Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

پنجره - قسمت اول

پنجره - قسمت اول

نوشته: گی دو مو پاسان
ترجمه: فریدون کیانی

بهار امسال در پاریس با خانم دوژاول آشنا شدم. طولی نکشید که احساس کردم بی اندازه باو علاقمند شده ام.  اما شما همان اندازه او را می شناسید که من می شناختم،...نه. ببخشید تقریباً همان اندازه... میدانید که چقدر پر هوس و خیالپرداز است؟ رفتاری روشن و قلبی پر احساس دارد. خود رای، غیرعادی، ماجراجو، بی پروا و بسیار مغرور است، ولی در عین حال زنی احساساتی، مشکل پسند، زود رنج، حساس و فروتن میباشد.

او یک بیوه بود. من زنان بیوه را می پرستم. چونکه آدم تنبلی هستمو به فکر ازدواج با او افتادم و دلباختگی خود را باو نمایاندم. هرچه بهتر میشناختمش، علاقه ام باو بیشتر میشد. برآن شدم که در فرصت شایسته ئی از او درخواست ازدواج نمایم، زیرا که باو سخت دلباخته و در این دلباختگی، بسیار پیش تاخته بودم. وقتی مردی می خواهد ازدواج کند نباید بیش از اندازه دلباخته همسر خود بشود.، زیرا این دلباختگی زیاد، چشم خردش را کور می کند و به لغزش ابلهانه ئی دچار میسازد. عنان اختیار از کف میدهد، هم ابله می شود و هم خام. مرد باید که خویشتن دار باشد.

بنابراین یک روز به خانه اش رفتم و یک جفت دستکش تابستانی برایش هدیه بردم و گفتم:

- خانم، من مرد خوشبختی هستم که مهر شما را بدل گرفته ام و آمده ام از شما بپرسم که آیا می توانم امیدوار باشم که خشنودی شما را فراهم آورده و افتخار همسری شما را بیابم؟! این هدفی است که برای رسیدن به آن هر کاری از دستم برآید انجام خواهم داد.

بآرامی پاسخ داد:

- هرطور که میل شما باشد، من هنوز درست نمیدانم که آیا با قبول عشق شما به کمال مطلوب خود خواهم رسید یا نه؟ ولی بهتر است آنرا محک بزنیم و در بوته آزمایش بگذاریم. از نقطه نظر یک مرد، عشق شما را می پذیرم ولی باید برمن روشن شود که اخلاق و روحیه شما چگونه است و دارای چه رفتاری میباشید؟ بسیاری از زناشوئی ها به انجامی تلخ و توفانی میرسد، زیرا. نه زن و نه مرد، هیچکدام در هنگام زناشوئی یکدیگر را خوب نشناخته اند. کوچکترین چیزی، یک اندیشه آزار دهنده ریشه دار، یک عقیده پایدار درباره چند نکته اخلاقی، مذهبی، یا هر چیز دیگر، یک حالت ناراحت کننده، یک عادت زشت، کمترین خطا یا حتی یک خصوصیت نکوهیده کافی است که دو دلداده پر مهر و وفا را تا دم مرگ، دو دشمن آشتی ناپذیر، سخت دل و تلخکام سازد. من تا وقتی از نزدیک با مردی که می خواهم شریک زندگیش شوم آشنا نشوم و به تمام زیر و بم های سرشت او پی نبرم، ازدواج نخواهم کرد. میبایست در فرصت های مناسب و ماههای دراز، از نزدیک او را بررسی نمایم. این راهی است که پیشنهاد مینمایم. تابستان به ملک من در لاویل بیائید تا مدتی با هم باشیم و در آنجا، در آن جای آرام خواهیم فهمید که آیا می توانیم در کنار هم برای همیشه زندگی کنیم یا نه..... دارید می خندید؟اشتباه می کنید، اوه، مرد عزیز، من اگر خودم اطمینان نداشتم هرگز چنین پیشنهادی به شما نمیکردم. همانطور که شما مردها میدانید، من آنقدر نسبت به عشق نفرت دارم و به آن به چشم خواری مینگرم که هیچ وقت بوسوسه نمییافتم و خویشتن داری را از کف نمیدهم. فهمیدید؟! حالا حاضرید؟!

بر دستش بوسه زدم و گفتم:

- خانم، پس چه موقع شروع خواهیم کرد؟

- دهم ماه مه.

