مسئله ازدواج انسانها سابقهاى به بلنداى حضور اولین انسانها در روى زمین دارد. اسلام نیز براى خانواده ارزش فراوانى قایل است و در سورههاى متعدد قرآن کریم از آن سخن به میان آورده است. با نگاهى گذرا به کتابهاى فقهى و اخلاقى و حتى رسالههاى عملیه، روشن مىشود که اسلام با چه وسعت نظرى به بحث از این نهاد پرداخته است. برخلاف بسیارى از مکاتبِ بنام مذهبى و یا فلسفى که به ازدواج با نظرى کراهتآمیز مىنگرند و آن را مذموم و مختص وقت ضرورت مىدانند، و تجرد را مقدّم بر ازدواج و ازدواج را تنها به عنوان راهى براى فرار از بدکارى به رسمیت مىشناسند، اسلام با تأکیدهاى فراوان به ازدواج، تشکیل خانواده را مورد تشویق قرار مىدهد.
در اسلام، خانواده یکى از نهادهاى زیربنایى بنیاد هستى و از ساختارهاى اصلى جامعه اسلامى به شمار مىآید که همگام با دیگر ساختارهاى جامعه در راه تحقق اهداف انسان، به عنوان خلیفه و جانشین خداوند، گام برمىدارد. از دیدگاه آموزههاى دینى، خانواده سنگبناى جامعه است که فرد را به جامعه، و نسلها را به یکدیگر مرتبط مىسازد و گروههاى اجتماعى گوناگون را به هم پیوند مىدهد. با توجه به سطوح مختلف جامعه (فرد، خانواده، همسایگان، ملت، امت و...) خانواده مرکز ثقل جامعه اسلامى است.
از نگاه اسلام، تشکیل خانواده آنچنان محبوب و مورد درخواست است که هیچ سازمان و بنایى محبوبتر از آن در نزد خداوند، وجود ندارد.
«پس از پذیرش اسلام، براى مسلمانان سود و بهرهاى بالاتر از سود همسر مسلمان نیست؛ همسرى که وقتى به سویش نظر مىافکند خوشحال گردد و هنگامى که فرمانى به او دهد اطاعت نماید و در غیاب شوهر مال و دارایىاش را نگهدارى کند.» از سوى دیگر، در منابع اسلامى بر این نکته تأکید شده است که ازدواج زمینهساز رشد و کمال است و عزوبت زمینهساز انحطاط و عقبماندگى؛ و براى آنکه انسانها را به تشکیل خانواده تشویق و ترغیب کند، آن را سنّت پیامبر دانسته، و پیروى از آن را پیروى از سنّت و شیوه زندگى وى به شمار آورده است.
اسلام به صراحت دستور مىدهد که افراد مجرّد را به تشکیل خانواده وادارید و در این راه از فقر و ندارى هراس نداشته باشید که خداوند بىنیازتان خواهد کرد، و ازدواج را جزء حقوق فرزندان بر پدر و مادر مىداند.
از یکسو، جامعه اسلامى و همه مسلمانان را تشویق مىکند که در امر تشکیل خانواده به جوانان کمک کنند.
از سوى دیگر، با هشدار نسبت به بىتوجهى به تشکیل خانواده، آسیبهاى بىتوجهى به ازدواج را مورد توجه قرار مىدهد.
با توجه به تأکید اسلام بر تشکیل خانواده، این نوشتار بر آن است رویکرد اسلام به کارکردهاى خانواده را مورد بررسى قرار دهد. از اینرو، سؤال اساسى این است: نوع نگاه اسلام به کارکردهاى خانواده چگونه است و در این خصوص چه توصیههایى را براى کارآمدى بیشتر خانواده ارائه مىدهد؟
کارکردهاى خانواده
نهاد خانواده طى قرون متمادى و بخصوص در چند قرن اخیر، شکلهاى مختلفى را پذیرفته و در فرهنگهاى گوناگون به قالبهاى متفاوتى درآمده است. با وجود این، خانواده در شکلهاى مختلف آن همواره کارکردهاى بسیارى را دارا بوده است. جامعهشناسان، شش کارکرد اساسى را براى خانواده برشمردهاند که عبارتند از: تولید مثل، تأمین پایگاه اجتماعى، تنظیم رفتار جنسى، حمایت و مراقبت، عاطفه و همراهى، و جامعهپذیرى. در این نوشتار، به دلیل ضیق مجال، رویکرد اسلام به چهار کارکرد اخیر را مورد بررسى قرار مىدهیم.
