Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

سینوهه - قسمت نهم

سینوهه - قسمت نهم

نوشته ی: میکا والتاری
ترجمه ی: ذبیح الله منصوری

در کشورهای هاتی

مردم بقدری از نام هاتی ترسیده اند که اگر من بگویم (هاتی) کشوری است آرام و امن، کسی باور نمیکند که راست میگویم. گرچه سکنه (هاتی) مردمی خشن هستند و در جنگ ها بیرحم می باشند ولی در داخل کشور آنها که بیشتر مناطق کوهستانی است، امنیت حکمفرما است. در (هاتی) اگر اموال کسی را در جاده ها بدزدند، پادشاه کشور دو برابر اموال او را بوی میدهد و هرگاه کسی بر اثر حمله دزدان در راه بقتل برسد پادشاه معادل آنچه مقتول در زمان حیات خود تحصیل کرده ببازماندگان تأدیه مینماید بطوری که بازماندگان مقتول، از حیث معاش نگرانی نخواهند داشت. اینست که مسافرت ما در جاده های کشور (هاتی) بدون هیچ حادثه قابل ذکر گذشت و ارابه های جنگی پادشاه جلو و عقب ما حرکت می نمودند و هر روز برای ما خواربار تهیه میکردند تا اینکه به شهر (ختوشه) پایتخت کشور (هاتی) رسیدیم.

وقتی صحبت از شهرهای بزرگ جهان میشود مردم نام شهرهای طبس و بابل و نینوا را میبرند. من نینوا را ندیده ام و نمیدانم چطور است ولی می توانم گفت که شهر (ختوشه) پایتخت کشور (هاتی) از بعضی جهات حتی بر طبس برتری دارد. در این شهر پادشاهی سلطنت میکند که هم رئیس کشور است و هم رئیس مذهبی و هم قاضی بزرگ و من تصور نمینمایم که در هیچ جای دنیا یک پادشاه بقدر آنمرد دارای قدرت باشد.

انسان وقتی وارد کشور (هاتی) میشود و چشم او بکوه های خشک میافتد حیرت مینماید که چگونه ممکن است این کشور که آفتاب سوزان تابستان بر کوه های خشک آن میتابد دارای ثروت باشد. حتی از خود میپرسد چگونه مردم در این کوه ها زندگی میکنند و از بی آبی نمیمیرند. ولی در این کشور عجیب، در فصلی که رود نیل در مصر طغیان میکند (در فصل پائیز- مترجم) هوا سرد میشود و از آسمان پرهائی سفید رنگ فرو میریزد و این پرها تمام کوه ها را میپوشاند و بعد، در فصل گرما، مبدل به آب میگردد و من میدانم که شما این موضوع را باور نخواهید کرد لیکن من به چشم خود کوههای مرتفع (هاتی) را دیدم که مستور از پرهای مزبور سفید بود. این پرها در تمام سال، آب این کشور را تامین مینماید بطوری که مردم نه فقط دام را سیر آب میکنند و خود را رفع عطش مینمایند بلکه با همین آب، کشتزارهای آنها سیر آب میشود.

به همان اندازه که سکنه (هاتی) در داخل کشور آرام هستند برای همسایگان دائم بهانه میتراشند و پیوسته علائم سر حدی را بعقب میبرند که بتوانند خاک دیگران را تصاحب نمایند. در مرز سوریه یک دژ بزرگ ساخته اند که دیوارهای آن از سنگهای عظیم برپا گردیده، و این دژ بر منطقه ای وسیع حکومت مینماید و تمام کاروان هائی که از سوریه به (هاتی) میروند، و از آنجا عبور میکنند باید به مامورین (هاتی) که مرکز آنها این دژ میباشد باج بپردازند.

هیچ کاروانی بعد از ورود بکشور (هاتی) حق ندارد از شاهراه خارج شود، و اگر شد مال و جان کاروانیان هدر است و اموال آنها را به یغما میبرند و کاروانیان را اگر مقاومت کنند بقتل میرسانند و در صورت عدم مقاومت، آنها را باسارت میبرند و برده میکنند.

