ادبیات
بازدید: 366525
-
عشق نیمه کاره - قسمت آخر
ولی دخترک دیگر نیست هر چه سرک کشیدیم هر چه ایستادیم ظهور نکرد که نکرد.
ادامه... -
عشق نیمه کاره - قسمت دوم
هر قدر دنیای تو بیشتر گسترش مییافت شکل و شمایل دخترها زندهتر میشد.
ادامه... -
عشق نیمه کاره - قسمت اول
جهان کودکی به سرعت می گذشت، دیگر بیخیال و سبکبار دنبال ملخ و پروانه در شبدرها نمیتاختم
ادامه... -
داستان سیاوش - قصه های شاهنامه - قسمت آخر
گیو پاسخ داد : جهانی در انتظار تو هستند. اگر من کشته شوم پهلوانان دیگر هستند ولی اگر تو کشته شوی دیگر کسی نیست و رنج هفت ساله من نیز به هدر می رود.
ادامه... -
داستان سیاوش - قصه های شاهنامه - قسمت ششم
پیلسم نزد ایرانیان آمد و گفت : رستم کجاست بگویید تا به جنگ من آید.
ادامه... -
داستان سیاوش - قصه های شاهنامه - قسمت پنجم
فرنگیس به نفرین افراسیاب پرداخت و افراسیاب صدای او را شنید و به گرسیوز گفت : او را بیاورید و بگویید مویش را ببرند و چادرش را برتنش بدرند و چنان بزنند تا کودک سیاوش بیفتد.
ادامه... -
داستان سیاوش - قصه های شاهنامه - قسمت چهارم
گرسیوز گفت : تو خوی بد افراسیاب را نمی شناسی. حالا اهریمن دل افراسیاب را از تو پرکینه کرده است و من تو را آگاه کردم.
ادامه... -
داستان سیاوش - قصه های شاهنامه - قسمت سوم
افراسیاب از آن پس چه در زمان شادی و چه در زمان ناراحتی همیشه با سیاوش بود و دیگر چندان با گرسیوز و جهن سخنی و رازی در میان نمی گذاشت و بیشتر به سیاوش اعتماد می کرد. بدین سان یکسال گذشت.
ادامه... -
داستان سیاوش - قصه های شاهنامه - قسمت دوم
افراسیاب به ستاره شناسان گفت : کسی نباید در این مورد چیزی بداند و بعد خوابش را تعریف کرد.
ادامه... -
داستان سیاوش - قصه های شاهنامه - قسمت اول
روزی طوس به همراه گودرز و گیو و چندین سوار برای شکار به نخچیرگاه رفتند و شکارهای زیادی زدند.
ادامه...