پیشگفتار
تاریخ پناهجویی
در ژانویۀ 2017، بر سر پذیرش پناهجویان در ایالات متحده، میان دونالد جِی. ترامپ رئیسجمهور آمریکا و مَلکم ترنبول نخستوزیر استرالیا مجادلهای درگرفت. خطمشی سیاسی ترامپ ممانعت از ورود پناهجویان از برخی کشورها بود، و این کار را باعث حفظ امنیت آمریکا میدانست. او در مبارزات انتخاباتی خود دربارۀ پناهجویان سوری گفته بود: «باید جلوِ سیل هولناک پناهجویان سوری به ایالات متحده را بگیریم... نمیدانیم آنها که هستند. آنها هیچ مدرکی با خود ندارند و نمیدانیم ممکن است دست به چه کارهایی بزنند.»
با این حال، ترامپ پس از رسیدن به ریاستجمهوری در موقعیت دشواری قرار گرفت. در ماههای آخر دولت اوباما، ایالات متحده پذیرفته بود 2000 پناهجو را که در اردوگاههای استرالیا به سر میبردند بپذیرد. پناهجویان از کشورهایی مانند عراق، ایران، سومالی و سودان بودند، کشورهایی که ترامپ سعی داشت مانع مهاجرت اتباع آنها به ایالات متحده شود. ترامپ از این که ترنبول هنوز اصرار داشت او به وعدهای که اوباما داده بود عمل کند خشمگین بود. در گفتگویی که به مجادله تبدیل شد، ترامپ به ترنبول گفت پذیرش پناهجویان «مرا رسوا خواهد کرد.»
پناهجویان همیشه بودهاند
همواره در مورد مسئله پناهجویان چنین اختلافنظرهایی وجود داشته است. تقریباً همیشه میان احزابی که میخواهند به پناهجویان جا و مکان بدهند و آنهایی که نمیخواهند به آنها اجازۀ ورود به «کشورشان» را دهند تنش وجود دارد. بحران پناهندگی در قرن بیستویکم مسئلهای فراگیر در دنیاست. درگیریهای سوریه، افغانستان، عراق، میانمار، سودان، جمهوری دموکراتیک کنگو و جاهای دیگر باعث مهاجرتهای گسترده شده و چشمانداز جمعیت و سیاست را در دنیا تغییر داده است. مخالفت با پذیرش پناهجویان به ایالات متحده محدود نمیشود. خروج بریتانیا از اتحادیۀ اروپا، که عموماً از آن به عنوان برگزیت یاد میشود، تا حد زیادی واکنش به پذیرش مهاجران و پناهجویان خاورمیانه و آفریقا در این کشور است. در آلمان نیز ظهور گروه راستگرای افراطی «آلترناتیو برای آلمان» (ایافدی) نیز واکنشی به سیاست آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، در پذیرش پناهجویان خارجی به حساب میآید.
اوج بحران پناهندگی در سدههای بیستم و بیستویکم، با پناهجویانی آغاز شد که اکنون تعداد آنها به 20 میلیون نفر میرسد (اگر افرادی که درون مرزهای کشور خود بیخانمان شدهاند نیز حساب شوند، این تعداد بیش از 65 میلیون نفر خواهد شد)، از ابتدای خلقت بشر، پناهجویان به دنبال پناهندگی برای گریز از آشوبها بودهاند. به گفتۀ فردریک اِی. نوروود، تاریخنویسِ آوارگان مذهبی، بشر از زمانی که آدم و حوا از بهشت عدن رانده شدند دربهدر به دنبال محلی امن برای ادامۀ حیات بوده؛ «به عبارتی، بشر از همان زمان آواره بوده است.»
به گفتۀ نوروود، تاریخِ نسل بعدی بشر در کتاب مقدس «حکایت از آوارگی دارد.» قابیل بعد از کشتن برادرش هابیل تبعید میشود. نوروود متذکر شده که «[قابیل] حتی در تبعید نیز تحت مراقبت خداوند بود، خداوندی که نشان خود را بر قابیل نهاد تا از او محافظت کند.» این نشان برای پناهجویان امروزی اهمیت نمادین دارد: بنابر قانون بینالملل، باید از پناهجویان حمایت شود. اینکه چنین حمایتهایی تا چه حد وجود دارد جای بحث است – آن هم در روزگاری که تعداد پناهجویان بیش از آن است که کشوری بتواند برای آنها لنگرگاهی امن فراهم آورد.