الف. تنظیم رفتار جنسى
یکى از کارکردهاى مهم خانواده، کارکرد تنظیم روابط جنسى است. اساساً یکى از هدفهاى ازدواج و تشکیل خانواده، تأمین نیازهاى جنسىِ زن و مرد است. بىشک، بدون جذب و انجذاب جنسى و روابط جنسى مطلوب، زندگى زناشویى با سعادت و شیرینى همراه نخواهد بود. دانشمندان بر این نکته تأکید کردهاند که «مسائل جنسى در زناشویى، نقش مهمى را بازى مىکنند و داشتن روابط جنسى مطلوب از ضروریات هر خانواده مىباشد... . اغلب اشکالات خانوادگى مستقیماً یا به طور غیرمستقیم معلول ناسازگارىهاى جنسى بوده و عامل جنسى در سعادت زناشویى نقش مهمى را بازى مىکند.»
حال سؤال این است که دیدگاه اسلام در اینباره چیست؟ براى پاسخ به این سؤال، بحث خود را در سه بخش زیر پى مىگیریم.
1. غریزه جنسى در اسلام
بر اساس اندیشه مسلمانان، اسلام دینى واقعنگر است و آموزهها و تعالیم آن بر اساس مصلحت و مفسده واقعى انسانها بیان شده است. از اینرو، در بیان احکام خود به واقعیتهاى زندگى انسانها نظر داشته است. یکى از واقعیتهاى زندگى انسانها نیاز آنها به ارضاى غریزه جنسى است که اسلام با نگاهى مثبت بدان نگریسته. با دقت در متون دینى اسلام، با طیف وسیعى از آیات و روایات روبهرو مىشویم که به غریزه جنسى انسانها پرداختهاند. از سوى دیگر، همه آیات و روایاتى که مسلمانان را به ازدواج و تشکیل خانواده دعوت مىکنند، به نوعى به رفتارهاى جنسى انسانها توجه دارند.
از نظر اسلام، همسردوستى و رابطه جنسى و نیاز غریزى انسانها به جنس مخالف، تدبیرى خدایى است که سببساز پیوند زن و مرد و در نتیجه، استمرار نسل بشر است. خداوند در قرآن مىفرماید: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا کَثِیرآ وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبآ) (نساء: 1)؛ اى مردم، بترسید از عصیان پروردگار خود؛ آن خدایى که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقى بسیار در اطراف عالم از مرد و زن برانگیخت. از این سنخ آیات استفاده مىشود که غریزه جنسى باعث تداوم نسل انسان است. از عبارت (وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا کَثِیرآ وَنِسَاء) به خوبى استفاده مىشود که انتشار افراد و تدوام نسل انسان، بر اثر رفتارهاى جنسى و ارتباط دو همسر مىباشد و رابطه زناشویى به منظور تکثیر نسل در متن خلقت قرار داده شده است. چیزى که فطرى انسان و طبیعت خلقت بشر است، به خودى خود نمىتواند ارزش منفى داشته باشد.
در روایات اسلامى نیز با اشاره به غریزه جنسى انسانها، بر ارزش مثبت داشتن آن تأکید شده است. در برخى از روایات، علاقه به زنان از جمله اخلاق پیامبران و از نشانههاى ایمان و نیز به عنوان نور چشم پیامبر و لذتبخشترین چیزها معرفى شده است. روشن است که علاقه به زنان، گاه به خاطر جنبههاى عاطفى است و گاه به خاطر مسائل جنسى.
آیات و روایات بسیارى که در این زمینه وجود دارند، با نفى این اندیشه که ازدواج و ارضاى نیاز جنسى کارى پلید، زشت، شیطانى و داراى ارزش منفى است، تأکید دارند که اینگونه اندیشهها در قاموس اسلام جایگاهى ندارند.
