Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

جنگ کره - قسمت چهارم

جنگ کره - قسمت چهارم

نویسنده: مایکل وی. آزکان
ترجمۀ: سهیل سمّی

کره: کشوری باستانی

سقوط چین به این معنا بود که کره همسایه‌ای کمونیست پیدا می‌کرد، همسایه‌ای آن قدر بزرگ و قدرتمند که در صورت تمایل کره را درسته بِبَلعَد. اما کره در طول تاریخ ثبت شده‌اش بارها با خطر تهاجم و انقیاد در برابر دشمنانش مواجه شده بود، تاریخی که پیشینه‌اش به ظهور پادشاهی سیلا در خلال قرن هفتم میلادی بازمی‌گشت. بروس کامینگز و جان هَلیدِی در کره: جنگ ناشناخته می‌نویسند:

«کره یکی از کهن‌ترین مللِ جهان است، با فرهنگی غنی و بیش از یک هزاره پیشینۀ وحدت و یکپارچگی و هویت ملی خدشه‌ناپذیر... این کشور که بسیار سخت تحت‌تأثیر همسایۀ خود، چین [که کره نظام نوشتاری، قوانین و هنرهای زیبا را از آن اقتباس کرد] قرار داشت، سیاست خارجی‌اش را [تا قرن‌ها] بر محور انزواطلبیِ مطلق استوار کرده بود، تا آن جا که این کشور را «پادشاهی عزلت‌گزین» نامیدند. این شبه‌جزیره تا یک ربع قرن پس از سال 1876 حُکم گوشتِ زیرِ دندانِ رقبایی چون روسیه، ژاپن، ایالات متحده و بریتانیا را داشت. ژاپن با شکست دادنِ روسیه در جنگ سال 1905 به این رقابت پایان داد و در سال 1910 کره را رسماً مستعمرۀ خویش اعلام کرد.»

شبه‌جزیرۀ کره از منچوریِ سابق (استان‌های لیائونینگ، کیرین و هیلونگ کیانگِ فعلی در چین) و سیبری، مستعمرۀ قدیمی روسیه در آسیا، به سمتِ جنوب امتداد یافته است. کره با طول حدود هزار کیلومتر و عرض دویست تا 330 کیلومتر، کشوری ناهموار و کوهستانی است که تقریباً مساحتی برابر با 220 هزار کیلومتر دارد، و دریای زرد در غرب آن و دریای ژاپن در مرزِ شرقیِ آن واقعند. آشناترین نامِ این کشور برای خودِ مردم کره چوسون به معنای «سرزمین آرامش بامدادی» است. نام غربیِ کره – از نام سلسلۀ کُریو برگرفته شده که از سال 935 تا 1392 بر این کشور حکم می‌راند.

کره از سال 1632 تا 1895 دولتی وابسته به چین بود، تا هنگامی که نیروهای ژاپنی در یکی دیگر از برخوردهای نظامیشان سربازان چینی را شکست دادند و به این ترتیب، در امور کره نقش مهمی پیدا کردند. در سال 1904، ژاپن و روسیه برای تسلط یافتن بر کره و منچوری درگیر جنگ شدند، و ژاپن در پورت آرتور نیروی دریایی روسیه را غافلگیر کرد. براساس پیمانِ صلحِ سالِ 1905 که مذاکراتش به کمک پرزیدنت تئودور روزولت در خاک ایالات متحده انجام شد، کره به ژاپن تعلق یافت و ژاپن پنج سال پس از این تاریخ رسماً کره را ضمیمۀ خود ساخت.

مستعمرۀ ژاپن

ژاپن از سال 1910 تا پایان جنگ جهانی دوم در کمال خشونت و بی‌رحمی بر کره حکم راند. گرچه ژاپن به کشور عقب‌ماندۀ کره کمک کرد تا از آن کشوری مدرن بسازد، برای آن که مردم کره هرچه بیش‌تر به ژاپن وابسته شوند، سعی کرد که فرهنگ و تاریخ و زبان کره را نابود کند. یکی از نخستین اقدامات ژاپن این بود که سلسلۀ چوسون را که از سال 1392 بر کره مسلط بود وادار به کناره‌گیری از قدرت کرد تا در آینده هیچ عامل احتمالی‌ای حکومتش را بر کره تهدید نکند. هلیدِی و کامینگز در کتاب کره: جنگ ناشناخته این دوره را این‌گونه توصیف می‌کنند:

