Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

سینوهه - قسمت دهم

سینوهه - قسمت دهم

نوشته ی: میکا والتاری
ترجمه ی: ذبیح الله منصوری

نامه نویس شاه از این حرف خیلی خندید و گفت که من این گفته را برای شاه نقل خواهم کرد و یقین دارم که او از این حرف تفریح خواهد نمود و دیگر اینکه در کشور ما، برخلاف کشورهای دیگر اغنیا بر فقرا حکومت نمی کنند بلکه اقویا بر ضعفا حکومت می نمایند چون گرگ برای این بوجود آمده که بر خرگوش حکومت نماید و من یقین دارم قبل از اینکه موهای تو (سینوهه) سفید شود خواهی دانست چگونه یک دولت قوی که برای فرمانرمائی بوجود آمده برتمام ملل ضعیف حکومت مینماید.

من خود را بسادگی و نفهمی زدم و گفتم همانطور که شما خدائی دارید که خواهان حکومت بر ملل ضعیف است، در کشور مصر هم، فرعون، خدائی تازه یافته است.

نامه نویس گفت من چون نامه های سلاطین خارجی را میخوانم نامه های پادشاه مصر را هم خوانده ام و میدانم که خدای جدید او خیلی صلح را دوست میدارد و میگوید که هیچ اختلاف بین ملل نیست که نتوان آنرا با مسالمت حل کرد و حتی فرعون شما یک شاخه طلا برای ما فرستاده که بشکل (باضافه) – (یعنی شکل صلیب – مترجم) است و میگوید که این شکل زندگی و صلح میباشد. نامه نویس وقتی این حرف را میزد دو انگشت خود را متقاطع کرد تا بمن بفهماند که شاخه مزبور چه شکل دارد.

بعد چنین گفت: اگر فرعون شما برای ما طلا بفرستد که ما بتوانیم با طلای او مزد صنعتگران خودمان را که اسلحه می سازند بدهیم، تا چند سال دیگر میتواند از صلح برخوردار شود ولی دوره صلح او کوتاه خواهد بود زیرا روزی که پادشاه ما دریافت که بقدر کافی اسلحه ساخته و آذوقه فراهم کرده، در آنروز فرعون مصر هم مانند سلاطین دیگر باید مطیع پادشاه ما شود وگرنه او و تمام رعایای وی را قتل عام خواهیم کرد. ولی اینها مسائلی است که عقل یک پزشک نمیتواند بدان پی ببرد زیرا پزشک قادر به فهم حوادث آینده نیست.

گفتم چون پزشک هم مانند دیگران عقلی دارد اگر نتواند به تمام حوادث آینده پی ببرد باری به بعضی از آنها پی خواهد برد و من پیش بینی میکنم که سنوات آینده دوره شکم چرانی مرغان لاشخوار و کفتارها خواهد بود زیرا عده ای کثیر به قتل میرسند و کسی لاشه ها را برای مومیائی کردن یا درخمره نهادن، یا در زمین دفن نمودن جمع آوری نخواهد کرد.

نامه نویس خندید و من گفتم قبل از اینکه بکشور (هاتی) بیایم شنیده بودم که شما اسیرانی را که در جنگ دستگیر مینمائید نابینا می کنید و آنها را به آسیاب های خود می بندید تا این که سنگ آسیاب را بگردش درآورند و من این موضوع را باور نمیکردم ولی در این کشور بچشم خود آنها را دیدم و این عمل از یک ملت متمدن پسندیده نیست و نیز شنیدم که شما در سرحدات خود هنگام تجاوز به اراضی ملل دیگر مرتکب بیرحمی های فجیع میشوید و دست مردم را قطع مینمائید و پوست سرشان را روی صورت برمیگردانید و بعضی از افراد را به سیخ میکشید و این اعمال وحشیانه در خور درندگان است نه انسان متمدن.

