آغاز مرگ سیاه
1
وقایع بسیار کمی در طول تاریخ بهاندازۀ مرگ سیاه در اروپای قرن چهاردهم ویرانگر بودهاند. با نگاهی به گذشته به راحتی درمییابیم که چرا این بیماری تا این حد تأثیرگذار بوده است. سه دلیل عمده دارد: اول آن که عامل این بیماری ناشناخته بود؛ دوم، درمان مشخصی نداشت؛ و سوم، اروپاییان برای چنین بیماری کشندهای که به سرعت در شهرها، روستاها و خانههایشان شیوع مییافت آمادگی نداشتند.
اروپاییان از این نظر خوش اقبال بودند که به مدت چند قرن تا پیش از شیوع طاعون در سرتاسر قارۀ اروپا خبری از شیوع گستردۀ بیماری نبود. بیشتر بیماریها تا پیش از این دوره فقط عدۀ کمی از مردم را مبتلا میکرد. همچنین اغلب این بیماریها، بهویژه در طول قرون وسطای اولیه، ناشی از سوءتغذیه بودند. وقتی بدن نتواند مواد مغذی مورد نیازش را به دست آورد دچار سوءتغذیه میشود و ممکن است مشکلات زیادی برایش به وجود آید. گاهی نیز بیماری همهگیری شیوع مییافت که به آن آتش آنتونیوی قدیس میگفتند، نوعی مسمومیت که منشأ آن قارچی است از چاودار و دیگر غلات (امروزه به آن ارگوتیسم گفته میشود).
بیماری دیگری در قرون وسطی مرض جذام بود، بیماری عفونیای که به صورت یا دیگر اعضای بدن فرد مبتلا به شدت آسیب میرساند. جذام مرضی رایجی در آن دوره بود، اما خیلی واگیردار نبود و به ندرت کشنده بود. البته این بیماریها برای اروپاییان ترسناک بود، اما هیچ یک بهاندازۀ مرگ سیاه واگیردار یا فراگیر نبود. گسترش سریع طاعون و مرگومیری که از پی آن میآمد باعث هیستری و ترس همگانی از آن میشد.
وقتی دربارۀ انبوه مردمی که بر اثر مرگ سیاه جان دادند صحبت میکنیم باید این را هم در نظر داشته باشیم که اروپا قربانیان بالقوۀ زیادی برای طاعون داشته است. از قرن هفتم تا اوایل قرن چهاردهم، که اروپا درگیر بیماری خاصی نبود، جمعیت این قاره به طور چشمگیری افزایش یافته و سه برابر شده بود، و در نتیجه در اواسط قرن چهاردهم تقریباً 70 میلیون نفر جمعیت داشت.
مردم برای مواجهه با بیماری و مرگ در چنین مقیاس عظیمی آمادگی نداشتند و اصلاً نمیدانستند این بیماری چقدر هولناک است و چه عوارضی دارد. با گسترش این بیماری واگیردار، این ناآگاهی به ترس تبدیل میشد. مرگ و ناشناخته بودن چنان ترسناک بود که ساختار زندگی و جامعۀ متمدن را متلاشی میکرد. اتفاقاتی مانند آنچه بوکاتچو شاهدشان بود، رها کردن فرزندان از سوی والدین و گریختن برادر از برادر، بارها در این قاره اتفاق افتاد. جای شگفتی نیست که حتی آنهایی هم که از این فاجعۀ غمانگیز جان به در برده بودند گمان میکردند دنیا دارد به آخر میرسد.
شیوع بیماری از آسیای مرکزی
اروپاییان قرن چهاردهم اگرچه نمیدانستند عامل مرگ سیاه چیست، مطمئناً میدانستند این بیماری از کجا آمده است. چند تن از نویسندگان آن دوره، از جمله گابریل دی موسِس ایتالیایی، معتقد بودند این بیماری از «شرق» وارد اروپا شده است. اروپاییان به طور کلی واژۀ شرق را برای کل آسیا به کار میبردند، از جمله منطقهای که امروز خاورمیانه خوانده میشود.
