فرار اوگنوها از فرانسه
اوگنوها پروتستانهای فرانسوی بودند که از آموزههای ژان کالون پیروی میکردند. در فرانسه نیز مانند اسپانیا کاتولیکها دست بالا را داشتند و درگیری گریزناپذیر بود، به ویژه که براساس آموزههای اوگنوها شاهان بالاترین مقام را نداشتند. در نظام عقیدتیِ آنها قوانین کتاب مقدس کامل بود. با افزایش تعداد اوگنوها و ادامۀ تحقیر تاج و تخت فرانسه، جنگهای مذهبی دامنهداری شروع شد. این جنگها به جنگهای مذهبی فرانسه معروف شد که از دهۀ 1560 تا 1590 ادامه داشت. این جنگها با صدور فرمان نانت در سال 1598 خاتمه یافت، در این فرمان به حدود دو میلیون اوگنوی فرانسوی امتیازاتی از جمله آزادی عبادت علنی اعطا شد. با این حال، تنش با کلیسای کاتولیک و پادشاهی ادامه پیدا کرد و در سال 1685 لویی چهاردهم با صدور فرمان فونتنبلو آیین پروتستان را غیرقانونی اعلام کرد که به اعلامیۀ الغای فرمان نانت معروف است.
این اعلامیه که برای پروتستانهای فرانسه خانمانسوز بود پیامدهای بسیاری داشت. پناهجویان به انگلستان، ایرلند، هلند، بلژیک، آلمان، اسکاندیناوی، سویس، روسیه، اتریش، آفریقا و آمریکا سرازیر شدند. برخی مورخان تخمین میزنند 200 هزار اوگنو از فرانسه گریخته باشند، اما بقیه این تعداد را تا 800 هزار تن نیز برآورد کردهاند. آنهایی که گریختند معلم، فیلسوف، کشاورز، بازرگان، وکیل، بانکدار، صنعتگران برجسته و سرباز بودند. این امر از یک طرف باعث تضعیف هستۀ روشنفکری و اقتصادی فرانسه، و از طرف دیگر تقویت این حوزهها در دیگر کشورهای اروپایی شد که سیاستهای مذهبی سهلگیرانهتری داشتند. لویی چهاردهم که متوجه خروج گستردۀ اتباعش شده بود سعی کرد مرزهای فرانسه را ببندد. جلوِ کشتیها را گرفتند و به مقامات دستور داده شد حرکات مشکوک پروتستانها را گزارش بدهند. این امر مانع رفتن سیل پناهجویان نشد، اما دست یافتن به صلح را بسیار مشکلتر کرد. خانوادهها اغلب در زمان سفر از هم جدا میافتادند چرا که مجبور بودند پنهانی سوار کشتی شوند یا برای فرار از دست مقامات فرانسوی با لباس مبدل سفر کنند.
اوگنوها مانند یهودیان آوارۀ اسپانیایی اغلب مشارکت زیادی در جوامع تازه داشتند، هرچند بیشترشان هنگام ورود پولی در بساط نداشتند. مهارتهایشان به آنها امکان داد در جاهایی مانند انگلستانِ پروتستان رشد کنند. براساس برآورد ماسّیمو لیوی – باتچیِ مورخ، فقط 140 هزار تا 160 هزار اوگنو از فرانسه گریختند. او میگوید هرچند پیامدهای جمعیتی چنین مهاجرتی ناچیز بود (جمعیت فرانسه در آن زمان به 20 میلیون نفر میرسید)، پیامدهای اقتصادی و اجتماعی بسیار گستردهای داشت. به جای کمک به پیشرفت فرانسه، «اوگنوها در براندنبورگ تولید فرشینه، شیشه، کاغذ و کشاورزی و در انگلستان ابریشم، طلا و ساعتسازی را توسعه دادند و در سویس به بانکداری پرداختند.»
از نوادگان معروف پناهجویان اوگنو میتوان از جانی دِپ بازیگر آمریکایی، وینستون چرچیل نخستوزیر انگلستان، دیوی کراکت قهرمان ملی آمریکا، ساموئل بکت ایرلندی برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات، ژان ژاک روسو فیلسوف سویسی، و جورج اس. پَتن ژنرال آمریکایی نام برد.