ماه بعد در خانه اش منزل گرفتم، براستی زن مخصوصی بود، از بام تا شام نگران رفتار من بود. چون به اسب علاقه زیادی نشان میداد، همه روز چندین ساعت وقت خود را به اسب سواری در بیشه ها میگذراندیم، و در زیر پرتو خورشید بگفت و گو درباره چیزهای گوناگون می پرداختیم. چونکه او می خواست با همان کوششی که برای دیدن کوچکترین کارهایم بکار می برد، پنهانی ترین اندیشه هایم را نیز وارسی نماید.

و اما من، دیوانه وار باو دل بسته بودم و حتی از اینکه ممکن است سرشت ما با یکدیگر هماهنگی نداشته باشد، کوچکترین ناراحتی بخود راه نمیدادم. اندکی بعد پی بردم که حتی در هنگام خواب نیز مرا زیر نظر گرفته و نگران رفتار من میباشد. در اتاق کوچک؛ پهلوی اتاق من؛ آخرهای شب کسی پنهانی میآمد و می خوابید. از این جاسوسی های نهانی بالاخره جانم به لب رسید و یک شب برای با خبر شدن از سرانجام کار خود، پا فشاری نمودم و بی صبری نشان دادم ولی خانم دوژاول طوری با من گفتگو کرد که مرا از پا فشاری و کوشش بیشتری در این باره بازداشت. اما خیلی دلم می خواست هرطوری شده تلافی این خبر کشی ها و مراقبت هائی را که درباره من انجام داده اند، در بیاورم. از این رو در اندیشه یافتن راه وسیله کار برآمد.

بله، خانم دوژاول خدمتکاری داشت بنام سزارین که یکی از دختران زیبای گرانویل بشمار میرفت. در گرانویل همه ی دخترها خوشگل بودند. اما این خدمتکار هم مانند خانمش زن سبزه ئی بود.

یک روز عصر او را به اتاقم کشیدم و پنج فرانک در دستش گذاشتم و گفتم:

- دختر جان، فکر نکنی می خواهم کار بد و ناپسندی برایم انجام دهی، بلکه می خواهم همان کاری را که خانمت درباره من میکند، منهم نسبت باو انجام دهم.

خدمتکار جوان لبخند استهزا آمیزی زد، من افزودم:

- میدانم که روز و شب مرا می پایند، خوراک خوردم، آب خوردم، جامه پوشیدن و اصلاح کردنم، وحتی جوراب پوشیدنم را می پایند. من اینها را خوب میدانم.

دختر جوان درحالی که به سوی در اتاق میرفت، گفت:

- بله، میدانید آقا.

ایستاد، منهم دنبال حرفم را گرفتم و گفتم:

- این تو هستی که در اتاق پهلوئی می خوابی که ببینی آیا من توی خواب خرخر میکنم و یا حرف میزنم، انکار نکن!

بیدرنگ به خنده افتاد و گفت:

- بله، میدانید آقا....

باز حرفش را ناتمام گذاشت، من دل و جراتی یافتم و گفتم:

- ببین دخترم، خودت میدانی این خوب نیست که ته و توی کارهای من همه برملا شود درحالیکه من هیچ از کارهای زنی که می خواهد همسر من شود سردرنیاورم. من او را با تمام قلب و روحم دوست دارم. او در دیده و اندیشه و قلب من زن دلخواهی است. ولی با وجود این ها، چند چیز است که برای فهمیدن آنها حاضرم پول بیشتری بدهم....

سزارین برآن شد اسکناسی را که در دستش نهاده بودم در جیب بگذارد، فهمیدم که قضیه روبراه شده است.

- گوش کن، دخترم، ما مردها همواره به خصوصیات جسمی مشخصی در زن ها توجه داریم که این خصوصیات چیزی از فریبندگی زن ها نمی کاهد. بلکه فقط ارزش آنها را در دیده ما کم و زیاد می کند. نمی خواهم که تو را از خانمت پیش من بد گوئی کنی، نه، حتی نمی خواهم عیب های پوشیده او را – اگر هم عیبی دارد – برایم آفتابی کنی. بلکه فقط به چهار یا پنج پرسشی که می خواهم از تو بکنم، صاف و پوست کنده پاسخ بده.

 

 

متن کامل کتاب در این سایت ارائه شده است.

بخش بعدی متن را می‌توانید در پنجره - قسمت آخر مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب هفته یکشنبه 23 اردیبهشت 1341
  • تاریخ: چهارشنبه 28 اسفند 1398 - 14:01
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 2215

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

نظرات

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 517
  • بازدید دیروز: 1839
  • بازدید کل: 23115162