اسلام برخلاف برخى ادیان و مکاتب، رفتارهاى جنسى را امرى طبیعى و فطرى مىداند که مانند هر نیاز فطرى دیگر باید برآورده شود. شهید مطهّرى پس از بیان اینکه مسیحیت «ازدواج» و «علاقه و آمیزش جنسى» را فکرى پلید مىدانند، به تحلیل این اندیشه پرداخته و با مقایسه آن با اندیشه اسلام، تقابل این دو نوع نگاه را متذکر مىشود. ایشان در این زمینه مىنویسند :
ظاهراً علت اینکه فکر پلیدى علاقه و آمیزش جنسى در میان مسیحیان تا این حد اوج گرفت، تفسیرى بود که از بدو تشکیل کلیسا، از طرف کلیسا براى مجرد زیستن حضرت مسیح صورت گرفت... به عقیده ارباب کلیسا، تقوا ایجاب مىکند که انسان از ازدواج خوددارى کند... . کلیسا ازدواج را به نیّت تولیدنسل جایز مىشمارد، اما این ضرورت پلیدى ذاتى این کار را از نظر کلیسا از میان نمىبرد. علت دیگر جواز ازدواج دفع افسد به فاسد است؛ یعنى به این وسیله از آمیزشهاى بىقید و بند مردان و زنان جلوگیرى مىشود.
وى سپس در مقام مقایسه این نوع نگرش با نگرش اسلام مىنویسد :
در اسلام کوچکترین اشارهاى به پلیدى علاقه جنسى و آثار ناشى از آن نشده است... از نظر اسلام، علاقه جنسى نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد، بلکه جزء خوى و خلق انبیا است.
نکتهاى که در پایان این بخش لازم است متذکر شویم این است که راز ارزش مثبت داشتن ارضاى این غریزه این است که از نگاه اسلام غریزه جنسى یک امر طبیعى و فطرى است و چیزى که نظام تکوینى و طبیعى در انسان قرار داده نمىتواند داراى ارزش منفى باشد؛ زیرا این امر سببساز تناقض میان تکوین و تشریع و ناهماهنگى بین نظام هستى و نظام اخلاقى خواهد بود. در حالى که از نظر اسلام، نظام تکوینى و طبیعى نه تنها منافاتى با نظام تشریع ندارد، بلکه مکمّل آن است. از این منظر، دین و قوانین تشریعى دینى، فطرى است و هماهنگ با طبیعت انسان مىباشد و یکى از رمزهاى فراگیرى و جهانى و ابدى بودن دین هم همین است.
2. روابط جنسى در چارچوب خانواده
بحث دیگرى که درباره کارکرد خانواده در خصوص تنظیم روابط جنسى از نگاه اسلام باید به آن بپردازیم مسئله چارچوب رفتارهاى جنسى است. سؤال این است که آیا ارزش مثبت داشتن ارضاى غریزه جنسى در نظر اسلام به معناى مطلق بودن این ارزش رفتار جنسى است و یا اینکه اسلام محدوده خاصى را براى رفتارهاى جنسى معرفى مىکند که اگر در آن چارچوب باشد ارزشمند خواهد بود؟
از نگاه اسلام، انسانها آزاد آفریده شدهاند و آزادى گوهرى الهى است که خداوند به بندگانش هدیه داده است. اما بىشک آزادى بىحد و حصر و بدون قید و شرط نه تنها به سود انسانها نیست، بلکه گاه به زیان آنهاست و آسیبهاى فردى و اجتماعى بسیارى را براى آنان به دنبال دارد. از اینرو، دین به منظور پیشگیرى از این آسیبها، براى رفتارهاى انسانى محدودیتهایى را قرار داده است که رفتارهاى جنسى نیز از این قانون مستثنا نیستند.
در نگاه اسلام، رفتارهاى جنسى انسان، قانونمند است و از قواعد رفتارى خاصى پیروى مىکند؛ زیرا در رفتارهاى جنسى هدف آن است که هم نیازهاى فطرى انسان پاسخ گفته شود و هم این رفتار متناسب شأن انسانیت باشد تا زمینه تعالى و رشد معنوى انسان فراهم گردد، نه اینکه چون حیوان پاسخى باشد به یک غریزه کور و عارى از رشد اخلاقى و تدبیر انسانى.