نامه نویس گفت ما به مناسبت اینکه یک ملت متمدن هستیم چشم اسیران را کور میکنیم و بعد آنها را به آسیابهای خود می بندیم. زیرا اگر چشم آنها بینا باشد زمین و آسمان و پرندگان را خواهند دید و از اینکه آزاد نیستند، متاسف خواهند شد و در صدد برمیآیند که فرار کنند و پیوسته برای ما تولید زحمت خواهند نمود ولی چون کور هستند بفکر فرار نمی افتند و ما مجبور نمیباشیم که پیوسته عده ای از سربازان خود را مامور محافظت آنها بکنیم و اما موضوع بریدن دست سکنه سر حدی در مرز کشورهای دیگر، و کندن پوست سرشان و آویختن همان پوست روی صورت، و به سیخ کشیدن آنها هم یک مصلحت دارد که ناشی از تمدن ماست زیرا ما نمی خواهیم در کشورهای دیگر کشتار کنیم تا اینکه سکنه آن ممالک که می توانند برای ما کار کنند و خراج بدهند از بین بروند و نیز نمی خواهیم که بر اثر جنگ شهرهای آنها ویران شود و مزارع و باغهایشان از بین برود تا اینکه بعد از تصرف کشورهای مجاور چیزی نصیب ما نشود. ما متوجه شده ایم که برای مطیع کردن ملل همجوار بهترین وسیله ایجاد وحشت میباشد زیرا ملتی که دچار وحشت میشود، مانند قشونی است که قبل از مبادرت به جنگ شکست خورده باشد و این ملت دیگر نمیتواند دست اجنبی را عقب بزند و خود را از قدرت او نجات بدهد. بهمین جهت ما در سر حدات خود در خاک کشورهای دیگر، مبادرت به این اعمال می کنیم تا مردم را بترسانیم و پیشاپیش دشمنان خویش را منکوب نمائیم.

گفتم مگر همه ملل جهان دشمن شما هستند و آیا بین ملل دیگر دوست ندارید. نامه نویس پادشاه (هاتی) گفت دوستان ما عبارت از مللی هستند که مطیع ما میشوند و به ما خراج میپردازند و آنوقت ما آنها را بحال خود میگذاریم که رسوم و آداب خود را حفظ کنند و خدایان خویش را بپرستند. دیگر از دوستان ما مللی میباشند که هنوز همسایه ما نشده اند زیرا به محض اینکه همسایه شدند ما آنقدر بهانه تراشی میکنیم تا اینکه با آنها بجنگیم و خاک آنان را تصرف نمائیم یا اینکه وادارشان کنیم بما خراج بپردازند. از روزی که (هاتی) بوجود آمده این رسم بین ما و دیگران متداول بوده و بعد از این هم متداول خواهد بود.

گفتم آیا خدایان شما در این مسئله مداخله نمیکنند زیرا در کشورهای دیگر خدایان درست و نادرست و حق را از باطل تمیز میدهند. نامه نویس گفت ما راجع به درست و نادرست و حق و باطل، عقیده ای ساده و روشن داریم. درست و حق، عبارت از چیزی است که مطابق میل ماست و نادرست و ناحق عبارت از چیزی میباشد که مطابق میل ما نیست و (سینوهه) تصدیق کن، که بین دین ما، و دین شما و سایر ملل، تفاوت وجود ندارد زیرا نزد شما و سایر ملل هم درست و حق عبارت از چیزی است که اغنیاء بخواهند و نادرست و ناحق عبارت از چیزی است که مورد تمایل فقراء باشد. (سینوهه) چون تو پزشک هستی، عقلت کوچک تر از آن است که بدین موضوع پی ببری و بدانی که از آغاز عالم تا امروز، هرچه اغنیاء گفته اند برحق بوده، و هرچه فقراء بر زبان آورده اند، محکوم به بطلان شده است. تا پایان دنیا هم چنین خواهد بود و پیوسته حق با اغنیاء است و فقراء همواره محکوم به بطلان میباشند. فقط صورت ظاهر اغنیاء فرق میکند و در هر دوره یک چیز نشانه توانگری میباشد. یک روز گوسفند و گاو نشانه توانگری میشود و روز دیگر زر و سیم و روز دیگر دارا بودن یک رتبه و مقام مخصوص یا روز بعد دارا بودن یک عنوان مثل عنوان پزشک یا جادوگر یا نامه نویس شاه و تا جهان باقی است حرف فقراء بدون اهمیت میباشد و هرچه بگویند باطل است. و اگر اغنیاء چشم آنها را کور نکنند که به آسیاب ببندند بطریق دیگر آنها را بکار خواهند کشید زیرا دنیا این طور بوجود آمده و باید هم این طور باشد و فقیر از این جهت ایجاد گردیده که بتواند وسیله راحتی غنی را فراهم نماید و خود پیوسته گرسنه و در زحمت باشد و مزیت دیگر تمدن ما بر تمدن دیگران این است که ما، همه غنی هستیم و ملل دیگر را فرمانبردار و مطیع و فقیر می کنیم تا اینکه پیوسته برای ما زحمت بکشند و دسترنج خود را به عنوان خراج به ما بدهند تا ما براحتی و سعادت زندگی نمائیم و اما خدای ما، طبقه خواص کشور دو تاست یکی آسمان و دیگری زمین و هر سال در فصل بهار بافتخار این دو جشن میگیریم و جلوی ملت را باز میکنیم تا اینکه مردم نیز بتوانند جشن بگیرند.

