ادبیات
بازدید: 43389
-
اندیشه - قسمت نهم (نویسنده : لئونید آندره یف، مترجم : کاظم انصاری)
اکنون نبض خود را امتحان کردم. صد و هشتاد مرتبه در دقیقه میزند. تنها خاطره گذشته تا این حد مرا آشفته و مضطرب میسازد.
ادامه... -
اندیشه - قسمت هشتم (نویسنده : لئونید آندره یف، مترجم : کاظم انصاری)
رویهم فقط سه ضربت بوی زدم: یکبار وقتی ایستاده بود ودوبار در آنموقع که بر زمین افتاد. خوب بخاطر دارم. فقط سه بار ضربت زدم .
ادامه... -
اندیشه - قسمت هفتم (نویسنده : لئونید آندره یف، مترجم : کاظم انصاری)
دوشب است که من نخوابیدهام و هرگز میل ندارم دیوانه شوم. درخواست میکنم که بمن كلورآمید بدهید. در خواست میکنم. دیوانه کردن اشخاص دور از شرافت است .
ادامه... -
اندیشه - قسمت ششم (نویسنده : لئونید آندره یف، مترجم : کاظم انصاری)
پس ماشا لبخندی زده پرسید: - چیزی لازم ندارید ؟ آری. در دیوانگی او تردیدی نیست.
ادامه... -
اندیشه - قسمت پنجم (نویسنده : لئونید آندره یف، مترجم : کاظم انصاری)
اما من خفتم و بخواب خوش و عمیقی فرو رفتم. مگر دیوانگان بخواب خوش فرو میروند ؟
ادامه... -
اندیشه - قسمت چهارم (نویسنده : لئونید آندره یف، مترجم : کاظم انصاری)
مدتی است که چیزی ننوشته ام. حادثه اوقات اخیر و بیخوابی مرا بسیار ضعیف کرده و گاهی دستم میلرزد. در ایام گذشته نیز گاهگاه باینوضع دچار میشدم.
ادامه... -
اندیشه - قسمت سوم (نویسنده : لئونید آندره یف، مترجم : کاظم انصاری)
وضع من دشوار است. هیچکس در جهان چون من این وضع دشوار جنون آمیز را ندارد.
ادامه... -
اندیشه - قسمت دوم (نویسنده : لئونید آندره یف، مترجم : کاظم انصاری)
تاتیانا بمن نگریست و گفت: «راست است» و چشمش تبسم کرد. من نیز لبخند زدم. و سپس الکسی گفت: -آری، برادر! تیرت بسنگ خورد! از این سخن همه بخنده افتادیم.
ادامه... -
اندیشه - قسمت اول (نویسنده : لئونید آندره یف، مترجم : کاظم انصاری)
یازدهم دسامبر سال 1900 آنتون ایگناتیویچ کرژنتسف دکتر طب، مرتکب قتل شد.
ادامه... -
صف طویل - قسمت آخر (نوشته: عزیز نسین، ترجمه: رضوان)
بالاخره من سرم را خم کردم و از زیر در آهنی که تا نصفه پاینش کشیده بودند، با زور خودم را چپاندم توی مغازه.
ادامه...