از منظر اسلام، خانواده سنگبناى جامعه انسانى است؛ جامعهاى که براى تداوم بقا، رشد و شکوفایى و نیل به اهدافش، نیازمند یک نظم هنجارى است و اساس این نظم هنجارى با تشکیل خانواده، براى جامعه مهیا خواهد شد؛ زیرا مسائل اجتماعى و حقوقى (مانند مسائل نسب، ارث، انفاق، و تربیت) و دیگر مسئولیتهایى که پدر و مادر نسبت به فرزند و یکدیگر دارند (مانند اطاعت، تمتع، التذاذ و مواردى نظیر آن) همه بر تشکیل خانواده بار خواهند شد و لازم است رعایت شوند تا جامعه، جامعهاى انسانى باشد و زمینه رشد عواطف و فضایل انسانى، عشق، و ایثار در آن فراهم شود و متقابلا زمینههاى فساد و انحطاط و تباهى و بیمارىهاى جسمى و روانى و سقوط در زندگى حیوانى از بین برود. همین توجه به مصالح فردى و اجتماعى انسانها، اسلام را بر آن داشته است که براى رفتارهاى جنسى انسان، حیطه و حوزه خاصى را قایل شود: نظام ازدواج و تشکیل خانواده.
از اینرو، در نگاه اسلام قالب کلى محدودیتهاى اجتماعى در ارضاى غریزه جنسى، همان ازدواج قانونى و شرعى است که باید رفتارهاى جنسى در این چارچوب محدود شود تا با دیگر مصالح انسانى تضاد نداشته باشد.
اسلام، آزادىهاى جنسى و رفتارهاى جنسى بىقید و بند و رها از هرگونه الزامات اخلاقى را امرى زشت و مذموم مىداند و براى آن کیفرهاى خاصى را مشخص کرده است. اسلام براى قانونمند کردن روابط جنسى و محدود کردن آن به محیط خانواده، به مردان و زنان جامعه اسلامى دو توصیه مهم ارائه مىدهد. اول آنکه از همه مردان و زنان مىخواهد که به ارزشهایى که کنشهاى جنسى انسان را جهت مىدهند و زمینهساز طهارت اجتماعىاند، احترام بگذارند و به آنها عمل کنند. تأکید اسلام بر ارزش «حیا» و «عفت» از اینگونه توصیههاى راهبردى است. در بینش اسلامى، حیا و عفت به عنوان یک خصلت انسانى، مبناى روابط زن و مرد در فرهنگ اسلامى است. پوشش و حجاب که هنجارهاى این ارزشاند در راستاى حفظ و رشد این خصلت قرار دارند و منع از تبرّج (خودآرایى) و اختلاط با نامحرمان با این فلسفه شکل گرفته است. از اینرو، اسلام به زنان و مردان توصیه مىکند که جامعه اسلامى را با رفتارهاى نیک، پاک نگاه دارند و از رفتارهایى که طهارت اجتماعى را به خطر مىاندازد، پرهیز کنند. به مردان و زنان مؤمن توصیه مىکند که از نگاه خیره به یکدیگر بپرهیزند و از زنان مىخواهد تا زینتهاى خود را از نامحرمان بپوشانند و حتى در راه رفتن توجه نامحرم را به خود معطوف ندارند و در سخن گفتن نیز به هوش باشند تا دلهاى مریض را به سوى خود جلب نکنند. از نظر اسلام، به کارگیرى این راهکارها در راستاى محدودسازى روابط جنسى در خانواده، از نظر روانى به بهداشت روانى اجتماع کمک مىکند و از جنبه خانوادگى سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقرارى صمیمیت کامل بین زوجین مىگردد و از جنبه اجتماعى موجب حفظ و استیفاى نیروى کار و فعالیت اجتماع مىشود و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب مىگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.
توصیه دومى که اسلام براى فرایند محدودسازى رفتارهاى جنسى در چارچوب خانواده براى مردان و زنان جامعه اسلامى بیان مىکند این است که محیط خانوادگى خود را به گونهاى بسازند تا آمادگى کامل براى کامیابى همسران از یکدیگر را داشته باشد. اسلام، زن و یا مردى را که از این نظر کوتاهى کنند مورد نکوهش قرار مىدهد. از زنان و مردان مىخواهد تا از همه امورى که زمینهساز دلزدگى در رابطه جنسى است، دورى گزیده و در مقابل، به انجام کارهایى که روابط جنسى را براى همسر لذتبخشتر مىکند، همت گمارند. به گفته شهید مطهّرى، «شاید براى یک نفر فرنگى شگفتانگیز باشد که اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر، آرایش کردن زن براى شوهر، پاکیزه کردن شوهرْ خود را براى زن مستحب مىداند... در اسلام زنى که در آرایش و زینت خود براى شوهر کوتاهى کند، نکوهش شده است. کما اینکه مردانى که در ارضاى زن خود کوتاهى کنند نیز نکوهش شدهاند.»