امروزه کارشناسان این فرضیه را تأیید میکنند. برمبنای شواهد به دست آمده، منشأ باکتری طاعون خیارکی آن سوی اروپا و در شرق بوده است. یکی از سرنخهای کلیدی آن کشف گورستانی قدیمی نزدیک ویرانههای جامعۀ مسیحیان قرون وسطی در سال 1885 بود که نزدیک دریاچۀ بزرگ ایسیککول در جنوب آسیای مرکزی واقع شده است. از نظر اروپاییان این مکان بدون شک «شرق» بود. یک باستانشناس روس در این گورستان تعداد بسیار زیادی گور غیرعادی یافت که مربوط به سالهای 1338 و 1339 بود و روی برخی از سنگ قبرها علت مرگ را هم نوعی بیماری نوشته بودند.
دانشمندان معتقدند که این بیماری از جایی در آسیای مرکزی به ناحیۀ ایسیککول رسیده بوده، احتمالاً در این منطقه ابتدا از حیوانات به انسان سرایت کرده بوده. براساس تحقیقات آلفرد جِی. بولِت، محقق برجستۀ حوزۀ پزشکی،
در این ناحیه از آسیای مرکزی، موشخرماها [سنجابهای بزرگ] برای پوستشان شکار و سپس به تاجران مختلف فروخته میشدند، و تاجران آنها را در امتداد مسیرهای کاروانرو [محلی] به بازار حمل میکردند. شکارچیان و تلهگذاران همواره از یافتن حیوانات مرده یا مریض که گرفتنشان بسیار راحت بود خوشحال میشدند، و در همین زمان موشخرماهای زیادی پیدا شدند که بیرون از تله مرده بودند؛ تلهگذاران پوست این حیوانات را میکندند و برای خریداران در غرب بار میزدند. تختههای پوست موشخرما احتمالاً حاوی ککهای زنده [آلوده به طاعون] بوده که چون به حیوان زنده برای تغذیه دسترسی نداشتهاند بسیار گرسنه بودهاند... این پوستها [به شهرهایی در مسیرهای تجاری] میرسید و وقتی تختههای پوست باز میشد، ککهای گرسنه بیرون [و گاه روی انسانها] میپریدند.
امروزه کارشناسان حدس میزنند این بیماری از آسیای مرکزی و در امتداد مسیرهای اصلی تجاری منتهی به مناطق پیرامون دریای سیاه به طرف غرب پیشروی کرده است. در این زمان، بیشتر این منطقۀ غرب آسیا تحت حاکمیت مغولان بود (که اروپاییان قرون وسطی به آنها تارتارها میگفتند). تا اواسط دهۀ 1340، بسیاری از مغولان و دیگر مردمان در این نواحی بر اثر طاعون از پای درآمده بودند. ناحیۀ بعدی که آلوده شد کریمه بود، شبهجزیرهای پر جمعیت در شمال دریای سیاه.
در زمستان 1345 – 1346، سپاهیان مغول در تلاش برای تسخیر شهر کافا آن جا را محاصره کردند؛ شهری در مرز آسیا و اروپا، مستعمرۀ دولتشهر ایتالیایی جنووا که یکی از مراکز بزرگ تجاری اروپا بود. اما خیلی نگذشته بود که مغولان علاوه بر مسئلۀ تصرف شهر با مشکل دیگری هم روبهرو شدند. موسِس مینویسد: «کل سپاهیان تارتار به بیماریای مبتلا شدند که آنها را از پا درمیآورد و روزانه هزاران هزار نفر را میکشت. همۀ توصیهها و مراقبتهای پزشکی هم بیفایده بود؛ تارتارها به محض آن که علایم بیماری روی بدنشان ظاهر میشد میمردند.» فرمانده مغول که میدید مرض ناشناخته چه بر سر سربازانش میآورد فکری به ذهنش رسید. او دست به اقدامی زد که امروز به آن جنگ بیولوژیکی میگویند. فیلیپ زِیگلِر، پژوهشگر بریتانیایی، مینویسد:
آنها برای انتشار بیماری در داخل شهر [کافا] با منجنیقهای بسیار بزرگی اجساد قربانیان [مغول] را به درون دیوارهای شهر پرتاب میکردند. به محض این که اجسادِ پوسیده در میان جنوواییها فرود میآمد، آنها را از داخل شهر برمیداشتند و به دریا میریختند. اما داخل شهر محاصرهشده بیش از هر جای دیگری در برابر بیماری آسیبپذیر بود و زمان زیادی طول نکشید که طاعون در داخل شهر بهاندازۀ بیرون آن فراگیر و کشنده شد.
