ادبیات
بازدید: 43390
-
همه چیز درباره نیمایوشیج
علی اسفندیاری، مشهور به نیمایوشیج و متخلص به نیما، فرزند ابراهیم خان اعظام السلطنه نوری، از شاعران مشهور معاصر و دگرگون کننده مسیر شعر فارسی است.
ادامه... -
"نه" نویسنده: کلاوس شلِ زینگر مترجم: ناصر غیاثی
چهکار کند؟ برگردد؟ تلفن بزند؟ و یا بپرد توی تراموا و برود؟ ساعت دوازده است. شاید پیشی حالا برگشته. پیشی حتماً با من میآید. شاید هم پدر حالا آنجا است و منتظر اوست. شاید پدر، پیشی را هم برداشت. میخواهد برگردد، با تراموا برگردد، ولی از دروازه هم رد شده،
ادامه... -
آواز فوارهی آب و گنجشک. نویسنده: حسن اصغری
برمیگشت و توی اتاق سرگردان راه میرفت و آخر دست میگذاشت روی دستگیرهی در هال که پیرزن از توی آشپزخانه میگفت:
ادامه... -
هر روز، بيگانه تر از ديروز. نویسنده: هرمان هسه
ده سال پيش ، وقتي" يوهان فراگوت "زميني به نام "اِسپَرلُوس "خريد و به آن جا نقل مکان کرد ، خانه ي اربابي کهن سالِ رها شده اي بود با کوره راه هاي باغ. فراگوت معبد آن را ويران کرد و کارگاه نقاشي جديدي بنا نمود. وي مدت هفت سال در آن جا سرگرم نقاشي بود.
ادامه... -
داستان مروارید. نویسنده: جان اشتاین بک
"کسی که به کاری بیاید ، نباید فرصت زیستن یا مردن را به حساب آورد. باید تنها آن را به حساب آورَد که آن چه انجام می دهد، درست است یا نادرست ." جان اشتاین بِک (نویسنده امریکایی قرن بیستم)
ادامه... -
انار بانو و پسرهایش. نویسنده: گلی ترقی
تبرزین را به باربری که کنار در ایستاده هدیه میکنم. نفس زنان و بداخلاق برمیگردم و میبینم که خانم پیر، گیج و مضطرب، سرجایش ایستاده و به اطراف نگاه میکند. راهش را بلد نیست. چشمش که به من میافتد، ذوق میکند. دستش را برایم تکان میدهد.
ادامه... -
پوسئیدون. نویسنده: فرانتس کافکا. مترجم: علی اصغر حداد
آنجا که فرد قدرتمندی بر مطلبی پافشاری کند، حتی در غیرممکنترین موارد هم باید سعی کنی به ظاهر با خواستهاش موافقت کنی...
ادامه... -
عشق در بازار. نویسنده: یییون لی. مترجم: گیتا حجتی
یییون لی در سال 1972 در پکن به دنیا آمد و در سال 1996 به امریکا مهاجرت کرد. او که به رشته پزشکی علاقه داشت در دانشگاه آیوا ثبت نام کرد و به ادبیات خلاقه و نوشتن رو آورد. در کارگاه نویسندگان آیوا شرکت کرد و در رشته نگارش خلاقه غیر داستانی
ادامه... -
به پای هم پیر شین. نویسنده: ارما بومبک. مترجم: احسان لطفی
عروسي محشري ميشد، اگر عروسش من نبودم.
ادامه... -
چهل سِنت برای چای. نویسنده: سوگل مهاجری
روایت سوگل مهاجری از تحصیل در غربت، روایت همنشینی این کرانهها در یک روزِ نهچندان بهخصوص است.
ادامه... -
عزیز الوندی. نویسنده: سلمان باهنر
عزیز الوندی روی نیمکت آهنی، درون اتاقک دژبانیِ دروازهی پادگان نشسته است. کولهی کهنه را زیر خیمهی انگشتهای هر دو دست، روی زانوها قرار داده است. درون کوله، مدارک هویت و تمام حقوق سربازیاش لابهلای دو دست رختِ نظام و دو جفت زیرپوشِ کهنه، جاسازی شدهاند.
ادامه... -
پرينستون. نویسنده: دیوید سدریس. مترجم: محمدحسین صدیق
گشتوگذار امروزم در محوطهي دانشگاه خيلي تجربهي جالبي بود چون زمان ما پرينستون بهکل وضع ديگري داشت. مثلا همين عبادتگاه؛ زماني را يادم است كه ساختماني نبود و فقط بخشي از جنگل را پاكتراش كرده بودند و دورش را با چوبهاي نوكتيز حصار كشيده بودند.
ادامه...