«ژاپن کم‌وبیش به مدت نیم قرن کره را در چنگ داشت، و در این کشور در پیِ نوعی حکومت استعماری بود که حاصلش نابودی و آبادانیِ توأمان بود: نابود کردنِ استقلالِ ملّیِ کره و دولت خودمختار آن در عینِ ایجاد نظام بوروکراسیِ مدرن؛ تبعیض نژادی علیه مردم کره در عین ایجاد نظام آموزشی مدرن برای آن‌ها به مثابه تبعه‌های خوب حکومتِ سلطنتی؛ مجازاتِ تمام افرادِ مقاوم، جز آنان که به تعدیل‌شده‌ترین شیوه‌ها و با نرمی و انعطاف‌پذیری عمل می‌کردند در عینِ پاداش به کسانی که با ژاپن همکاری می‌کردند؛ بهره‌کشی از اقتصاد کشور به نفع ژاپن در عینِ ساختِ ساختار پیچیدۀ جاده‌ها، راه‌آهن، بنادر و صنایع جدید.

ژاپن به کمک ارتشی عظیم و نظام بوروکراسی‌ای با 246 هزار کارمند بر 21 میلیون ساکن کره حکومت می‌کرد. مردم کره، این ملت مغرور با سابقۀ آزادیِ بسیار طولانی‌مدت، در گروه‌هایی که حامی حقوق مردم کره برای داشتن حکومت مستقل بودند تشکیل یافتند و چندین و چند بار علیه نیروهای ژاپنی به پا خاستند. برای مثال، در مارس و آوریل سال 1919، دست‌کم نیم میلیون تَن از مردم کره مجموعاً در بیش از ششصد تظاهرات علیه استعمار ژاپن شرکت کردند. اما مقامات ژاپنی در کمال خشونت ناسیونالیست‌ها را سرکوب و دست‌کم دوازده‌هزار تن را دستگیر و بیش از پانصد نفر را به قتل رساندند تا این جنبش استقلال‌طلبانه را در هم بکوبند. در یکی از هولناک‌ترین حوادث این دوره، پلیس ژاپن یک بار معترضین کره‌ای را در کلیسا محبوس کرد و سپس کلیسا را به آتش کشید و به طور کامل سوزاند.

تهاجم ژاپن به چین در سال 1937 آغاز سخت‌ترین دورۀ حکومت ژاپن بر کره بود. ژاپن قبل و در خلال جنگ جهانی دوم برای تأمین ضروریاتِ ماشین جنگی‌اش در آسیا صدها هزار کره‌ای را به خدمت در ارتشش فرا خواند و با توسل به زور تقریباً دو میلیون نفر از شهروندان کره را در عرصه‌های ساخت‌و‌ساز، تولید، استخراج معادن و کشاورزی به بیگاری گرفت. هولناک‌ترین بُعدِ این بیگاری نوعی برده‌داریِ جنسی بود که ضمن آن حدوداً صد تا دویست هزار نفر از زنان کره‌ای مجبور شدند به عنوان «زنان تسلی‌بخش» کار کنند، یعنی در حکم روسپی‌هایی در روسپی‌خانه‌های ارتش ژاپن.

این دوره در طول تاریخِ کهن کره یکی از تیر‌ترین دوره‌هاست. کامینگز در کتابش جایگاه کره در خورشید در باب احساس ناگوار و تلخی که مردم کره هنوز نسبت به ژاپنی‌ها دارند چنین نوشته:

«امروزه حتی اشاره به این که ژاپن به طریقی کره را «مدرنیزه کرد»، مردم کره را در شمال و جنوب به یک اندازه به خشم و انکار وا می‌دارد. مردم کره همیشه معتقد بوده‌اند که منافع کشورشان [در این دوره] به طور کامل به ژاپن می‌رسید، و این که کره در هرحال بدون کمک ژاپن نیز به سرعت توسعه می‌یافت.»

کره: سرزمینِ شقه‌شده

وقتی سرانِ متفقین در سال 1943 در قاهره پایتخت مصر گرد هم آمدند، امید آزادی در دل مردم کره بار دیگر زنده شد. پرزیدنت فرانکلین دی. روزولت، وینستون چرچیل از بریتانیای کبیر، و چیانکایشک در اعلامیۀ قاهره اعلام کردند: «قدرت‌های فوق‌الذکر [ایالات متحده، بریتانیای کبیر و چین] با در نظر گرفتن این واقعیت که مردم کره به بردگی گرفته شده‌اند، عزم جزم کرده‌اند که کره در موقعیت مناسب مجدداً به آزادی و استقلال دست یازد.»