3. اسلام و تمایلات جنسى زنان
آنچه از بررسى متون اسلامى به دست مىآید این است که اسلام اصل تمایل جنسى زنان را همچون مردان مىپذیرد و آن را نیاز زن مىداند. از نگاه اسلام، زن در انسانیت هیچ تفاوتى با مرد ندارد و به مقتضاى انسان بودن، اصل نیازهاى طبیعى در او هیچ تفاوتى با نیازهاى مرد ندارد. همانگونه که همه انسانها ـ چه زن و چه مرد ـ به تغذیه نیاز دارند که باید برآورده شود، غریزه جنسى نیز نیازى است براى آسودن تن و حاجتى است براى ادامه حیات، و از این حیث میان زن و مرد هیچ تفاوتى وجود ندارد.
در آموزههاى دینى اسلام، درباره روابط جنسى زن و مرد بر نکاتى تأکید شده که با دقت در آنها به خوبى مىتوان وجود اصل تمایلات جنسى در زنان را دریافت. اسلام بر تأمین نیازهاى جنسى زنان در چارچوب خانواده، به طور خاص تأکید دارد و از این نظر کارکرد یاد شده را هم درباره مردان و هم درباره زنان صادق مىداند. از پیامبر اکرم نقل شده که فرمودند: «سه چیزند که جفا و ظلماند... سوم: آمیزش قبل از شوخى و مغازله است. و نیز سه چیز را نشانه ناتوانى و ضعف دانستهاند که یکى از آنها این است که مرد رابطه جنسى با همسرش برقرار کند و پیش از آنکه با او سخنان مناسب گوید و انس گیرد، کار خود را تمام کند و حاجت خود را برآورد، پیش از آنکه زن نیاز خود را برآورده باشد.
ایشان همچنین به مردان توصیه مىکند که به هنگام روابط جنسى با همسر مداعبه و شوخى کردن را فراموش نکنند که این، روابط جنسى را دلپسندتر مىکند. نیز به آنان سفارش مىکند که این امور را رعایت کنند؛ زیرا زنان هم نیازهایى دارند که باید برآورده شود. در برخى کتب روایى نیز بابى وجود دارد به نام «باب استحباب ملاعبه و مداعبه با همسر».
در برخى از روایات بر حق همبسترى (که بر اساس آن، شوهر مجاز نیست بدون رضایت زن، بیش از چهار ماه از همبستر شدن با وى خوددارى کند) و وجوب ارضاى نیازهاى جنسى زن توسط شوهر در مواردى که خطر آلوده شدن زن به گناه در کار باشد تأکید شده است که نمونههاى دیگرى از توجه خاص اسلام به میل جنسى زنان است.
اینگونه آموزههاى دینى بر این نکته مهم تأکید دارند که باید تمایلات جنسى زنان را جدّى گرفت و نسبت به آن بىتوجه نبود. اسلام بر خلاف برخى مکاتب و ادیان دیگر، تمایلات جنسى زنان را به رسمیت شناخته و آن را نیاز و حقّ زنان، و برآوردن آن را سببساز دلپذیر شدن روابط جنسى و مایه تحکیم خانواده دانسته است؛ زیرا اگر نیاز انسان از راه درست و صحیح آن برآورده نشود، هم آرامش روانى خانواده به خطر مىافتاد و هم گاه ممکن است این نیاز از راههاى نامشروع برآورده شود که در هر صورت، بنیان خانواده به مخاطره خواهد افتاد. از اینرو، اسلام به مردان هشدار مىدهد که به تمایلات همسران خویش توجه کنند؛ زیرا در آنها نیز «نیازى» است که باید برطرف شود.