یورش طاعون به اروپا
از زمان محاصرۀ مغولها تا شدت گرفتن بیماری، روزانه بسیاری از اهالی شهر کافا جان میدادند. آنهایی که جان به در برده بودند از روی درماندگی در صدد فرار برآمدند. برخی سوار کشتی شدند و از طریق دریای سیاه به سوی جنوب رهسپار شدند، اما خبر نداشتند که این بیماری کشنده را با خود به هر سو میبرند. آنها ابتدا طاعون را به قسطنطنیه، شهر بسیار بزرگ و قدرتمند بیزانس در ساحل جنوبی دریای سیاه بردند. این بیماری از نواحی ساحلی به سرعت در داخل خیابانهای شهر منتشر شد. هیچ محله یا ساختمانی – کوچک یا بزرگ، ثروتمند یا فقیر – از آن در امان نبود. تا اواسط سال 1347 طاعون در قسطنطنیه همهگیر شد.
اما اتفاق بسیار بدتری در راه بود. قسطنطنیه مرکز تجاری پُرازدحامی بود که بازرگانان بخش اروپایی مدیترانه برای دادوستد به آنجا میآمدند. دلالها و بازرگانانی نیز از سراسر اروپا و آسیا برای فروش کالاهایشان به این شهر بیزانسی رفتوآمد میکردند. وقتی بازرگانان با کشتیهایشان آنجا را ترک میکردند، این بیماری را هم با خود میبردند. و به این ترتیب مرگ سیاه به سوی مدیترانه در جنوب به حرکت درآمد، و از بنادر فلسطین، مصر، شمال آفریقا، یونان، ایتالیا و سرزمینهای دیگر گذر کرد. کمی بعد یکی از شاهدان بیزانسیِ این ماجرا نوشت: «طاعون تقریباً همۀ سواحل جهان را درنوردید و عدۀ زیادی از مردم را به دیار باقی فرستاد.»
ایتالیا از اولین مناطقی بود که این ضربۀ مهلک بر پیکرهاش وارد شد. در سال 1347، دوازده کشتی طاعون را با خود به شهر مسینا در سیسیل حمل کردند. مایکل از اهالی پیاتسا دربارۀ شروع نخستین همهگیری مرگبار در مسینا اینگونه مینویسد:
در اوایل اکتبر... دوازده کشتی جنگی (کالی) جنووایی.. وارد لنگرگاه مسینا شدند. در استخوانهایشان بیماری واگیرداری حمل میکردند که هرکس فقط با صحبت کردن با آنها دچار بیماری [کشنده]ای میشد و دیگر گریزی از مرگ نداشت. این مرض به هرکسی که با فرد مبتلا سروکار داشت سرایت میکرد... نه تنها همۀ کسانی که با آنها صحبت کرده بودند میمردند، بلکه آنهایی که به وسایل این مبتلایان دست زده بودند یا از آن وسایل استفاده کرده بودند نیز جان به در نمیبردند. وقتی مردم مسینا پی بردند که عامل این مرگ ناگهانی کشتیهای جنوواییاند، بلافاصله به آنها دستور دادند بندرگاه و شهرشان را ترک کنند. اما مصیبت برجای ماند و کشت و کشتار مهیبی به راه انداخت.
مرگ سیاه از بنادر تجاری اروپا به سمت شمال و شرق حرکت کرد. در ایتالیا این بیماری با شدت تمام همۀ نواحی شهری را در بر گرفت، از جمله پادوا، پیزا، رم و فلورانس، مایکل پیاتسایی برخی از نشانههای ترسناک این بیماری را توصیف کرده است:
مبتلایان درد را در تمام وجودشان احساس میکردند، گویی بدنشان هر لحظه تحلیل میرفت. سپس دملهایی بهاندازۀ عدس روی کشالۀ رانها یا قسمتهای بالای بازو پدیدار میشد که مردم به آن «دمل سوختگی» میگفتند. این دملها تمام بدن را عفونی میکرد و عفونت چنان به همه جا رخنه میکرد که بیمار به شدت خون بالا میآورد. این خون بالا آوردن سه روز پیایی ادامه داشت و هیچ راه درمانی برایش وجود نداشت، و عاقبت بیمار [جان میداد].
بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمیشود.
بخش بعدی متن را میتوانید در مرگ سیاه - قسمت دوم مطالعه نمایید.