ادبیات
بازدید: 43389
-
دندان های طلا. نویسنده: ژان رای. مترجم: یداله رویایی. (قسمت دوم)
من با این دو خواهر تقریبا بشکل افسانه ای و جالبی آشنا شدم.
ادامه... -
دندان های طلا. نویسنده: ژان رای. مترجم: یداله رویایی. (قسمت اول)
با کمی حوصله جریان را خواهید فهمید.
ادامه... -
عجوزه ایزرگیل. نویسنده: ماکسیم گورگی. مترجم: دکتر قاضی. (قسمت آخر)
در این هنگام بود که به این نتیجه رسیدم که باید برای خود آشیانه ای بسازم. مدت زیادی مثل یک فاخته زندگی کرده بودم.
ادامه... -
عجوزه ایزرگیل. نویسنده: ماکسیم گورگی. مترجم: دکتر قاضی. (قسمت چهارم)
در لهستان خیلی بمن سخت گذشت. در آنجا مردانی سرد و دروغگو زندگی میکنند. من زبان مار صفتشان را نمی فهمیدم.
ادامه... -
عجوزه ایزرگیل. نویسنده: ماکسیم گورگی. مترجم: دکتر قاضی. (قسمت سوم)
من با مادرم نزدیک فالمی در کنار بیرلا زندگی می کردیم. من تازه پانزده سال داشتم که او در دهکده ما ظاهر شد.
ادامه... -
عجوزه ایزرگیل. نویسنده: ماکسیم گورگی. مترجم: دکتر قاضی. (قسمت دوم)
اهل قبیله وقتی بخود آمدند باو پرداختند- او را در بند نهادند و بهمان حال گذاشتند- مرگ ساده و بی شکنجه اش نمیتوانست آنها را راضی کند.
ادامه... -
عجوزه ایزرگیل. نویسنده: ماکسیم گورکی. مترجم: دکتر قاضی. (قسمت اول)
این داستان ها را من در کنار دریا نزدیک آکرمن که در بسارابی واقع است شنیده ام.
ادامه... -
همسایه زیبای من. نویسنده: رابیندرانات تاگور، مترجم: عبدالله توکل.
احساسی که بیوه زن جوان، همسایه زیباروی من، در دلم بر می انگیخت احساس احترام بود. دست کم این حرفی بود که من به رفقای خود می زدم، و چیزی بود که بخود می گفتم.
ادامه... -
کمیته استقبال. نویسنده: برانیسلاو نوشیج
نتوان حتی یکنفر از اهالی صربستان را پیدا کرد که لااقل یکبار عضو یکی از این کمیته ها نشده باشد.
ادامه... -
بچه با استعداد من. نویسنده: برانیسلاو نوشیج.
او، با هوسهای عجیب و غریبش، بچه وحشتناکی بود، مثلاً از کندن موهای سبیلم لذت زیادی میبرد.
ادامه... -
قضیه بچه خوک. نویسنده: برانیسلاو نوشیج.
بدون شک همه شما شب کریسمس بچه خوک خورده اید. اما می دانید من چه خوردم؟
ادامه...