پناهجو کیست؟
در تاریخ هربار که پناهجویان بیشتری به کمک نیاز داشتهاند واژۀ «پناهجو/ آواره» زیر ذرهبین رفته است. تعریف واژۀ «پناهجو»، و در نتیجۀ آن کسی که مستحق کمک است، هر دو مورد بحث است. در بیشتر طول تاریخ بشر نهاد خاصی وجود نداشته که وظیفۀ اختصاصی آن کمک به پناهجویان سراسر دنیا باشد. قبل از اواسط قرن بیستم نهادی نبود که به داد پناهجویان دنیا برسد. شاید بسیاری بگویند هنوز هم همینطور است. با این حال، در سال 1950، در واکنش به اوضاع پناهجویان جنگ جهانی دوم و کسانی که به دلیل آزار و اذیت کمونیستها به اروپا میگریختند، دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (یواناچسیآر) تأسیس شد. وظیفۀ این سازمان ابتدا محافظت و کمک به آنها بود، اما تا اواخر قرن دامنۀ فعالیت آن پناهجویان آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین را نیز در برگرفت. در سالهای اخیر خاورمیانه به این فهرست اضافه شده است. در سال 1951، کنوانسیون مربوط به وضعیت پناهجویان تعریفی از «پناهجو» ارائه کرد که تا به امروز معتبر است. مطابق این تعریف:
پناهجو کسی است که مجبور شده به دلیل آزار و اذیت، جنگ یا خشونت از کشور خود بگریزد. فرد پناهجو از آزار و اذیت به خاطر نژاد، دین، ملیت، عقاید سیاسی یا عضویت در گروه اجتماعی خاصی دچار هراس است. او به احتمال زیاد نمیتواند به زادگاه خود بازگردد یا از بازگشت وحشت دارد. جنگ و خشونتهای قومی، قبیلهای و مذهبی از علل مهم گریختن پناهجویان از کشورشان است.
این تعریف چند نکتۀ مهم و محوری دارد. میگوید برای پناهندهشدن فرد باید از مرزهای سرزمین مادریاش خارج شود. آوارگان داخلی یا تبعیدیان درون مرزهای کشور در این تعریف نمیگنجند. از این گذشته، این تعریف دربارۀ فراریان از ترسِ انتقام در جنگ داخلی و سایر درگیریها که در معرض تهدید مستقیم نیستند پیشبینیهای لازم را نکرده است.
طبق قانون بینالمللی، آنهایی که پناهجو محسوب میشوند «حقوقی دارند که دیگر مهاجران بینالمللی فاقد آناند، از جمله حق اسکان مجدد و مصونیت قانونی از اخراج یا بازگشت اجباری به کشور اصلی خود (به اصطلاح مصونیت نان – رفولمان)، تعریف دقیق پناهندگی برای آنهایی که به دنبال پناهندگی هستند اهمیت بسیار دارد.
معاهدۀ سال 1951 را 145 کشور امضا کردهاند و هنوز هم این معاهده است که قوانین بینالمللی در مورد رفتار با پناهجویان را تعیین میکند. به گفتۀ پروفسور الکساندر بِتس و پل کالییر، «این معاهده به روشنی محصول زمان و مکان خود است، به وضوح موقت است و در آن زمان فقط برای اروپا کاربرد داشته است.» اما آنطور که بتس و کالییر در ادامه گفتهاند «زمان هنوز متوقف نشده.» به این ترتیب، به استدلال بسیاری، تعریف کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل از پناهجو در قرن بیستویکم تعریفی ناقص است. به نوشتۀ گیل و آن دوللوشه، «حقیقت ناخوشایندی که باید با آن مواجه شد رشد سرسامآور افراد بیخانمان در دنیاست... از نظر ارقام، پناهجویان غیررسمی که در پی جنگهای داخلی، درگیریهای قومی و خشونتهای همگانی میگریزند... برای جامعۀ بینالمللی مشکل بزرگتری هستند [تا آنهایی که در تعریف سازمان ملل میگنجند].»