نکته دیگرى که در اینجا لازم است بیان شود این است که هرچند اسلام وجود اصل تمایلات جنسى را براى زنان و مردان ـ هر دو ـ مىپذیرد، اما به تفاوت بین تمایلات زن و مرد عقیده دارد. به عبارت دیگر، در آموزههاى دینى به روایاتى برمىخوریم که سائق جنسى مرد را از حیث کمّى و سائق جنسى زن را از حیث کیفى برتر و قوىتر معرفى مىکند. همچنین بردبارى جنسى زن را بیش از مرد و تحریکپذیرى جنسى زن و مرد را نیز متفاوت دانسته است. بر اساس همین عقیده به تفاوت تمایلات جنسى زن و مرد است که فقه اسلامى در زمینه ارضاى غریزه جنسى، گاه زن و مرد را به حقوق و تکالیف متفاوتى در این خصوص ملزم کرده است. توجه ویژه اسلام به واقعیتهاى زندگى انسانها و بنا ساختن دستورات و آموزههاى خود بر اساس مصلحتها و مفسدههاى واقعى زندگى انسانها، باعث شده که برخى فمینیستها از این واقعگرایى اسلام تجلیل کنند. نوال سعداوى، فمینیست مشهور عرب، در این زمینه مىگوید : «محمّد [ص] از جهت درک مسائل جنسى بر بیشتر مردان عصر جدید برترى دارد، و نیز از جهت توانایى و شهامت اعتراف به امورى که بیشتر مردان فرهیخته عرب به آنها اعتراف نکرده و یا از اعتراف به آنها احساس مشقّت کردهاند؛ که موضوع مداعبات جنسى از جمله این امور است.»
ب. حمایت و مراقبت
زندگى خانوادگى، نوعى زندگى اجتماعى است که بر پایه تعاون و همبستگى و همکارى اعضا سامان مىیابد. همانگونه که در زندگى اجتماعى، انسانها بدون یارى همدیگر نمىتوانند نیازهاى زیستى و روانى خود را برآورده سازند، در زندگى خانوادگى نیاز اعضا براى برآورده شدن نیازهایشان به یارى یکدیگر نیازمندند. وجود کودکان و خردسالانى که توانایى برآوردن نیازهاى اولیه و مراقبت از خود را ندارند و نیز حضور سالمندان یا بیمارانى که از رفع نیاز خویش عاجزند، ضرورت کارکرد مراقبتى و حمایتى خانواده را روشن مىکند.
از نگاه اسلام، انسان موجودى نیازمند است. و بدون یارى دیگران، توانایى برآوردن نیازهاى خویش را ندارد. از اینرو، استعدادهاى انسانها متفاوت آفریده شده تا بتوانند نیازهاى یکدیگر را برآورده سازند. روشن است که این نیازمندى، مخصوص ساحتى خاص از زندگانى بشر نیست، بلکه در ساحتهاى مختلف زندگى انسان جریان دارد. یکى از این ساحتهاى نیاز انسان، نیاز به مراقبت و حمایت است. جلوههاى این نیاز را در همه مراحل عمر انسان مىتوان به روشنى مشاهده کرد، هرچند در دوران نوزادى و خردسالى و نیز پیرى و سالمندى، این نیاز ظهور و بروز بیشترى دارد.
در دیدگاه اسلام، همه انسانها در مراقبت و حمایت از یکدیگر مسئولیت دارند و این تکلیفى است که بر عهده همه اعضاى جامعه اسلامى نهاده شده. در حدیث نبوى چنین آمده است: «همه شما مراقب و نگاهبان یکدیگرید و از آن سؤال مىشوید.» در این روایت نقش مراقبت و حمایت به عنوان یک نقش اجتماعى براى همه مسلمانان تعیین شده است که همه در برابر آن باید پاسخگو باشند. اما این نقش منحصر در جامعه نیست، بلکه در خانواده نیز پدر و مادر باید نقش مراقبتى و حمایتى نسبت به فرزندان خویش داشته باشند. پیامبر اکرم در ادامه همین روایت مىفرماید: «مرد نگاهبان و مراقب خانوادهاش مىباشد و باید پاسخگو باشد. زن نیز نگاهبان خانه شوهر و فرزندانش مىباشد و باید پاسخگو باشد.» بىشک، این نقش مراقبتى و حمایتى که بر عهده پدر و مادر گذاشته شده است، مراقبتهاى زیستى، روانى و معنوى از فرزندان و سایر اعضاى خانواده را شامل مىشود.