ثروت سکنه (هاتی) سه سرچشمه دارد اول باجی که از کاروانیان و مسافرین می گیرند، و دوم از راه حمله بکشورهای مجاور و سوم بوسیله استخراج طلا و مس و یکنوع فلز مخصوص، که خاکستری متمایل به آبی است و آنرا آهن میخوانند و من نمی دانم چگونه سکنه (هاتی) این فلز را استخراج مینمایند و با آن اسلحه میسازند زیرا آهن، مثل مس آب نمیشود و من خود یکی از معادن آنها را که از آنجا آهن استخراج میکردند دیدم ولی نتوانستم بفهمم چگونه از سنگ معدن برای بدست آوردن آهن استفاده مینمایند.

شهر (ختوشه) در وسط یک منطقه کوهستانی ساخته شده و دامنه های کوه را درخت های میوه دار پوشانیده و در پای کوهها، جوی آب روان است. در شهر (ختوشه) عماراتی وحشت آور وجود دارد زیرا عمارات را با سنگهای بزرگ میسازند و بعضی از آنها آنقدر ارتفاع دارد که موجب بیم میشود. و هیچ خارجی نمیتواند وارد شهر (ختوشه) شود مگر اینکه جزو هیئت هائی باشد که سالی یک مرتبه برای پادشاه (هاتی) خراج میاورند و بهمین جهت شهر (ختوشه) مانند طبس و بابل معروفیت ندارد. در این شهر سکنه، با خارجیها صحبت نمیکنند و اگر یک خارجی از آنها سئوال بکند و آنها زبان خارجی را بدانند میگویند نمیفهمیم یا نمیدانیم معهذا مردمی ملایم هستند و نسبت بخارجی ها ابراز خصومت نمینمایند.

لباس بزرگان این شهر تماشائی است و جامه های بلند میپوشند و آستین لباس آنها بقدری فراخ است که یکسر آستین بزمین میرسد و روی سینه لباس خود، دایره های بالدار نقش مینمایند و کلاه های بلند و نوک تیز دارند و صورت را مثل مصریها می تراشند و بعضی از اشراف حتی سر را هم مثل صورت از مو، مصفا مینمایند، ولی وسط سر آنها، یک کاکل بلند بنظر میرسد. اشراف و ثروتمندان (هاتی) مثل اشراف تمام کشورهای جهان فربه هستند و صورتی چاق و درخشنده دارند و معلوم است که خیلی غذا میخورند.

(ختوشه) پایتخت پادشاه (هاتی) بر خلاف طبس و بابل یک شهر بازرگانی نیست و در آن خرید و فروش نمیشود و در عوض یک شهر صنعتی میباشد و از بام تا شام در این شهر صدای فلز کاری بگوش میرسد و دائم در آنجا اسلحه می سازند.

سکنه (هاتی) بخلاف ملل متمدن، سرباز مزدور خارجی ندارد و تمام سربازان آنها اهل محل هستند و من تصور میکنم بدو جهت آنها سرباز مزدور استخدام نمیکنند یکی اینکه خارجی ها را مثل خود شجاع نمیدانند و دیگر اینکه فکر مینمایند یک سرباز مزدور هر قدر شجاع باشد، باز مزدور است و بقدر یک سرباز محلی، دلسوزی و همت ندارد.

(هاتی) دارای روسای محلی است و هریک از رؤسا در ولایت خود استقلال داخلی دارد ولی از پادشاه (هاتی) اطاعت میکند. روش اجرای عدالت در کشور (هاتی) بقدری حیرت آور است که ملل متمدن نمیتوانند باور کنند. در این کشور اگر یکی از پادشاهان محلی علیه پادشاه (هاتی) بشورد و در صدد برآید که او را از سلطنت بیندازد وی را بقتل نمیرسانند بلکه او را بیکی از سر حدات میفرستند تا اینکه در جنگ با ملل دیگر تجربه بیاموزد و دارای شخصیت جنگی شود. و در (هاتی) اگر کسی دیگری را بقتل برساند او را اعدام نمی کنند بلکه قاتل مکلف خواهد شد که خون بهای مقتول را ببازماندگان او بدهد.

