش جنب نخورد .
ادامه... -
وسواس. نویسنده: مت تامکینز. مترجم: اسدالله امرایی
مت تامکینز نویسنده دو کتاب «سوغاتی ها و داستان های دیگر» و «مطالعاتی در باب ریخت شناسی دوگانه» است. داستان های او در نشریات ادبی و دانشگاهی منتشر شده است. تامکینز ساکن نیویورک است و زنش در نمونه خوانی آثارش به او کمک می کند.
ادامه... -
هزارپا. نویسنده: لیدیا دیویس. مترجم: رویا بشنام
مطمئن بودم که آن کرم بهترین راه را برای نجات خودش پیدا می کند. با اینحال با خودم فکر می کردم که چطور می تواند تمام پله ها را پایین بیاید و خودش را به باغ برساند؟!!
ادامه... -
هات داگ کاسکو. نویسنده: مریم رییس دانا
مادر هر لقمه ای که فرو می دهد روی گلوی باریک و بلندش قلنبه ای پیدا می شود انگار از بس غذا از آن عبور نکرده به زحمت راهش را پیدا می کند...
ادامه... -
دیوار آرزوها. نویسنده: محسن فرجی
با هم همکار بودند و این همکاری به دوستی انجامیده بود، حالا هم که یکی از جمعشان بیکار شده بود، دو نفر دیگر وظیفه خودشان می دانستند که دوستشان را در چنین شرایطی تنها نگذارند
ادامه...