حق حمایت و مراقبت کودک، که از حقوق او و از جهاتى از مهمترین حقوق او به شمار مىرود، براى حفظ و حراست او و نیز ایجاد رشد در اوست. اصلْ در آن، به وجود آوردن شرایط و عواملى است که مکمّل زندگى سالم و طبیعى او بوده و از بروز بسیارى از موانع و حوادث جلوگیرى کند. کودک نیاز به حمایت دارد و غرض از آن، وجود پشتیبانى محکم است که او را در طریق حرکت به سوى رشد و کمال یارى دهد. او باید به این امر دلگرم باشد که مىتواند پیش رود و اگر در سر راه او مانعى پدید آید مىتواند آن را از میان بردارد و والدین و مربیان کمککننده اویند. کودک، نیاز به مراقبت دارد؛ چراکه به خیر و صلاحِ خود، واقف نیست.
در آموزهاى دینى، از کارکرد مراقبتى و حمایتى خانواده، به «حضانت» تعبیر شده است. تعبیر حضانت، هم حمایتها و مراقبتهاى زیستى و هم جنبههاى روانى و معنوى مراقبت و حمایت را شامل مىگردد. هرچند در این بخش انواع مراقبتها ذکر مىگردند، اما تأکید ما بیشتر بر روى مراقبتهاى زیستى است؛ زیرا موضوع مراقبتهاى روانى و معنوى را در بحث از کارکردهایى همچون عاطفه و همراهى و جامعهپذیرى، پى خواهیم گرفت.
حضانت به معناى پروراندن و پروردن است. ریشه این لغت واژه «حِضن» است که زیر بغل تا تهیگاه و آغوش را مىگویند. در بغل گرفتن، در کنار نهادن و زیر پر و بال گرفتن نیز از معانى دیگر آن است. به پدر و مادر «حاضِن» و «حاضِنه» گفته مىشود؛ زیرا وظیفه نگهدارى و تربیت کودک را بر عهده دارند.
در متون فقهى نیز براى حضانت تعاریفى ذکر شده است که بر همین معنا تطبیق دارد. صاحب جواهر، فقیه بزرگ اسلامى، از علّامه حلّى و شهید ثانى نقل کرده که در معناى حضانت، چنین گفتهاند: «ولایة و سلطنة على تربیة الطفل و ما یتعلق بهما من مصلحة حفظه و جعله فى سریره و کحله و تنظیفه و غسل خرقته و ثیابه»؛ حضانت، نوعى ولایت و تسلط بر پرورش کودک است و آنچه بدان ربط دارد؛ از قبیل: نگهدارى، گذاردن در گهواره، نظافت و شستن لباسهایش.
این نکته شایان ذکر است که کارکرد مراقبتى و حمایتى خانواده، مخصوص به کودکان نیست، بلکه همه اعضاى خانواده باید در مراقبت و حمایت از همدیگر بکوشند. همسران، خواهران و برادران، پدر و مادر و سایر اعضاى خانواده، نسبت به همدیگر این نقش کلیدى را بر عهده دارند. اما چون غالباً کودکان نیاز بیشترى به مراقبت و حمایت دارند، تکیه بحث ما بیشتر بر روى نقش مراقبتى و حمایتى خانواده از کودکان مىباشد.
از نگاه اسلام، این کارکرد به گسترهاى خاص از زندگى کودکان اختصاص ندارد، بلکه ابعاد مختلفى از زندگى آنان را دربر مىگیرد. به عبارت دیگر، یکى از وظایف حساس پدر و مادر، مسئولیت اداره خانواده و رسیدگى به نیازها و مشکلات فرزندان و افراد خانواده است. این وظایف جنبههاى مختلفى را دربر مىگیرد، که از آن جمله مىتوان به موارد ذیل اشاره کرد :
1. مراقبت و حمایت اقتصادى و معیشتى
دنیاى کودک دنیاى ضعف و ناتوانى است. در برخى از روایات به این نکته اشاره شده است که نوزاد انسانى، ضعیفترین موجود نسبت به نوزادهاى دیگر حیوانات است. از اینرو، براى برآوردن نیازهاى اولیه زیستى خود، نیازمند حمایت و مراقبت پدر و مادر است. به همین دلیل، از نگاه اسلام، اداره فرزندان از نظر خوراک و پوشاک و مسکن، از وظایف پدر و مادر شمرده شده است. در تعالیم اسلامى سفارشهاى بسیارى درباره تغذیه کودک و شیوههاى درست آن بیان شده است که از جمله آنها روایاتى است که بر تغذیه کودک با شیر مادر تأکید کرده و آن را با برکتترین غذا براى کودک معرفى کرده است. در برخى دیگر از روایات به پدر و مادرها توصیه شده که به کودکان خود، غذاهاى مقوى بخورانند تا از رشد جسمى خوبى برخوردار شوند.