اگر زن و مردی بعد از ازدواج دارای فرزند نشوند، آن زناشوئی باطل میشود و زن یا شوهر مجبور هستند که برای دارا شدن فرزند، همسر دیگر انتخاب نمایند زیرا پادشاه (هاتی) از رعایای خود خواهان فرزندان بسیار است.

یکی از رسوم حیرت آور این ملت این است که اگر شخصی دیگری را در یک بیابان خالی از سکنه یا نقطه ای که کمتر سکنه دارد به قتل برساند، خون بهائی که خواهد پرداخت کمتر از آن است که وی را در نقطه مسکون، یا شلوغ مثل شهرها، مقتول کند زیرا عقیده دارند شخصی که بیک نقطه خلوت میرود، عمدی دیگران را تحریک مینماید که در صدد قتل او برآیند.

وقتی من وارد کشور (هاتی) شدم بخود گفتم چون سکنه آن مملکت مردمی زحمت کش هستند و عادت کرده اند که در هوای سرد زندگی نمایند و اطفال ناقص الخلقه و ضعیف را بعد از تولد به قتل میرسانند تا اینکه در آینده افرادی ناتوان نباشند احتیاجی به پزشک ندارند من شنیده بودم که در آن کشور وقتی کسی ناخوش میشود ترجیح میدهد که بمیرد ولی معالجه نشود چون نمیتواند اعتراف نماید که بیمار است. من میدانستم که سکنه (هاتی) از مرگ نمی ترسند ولی از ناتوانی بیم دارند ولی متوجه نبودم که در این کشور هم عده ای جزو اشراف هستند و توانگران در تمام نقاط دنیا، تنبل و تن پرور میباشند و از مرگ میترسند و خود را معالجه می کنند که نمیرند.

این بود که عده ای از اشراف با لباس مبدل هنگام شب بخانه من میآمدند و من آنها را معالجه میکردم و اکثر آنها از عوارض ناشی از افراط در نوشیدن شراب در زحمت بودند و اشراف ختوشه زیاد شراب میآشامند، و دست آنها بر اثر افراط در شراب دو چار رعشه می شود و بیماران از من میخواستند که رعشه دست آنها را از بین ببرم و من بوسیله داروهای مسکن و استحمام، آنها را معالجه میکردم.

یکی از کسانی که با من دوست شد نامه نویس پادشاه (هاتی) بود که چند زبان میدانست و نامه پادشاهان خارجی را برایش می خواند و جواب آن ها را مینوشت. یک روز که وی در خانه من آشامیدنی نوشیده بود از وی پرسیدم برای چه، پادشاه شما شهر (ختوشه) را بروی خارجیان بسته و نمی گذارد کسی وارد این شهر شود چرا در این کشور کاروانیان حق ندارند که از جاده ها خارج شوند. و آیا بهتر این نیست که ملل دیگر باین شهر بیایند و قدرت و عظمت پادشاه (هاتی) را ببینند و بروند برای دیگران حکایت کنند؟

نامه نویس گفت: روزی پادشاه ما، (شوبیلولیوما) پادشاه شد گفت، (سی سال بمن مهلت بدهید و من هاتی را قوی ترین کشور جهان خواهم کرد). و چون بزودی این مدت تمام میشود تصور میکنم که در آینده ملل دیگر نام ما را خواهند شنید.

گفتم هنگامی که در بابل بودم، شصت بار شصت سرباز را دیدم که از مقابل پادشاه بابل عبور کردند و وقتی قدم بر می داشتند مثل این بود که صدای امواج دریا بگوش می رسد. ولی در اینجا ده بار ده سرباز را با هم ندیده ام که حرکت نمایند و در اینصورت برای چه شما این همه ارابه جنگی و اسلحه دیگر می سازید زیرا نمیتوانید که از این اسلحه استفاده نمائید.

نامه نویس شاه خندید و گفت ما برای این اسلحه می سازیم که بدیگران بفروشیم و غذا تحصیل کنیم، خنده کنان گفتم یک گرگ هرگز دندان و چنگال خود را به خرگوش نمی فروشد.

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در سینوهه - قسمت دهم مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب سینوهه انتشارات زرین
  • تاریخ: پنجشنبه 8 خرداد 1399 - 09:40
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 2854

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 330
  • بازدید دیروز: 3765
  • بازدید کل: 25096155