فرار مهاجران از ترکیه
امپراتوری عثمانی در اوج اقتدار خود یکی از قدرتمندترین کشورهای روی زمین بود. پایتختش قسطنطنیه (استانبول کنونی) و سیاست مذهبی نسبتاً سهلگیرانهاش بهشتی امن برای پناهجویان مسیحی، یهودی یا مسلمان به حساب میآمد. امپراتوری عثمانی در اوج قدرت خود مناطق وسیعی را در جنوب شرق و مرکز اروپا، غرب آسیا، شمال آفریقا، قفقاز، و شاخ آفریقا (شامل اتیوپی و سومالی امروزی) در بر میگرفت. شورش و جنگهای بیپایان خسارات زیادی به امپراتوری عثمانی وارد کرد، به نحوی که تا قرن نوزدهم امپراتوری به صورت جدی در سراشیب سقوط قرار گرفت و اعتبارش را نزد دیگر کشورهای اروپایی و آسیایی از دست داد. وقتی عثمانی در درگیریها شکست خورد، مهاجرت انبوه حداقل 5 میلیون مسلمان شروع شد که به مدت بیش از یک سده ادامه داشت. این جماعت «مهاجران» نامیده شدند.
این مهاجرت عظیم یک مشکل عمده داشت. به نوشتۀ فیروز احمدِ مورخ:
عثمانیها که امپراتوری آنها در قرنهای نوزدهم و بیستم به تدریج کوچک شده بود از جمله معدود اتباعِ امپراتوری بودند که سرزمین مادری برای عقبنشینی نداشتند. دیگر اقوام امپراتوری به زادگاههایشان بازگشته بودند: بریتانیاییها به جزیرۀ اصلیشان... فرانسویها به فرانسه، اسپانیاییها به اسپانیا، و سایرین به همین ترتیب. تا سدۀ بیستم، عثمانیها سرزمین مادری نداشتند زیرا در اصل قبایلی بودند که به دلایل گوناگون مجبور به مهاجرت از استپهای آسیای مرکزی و مناطق داخلی آسیا شده و در جهات مختلف پراکنده شده بودند.
با ضعیفتر شدن امپراتوری، پناهجویان مسلمان از قفقاز، کریمه، کرت، یونان، رومانی و یوگسلاوی به جایی که اکنون ترکیه نامیده میشود هجوم آوردند. همان طور که ثریا فاروق نوشته:
در بسیاری موارد از دست رفتن اراضی عثمانی با اخراج و مهاجرت همراه بود. عدهای از مسلمانان، به شکل معقول و منظم مهاجرت کردند، اما عدۀ بسیاری مجبور شدند بر اثر جنگ و قتلعام جماعت مسلمان بگریزند که بخش جداییناپذیر جنگهای استقلال بالکان بود. در سال 1863 پس از الحاق قلمرو آنها به روسیه همگی مجبور به مهاجرت شدند. پناهجویان تقریباً همه چیز خود را از دست دادند.
ترکیۀ امروزی به خانۀ این پناهجویان تبدیل شد. امروز نوادگان مهاجران، بین یکچهارم تا یکسوم جمعیت 80 میلیونی ترکیه را تشکیل میدهند.
دیگر مهاجرتهای بزرگ پناهجویان
اینها نمونههایی از مهاجرتهای وسیع – به دنبال درگیریهای مذهبی، بحران اقتصادی و عدم تساهل – هستند، اما فقط چند مورد از بیشمار بحرانهای پناهندگی به شمار میآیند که قبل از قرن بیستم رخ داد.
در سال 1006، فتح پادشاهی بودایی سین کیانگ به دست مسلمان باعث مهاجرت گستردۀ پناهجویان شد. این پناهجویان از جادۀ معروف ابریشم، مسیر تجاری مهم میان چین و ایران و هند کنونی، راهی غرب شدند. آنها تکنولوژی و دین جدید را با خود به غرب بردند.
رومانیاییهای کولی در قرن سیزدهم از هند مهاجرت کردند. آنها در هند بیگانه تلقی میشدند و به دلیل فرهنگ خاصشان از پستترین طبقات هند شمرده میشدند. البته در اروپا نیز بیگانه تلقی شدند. آلمان نازی سعی کرد فرهنگ آنها را برای همیشه از صحنۀ روزگار محو کند، مجبورشان کرد به گتوها و بعد به اردوگاههای کار اجباری بروند. حدود 500 هزار نفر از رومانیاییها در این ماجرا جان باختند.
کشیشان زائری که در سال 1620 وارد پلیمت شدند پناهجویان مذهبی بودند، آنها برای رسیدن به آمریکای شمالی تن به سفری خطرناک دادند تا از آزار و اذیتها بگریزند و در دنیای جدید آزادانه به آیین خود بپردازد.