چند بیانیۀ زیر دربارۀ پناهجویان این تعریف را وسعت بخشیده تا پناهجویان بیشتری را در برگیرد. کنوانسیون مشکلات پناهجویان آفریقا در سال 1969، قربانیان «تجاوزات خارجی، جنگهای داخلی، یا حوادثی که به صورت جدی باعث برهمخوردن نظم عمومی شود.» را نیز پناهجو تعریف کرد. اعلامیۀ کارتاخنا در سال 1984 شامل افرادی است که «برای حفظ جان، امنیت یا آزادیشان از کشور گریختهاند، به عبارتی خشونت همگانی، تجاوز خارجی، درگیریهای داخلی، نقض فراگیر حقوق بشر یا شرایط دیگری که به صورت جدی باعث اخلال در نظم عمومی شده باشد آنها را تهدید کند.»
کمک به پناهجویان امروزی
دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل هنوز هم اصلیترین گروه بینالمللی است که با پناهجویان سروکار دارد، اما تنها گروه نیست. کمیتۀ بینالمللی صلیبسرخ به افرادی که در میان منازعه به دام افتادهاند کمک میکند، برنامۀ جهانی غذا کمکهای غذایی به پناهجویان را هماهنگ میکند، و صندوق بینالمللی کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) به زنان و کودکان کمک میکند. سازمانهای مردم نهاد (اِنجیاُ) زیادی هم وجود دارند که به بررسی اوضاع پناهجویان دنیا و کمک به آنها میپردازند. «انجیاُها به عنوان شرکای اجرایی دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل کار توزیع غذا و تأمین سرپناه، آب، بهداشت و مراقبتهای بهداشتی را برای پناهجویان بر عهده دارند.»
به رغم تلاشهای بسیار زیاد این سازمانها، تعداد پناهجویان در اوایل سدۀ بیستویکم بسیار فراتر از توانایی این نهادها برای کمکرسانی به آنها بود. بنابر استدلال بتس و کالییر، «حتی مطابق معیارهای خود آنان، سیستم کمک به پناهجویان ضعفهای زیادی دارد.»
با این حال، پناهجویان نسبتاً اندکی که میخواهند به محل امنتری برسند از این شرایط خبر دارند. مثلاً وقتی پناهجویان وارد ایالات متحده میشوند از سازمانهای خیریۀ متعدد خدمات دریافت میکنند. مثلاً تنها در یک شهر کوچک در شمال نیویورک، سازمانهای بیشماری برای کمکرسانی به پناهجویان وجود دارد. این سازمانها عبارتاند از مرکز خانوادگی کاتولیکها، اتحادیۀ یهودیان، پایگاه ماری، پناهجویان کمککننده به پناهجویان، پایگاه قدیس، کسی جا نمیماند، شبکۀ مسلمانان داوطلب، و خدمات اسکان پناهجویان. همچنین مدرسهای به نام آکادمی بینالمللی وجود دارد که به صدها دانشآموز پناهجو خدمات لازم را ارائه میکند. بسیاری از سازمانهایی که به پناهجویان کمک میکنند با گذشت زمان خدمات خود را گسترش دادهاند. مثلاً پایگاه ماری از یک مرکز توزیع لباس به سازمانی تبدیل شده که تمامی خدمات را به پناهجویان عرضه میکند.
اغلب پناهجویانی که از این خدمات استفاده میکنند بسیار راضی و سپاسگزارند. وقتی از آنها پرسیده میشود چه چیز در آمریکا برای آنها خوشایند است بسیاری از داشتن چیزهای کوچکی مثل رختخواب، صابون، حوله و شامپو ابراز رضایت میکنند – چیزهایی که بیشتر آمریکاییها اهدا میکنند. آنها به دلخوشیهای بزرگتری هم اشاره میکنند: غذای کافی، مدارس خوب، و آرامش و امنیت.
بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمیشود.
بخش بعدی متن را میتوانید در پناهجویان در گذر تاریخ - قسمت اول مطالعه نمایید.