2. مراقبتها و حمایتهاى روانى و عاطفى
از میان مجموعه نیازهاى آدمى، شاید هیچکدام به اهمیت و اعتبار نیازهاى عاطفى و نیاز به مهر و محبت نباشند. به جرئت مىتوان ادعا کرد که نقش اینگونه نیازها در ادامه حیات متعادل انسان، از نقش نیازهاى اقتصادى و معیشتى کمتر نیست، به گونهاى که روانشناسان آن را از جمله نیازهاى اساسى آدمى برشمردهاند و محرومیت آن را سببساز بروز عوارض و آسیبهاى روانى و ریشه بسیارى از نابهنجارىها و ناسازگارىها دانستهاند.
فرزندان، رحم، شفقّت، مهربانى، نیکوکارى، از خودگذشتگى، ادب، فروتنى و سایر فضیلتهاى نفسانى را در سالهاى نخستین زندگى در دامن پرمهر و عطوفت پدر و مادر مىآموزند. این عطوفت پدر و مادر و آرامش خانوادگى است که شخصیت فرزندان را مىسازد. به همین دلیل، فقدان این عطوفت و بىتوجهى به نیازهاى روانى فرزندان، زمینه را براى خروج آنان از حالت تعادل شخصیتى و گرایش به ناهمنوایى با جامعه و ارزشهاى آن، فراهم مىسازد. علاقه پدر و مادرى و مراقبت دقیق ابتدایى آنان، اگر توأم با گرمى و ثبات و پایدارى باشد، زیربناى حسن رضایتمندى و اطمینان و اعتماد به دیگران را در کودک ایجاد مىکند و او را به تعادل شخصیتى نزدیکتر مىنماید. از اینرو، روانشناسان بر این نکته تأکید کردهاند که «ریشه بسیارى از ناسازگارى جوانان را باید در سلوک والدین آنان، در مراحل اولیه کودکى جستوجو کرد. اگر پدر و مادر در شرایطى باشند که بتوانند با سلوک خویش نیازمندىهاى عاطفى کودکان خود را برآورند، شاید مشکلاتى که بعدها در سنین جوانى خودنمایى مىکند، اصلا به وجود نیاید.»
در آموزههاى دین اسلام، به مسائل روانى و عاطفى فرزندان توجه ویژهاى مبذول شده است. اسلام به پدر و مادرها سفارش مىکند که تلاش کنند از جنبههاى عاطفى و روانى، فرزندان خود را مورد حمایت و مراقبت قرار دهند. یکى از نیازهاى کودکان، نیاز به محبوب بودن و مهربانى است. اسلام با توجه به این نیاز به پدران و مادران جامعه اسلامى توصیه مىکند: «کودکان را دوست داشته باشید و با آنان مهربان باشید.» و آنچنان بر مهربانى با کودکان تأکید دارد که پدر و مادر را از بىتوجهى به وعدهاى که به کودک دادهاند، منع مىکند. و اصولا محبت و مهربانى به فرزند و توجه به نیازهاى روانى او را از عوامل رحمت الهى بر انسان، دانسته است. در نگاه اسلام، حتى بوسیدن فرزندان، بر کمال معنوى پدر و مادر مىافزاید. از اینرو، اسلام با توجه به نقش بوسه در تأمین بخشى از نیازهاى عاطفى و روانى کودک، به والدین توصیه مىکند که تا مىتوانید فرزندان خود را ببوسید.
یکى دیگر از نیازهاى روانى کودکان، نیاز به بازى است. امروزه روانشناسان بر نقش بازىها در شکوفایى ذهنى و روانى کودکان، تأکید دارند. اسلام با شناخت این نیاز، به پدر و مادرها سفارش مىکند که باید با کودکان همانند خودشان رفتار کنند و بخشى از وقت خود را به بازى با آنان بگذرانند.
بخش بعدی متن را میتوانید در رویکرد اسلام به چهار کارکرد مهم خانواده. (بخش آخر) مطالعه نمایید.