سیاستهای روسیه باعث خروج گستردۀ یهودیان از دهۀ 1880 تا اوایل قرن بیستم شد. بسیاری از یهودیان به آمریکا گریختند. تا سال 1920 حدود 400 هزار یهودی در خانههای استیجاری پرجمعیت محلهای در منهتن نیویورک ساکن شده بودند. به رغم وسعت و دامنۀ مهاجرتهای پناهجویان قبل از قرن بیستم، تمام این جابهجاییها پیشدرآمد مهاجرتهای قرن گذشته بود. با دو جنگ جهانی و آشوبهای سیاسی فراگیر در دنیای مدرن، بحران پناهجویی در سراسر جهان به اوج خود رسید.
2
آوارگان اوایل قرن بیستم
قرن بیستم شاهد افزایش آوارگان و پناهجویان بیش از هر زمان دیگر بود – از ارامنهای که قربانی سرکوب ترکها شدند گرفته تا روسهایی که در انقلاب سال 1917 (انقلاب بلشویکی) قتلعام شدند، و همچنین انبوه بیخانمانهای جنگ جهانی اول. اوایل قرن بیستم، بحران پناهندگی از دو نظر با دورههای قبل تفاوت داشت: تفاوت اول در تعداد بود، با 1 میلیون آوارۀ ارمنی، 1.5 میلیون آوارۀ روس و 1.8 میلیون آوارۀ اروپایی که از بحرانهای منطقه میگریختند؛ تفاوت دوم آن بود که با ظهور دولت – ملتها، آوارگان دیگر نمیتوانستند به راحتی وارد سرزمینهای دیگر شوند و با ساکنان آنها بیامیزند. آوارگان قرن بیستم روزبهروز بیشتر مرزها را به روی خود بسته میدیدند و کشورهایی که پیشتر به آنها پناه میدادند در این زمان دیگر روی خوش نشان نمیدادند.
مثلاً در قرن هجدهم و اوایل نوزدهم، ایالات متحده مشوق مهاجرت آزاد بود. اما اواخر قرن نوزدهم، این کشور شروع به تصویب قوانینی کرد که از ورود برخی مهاجران ممانعت میکرد. مثلاً قانون ممانعت از ورود چینیها در سال 1882 و قانون کارگران قراردادی بیگانه در سال 1885 مانع مهاجرت انبوه شد. واکنش به قوانین ضد مهاجرت در اوایل قرن بیستم باعث به وجود آمدن نهادی برای سهمیهبندی در سال 1921 و پس از آن تصویب قانون مهاجرت در سال 1924 شد که جریان مهاجرت به ایالات متحده را به شدت محدود کرد. سیاستمداران برجستۀ این دوره در مبارزات انتخاباتی خود از اهرم ترساندن مردم از «دزدیدن» کار آمریکاییان به دست کارگران مهاجر استفاده میکردند. بهرغم تاریخ طولانی این کشور در پذیرش مهاجران موفق و توانا، این ترس باعث نوعی بیاعتمادی به مهاجران و انزجار از آنان شد.
ادوارد سعید، پروفسور فلسطینی – آمریکایی، که تا زمان مرگ در سال 2003 در دانشگاه کلمبیا تدریس میکرد، از جمله جدیترین سخنگویان پدیدۀ پناهجویی در دنیای مدرن بود. او در رسالۀ معروف خود به نام «تأملاتی درباب جلای وطن» نوشت: «جلای وطن موضوعی بسیار جذاب برای تأمل اما تجربهای توانفرساست. جلای وطن جدایی درمانناپذیر انسان و زادگاهش است، جدایی میان خویشتن و خانۀ واقعیاش: بر اندوه ناگزیر آن هرگز نمیتوان فایق آمد.» و او در ادامه استدلال میکند: «فرهنگ امروز غرب تا حد زیادی حاصل کار جلای وطنکردگان، تبعیدیان سیاسی و پناهجویان است. در ایالات متحده چیزی که امروز تفکر آکادمیک، روشنفکرانه و زیباییشناسانه تلقی میشود حاصل وجود پناهجویانی است که از سرکوب و خشونت فاشیسم، کمونیسم و رژیمهای دیگر گریختهاند.»
آنهایی که دستی در فرهنگ داشتند و همچنین آنهایی که فقط میخواستند زندگی ساده و بیدغدغه در گمنامی داشته باشند و بتوانند زندگی جدیدی برای خود دستوپا کنند، قبلتر متحمل گرفتاریهای بسیار هولناکی شده بودند که نتیجۀ سیاستهای حکومتهای ستمکار و قدرتمند بود.
بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمیشود.
بخش بعدی متن را میتوانید در پناهجویان در گذر تاریخ - قسمت آخر مطالعه نمایید.