زیرا سالی یک مرتبه باید جلوی ملت را باز گذاشت تا اینکه روزی را به شادی بگذرانند و بهترین فصل برای آزاد گذاشتن مردم فصل بهار است چون در این فصل است که زمین از آسمان بارور می شود و زندگی دوباره خود را آغاز می کند و انسان نیز چون زمین است.

ما برای باردار شدن زن ها قائل باهمیت زیاد هستیم زیرا ملتی که باید بر جهان حکومت کند میباید فرزندان بسیار داشته باشد تا این که قدرت او را در زمین توسعه بدهند. و عوم الناس ما مثل طبقات عوام تمام کشورها، دارای خدایان عدیده هستند ولی ما برای عقاید آنها قائل باهمیت نیستیم و نه ممانعت از عقیده آنها میکنیم و نه تشویق می نمائیم. زیرا عقاید مزبور از نظر سیاسی نه برای ما سود دارد و نه زبان. ما طرفدار خدایانی هستیم و پرستش آنها را تشویق میکنیم که پشتیبان زور و وحشت باشد. چون با زور باید بر دیگران حکومت کرد و با وحشت باید سایر ملل را ترساند تا اینکه مطیع شوند و اگر روزی ما برای خدایان زور و وحشت، معبدهائی بسازیم آن معابد را با استخوان جمجمه آدمیان برپا خواهیم کرد.

ولی اگر تو بعد از خروج از این کشور این حرف ها را برای دیگران حکایت کنی هیچ کس از تو نخواهد پذیرفت برای اینکه تمام ملل دور دست تصور مینمایند که ما ملتی دامپرور و چوپان و فقیر هستیم که پیوسته در کوه ها با فقر زندگی میکنیم و نه استعداد آقائی داریم و نه حکومت بر دیگران.

نامه نویس پادشاه (هاتی) بعد از این حرف ها از خانه ام رفت و پس از رفتن او به (مینا) گفتم من از توقف در این کشور سیر شدم زیرا آنچه باید بدانم دانستم و بعد از این، هرگاه در این کشور و بخصوص در این شهر توقف نمایم بعید نیست کشته شوم و اگر مرا بطور عادی بقتل میرسانیدند خیلی وحشت نداشتم ولی در این کشور وقتی میخواهند خارجیان را بقتل برسانند پوستشان را می کنند یا آنها را بسیخ میکشند. این است که هرچه زودتر باید از این شهر رفت و جان بدر برد.

در روزهای بعد من از بیمارانی که بمن مراجعه کردند چیز دیگر شنیدم و آن اینکه در کشور (هاتی) هرکس عقیده ای غیر عقیده رسمی دولت را انتشار بدهد بجرم جادوگری او را بسیخ می کشند و متأسفانه من چند مرتبه چیرهائی گفته بودم که غیر از عقیدۀ رسمی دولت (هاتی) بود و هرلحظه امکان داشت که مرا دستگیر نمایند و بسیخ بکشند.

این بود که به بیماران خود گفتم قصد مراجعت دارم چون آنها در دستگاه دولت نفوذ داشتند برای من عبور دریافت کردند و قرار شد که من از جاده ای مخصوص عبور کنم و خود را بساحل برسانم.

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در سینوهه - قسمت یازدهم مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب سینوهه انتشارات زرین
  • تاریخ: جمعه 9 خرداد 1399 - 20:07
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 2069

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 237
  • بازدید دیروز: 3765
  • بازدید کل: 25096062