اما سرانِ متحدین معتقد بودند که کره تا آموختن شیوۀ حکومت چندین دهه زمان لازم دارد، چون این کشور مدت‌های مدیدی تحت تسلط ژاپن بوده است. و در اوتِ سالِ 1945، وقتی آن دو سرهنگ جوان کشور را در عرضِ مدارِ 38 درجه به دو نیم می‌کردند، ایالات متحده به خود زحمت نداد که با هیچ یک از سرانِ کره مشورت کند. این تصمیم، که همیشه به شدت مورد انتقاد مورخین قرار داشته، از همان هنگام نیز در ایالات متحده مورد رضایت و توافق عموم مردم نبود. نشریۀ نیویورک هرالد تریبیون در تاریخ 24 نوامبر سال 1945 پیش‌بینی کرد که این تقسیمِ غیرطبیعی کره موجب بروز مصیبت و فاجعه خواهد شد:

«هرگز برای [جدایی انداختن] میان مردمی همگون و همانند دلیلِ موجهی وجود نداشته. این کار موجب بروز مشکلات سیاسی جدید خواهد شد. مردم کره را در شمال با ایده‌های کمونیستی شستشوی مغزی می‌دهند و در جنوب با نظریات دموکراسی‌های غربی مشغول می‌کنند.»

پیشگویی هیئت تحریریۀ این روزنامه به راستی عینیت یافت. این خطِ‌فاصل دو کره ایجاد کرد – یکی در جنوب که ایالات متحده از آن دولتی دموکراتیک ساخت، و دیگری در شمال که کمونیست‌ها در آن به قدرت رسیدند – که از آن پس همواره با هم در تضاد و تعارض قرار داشته‌اند.

کرۀ شمالی، کرۀ جنوبی

پنجاه‌هزار نیروی نظامی ایالات متحده کرۀ جنوبی را از سال 1945 تا 1948 اشغال کردند و دولتی نظامی پدید آوردند و با 141 میلیون دلار مازاد تجهیزات جنگی و تقریباً 354 میلیون دلار کمک اقتصادیِ نقدی در این کشور دموکراسی پدید آوردند. مقامات شوروی با شدت عمل کرۀ شمالی را اداره می‌کردند، و آزادی مطبوعات را زیرپا گذاشته و هرگونه فعالیت برای احزاب غیرکمونیست را ممنوع کرده بود. کِلِی بِلِر مورخ ادعا می‌کند که گرچه قرار بود این تکفلِ دوگانه در نهایت یکپارچگی کشور به پایان برسد، نحوۀ ادارۀ امور توسط دو کشورِ اشغالگر هرگونه فرصت را برای اتحاد دوبارۀ کره بر بادِ فنا داد: «در مجموع، واقعیت‌های سیاسی و اقتصادی و تصمیمات دو نیروی اشغالگر در هر دو بخش کره، آرزوی مردم را برای حاکمیت دوباره بر سرتاسر کشورشان زودهنگام به گور سپرد.»

ایالات متحده در سپتامبر 1947 برای آخرین بار تلاش کرد تا بار دیگر دوپارۀ کره را متحد کند، در همین راستا، از مجمع عمومی سازمان ملل متحد تقاضا کرد در کره انتخابات سراسری برگزار کند. سازمان ملل با این پیشنهاد، که پس از انتخاب دولت ملّی جدید مستلزمِ خروج تمام نیروهای خارجی بود، موافقت کرد.

در دهم مه سال 1948، بیش از 92 درصد از رأی‌دهندگانِ ثبت‌شده در جنوب به نمایندگانِ مجمعِ ملّی جدید رأی دادند، و حزب محافظه‌کارِ دموکراتیک کره به رهبریِ سینگمان ری اکثر کرسی‌های مجمع قانونگذاری را به خود اختصاص داد. در پانزدهم اوت، ریِ هفتاد‌و‌پنج ساله، رهبری محترم که سرتاسر عمرش برای کسبِ استقلالِ کره تلاش کرده بود، به عنوان نخستین رئیس‌جمهور جمهوری کره، که در غرب به نام کرۀ جنوبی شناخته شده بود، برگزیده شد.

گرچه اتحاد شوروی با برگزاری انتخابات مخالفت کرد و به ناظران سازمان ملل نیز اجازۀ ورود به منطقۀ تحت نفوذ خود را نداد، در نهم سپتامبر با اعلام تأسیس جمهوری دموکراتیک خلق کره، با عنوان کرۀ شمالی، موافقت کرد و کیم ایل سونگِ سی‌و‌شش ساله به عنوان نخستین رهبر این جمهوری معرفی شد. کیم ایل سونگ یک رهبر نظامی و کمونیست افسانه‌ای بود که حتی پیش از جنگ جهانی دوم نیز برای کسبِ آزادیِ کشورش با ژاپنی‌ها جنگیده بود.

مقامات شوروی تا پایان سال 1948 سربازانشان را از کرۀ شمالی بیرون کشیدند، و در روزِ پایانی ماه ژوئن نیز نیروهای آمریکایی عازم بازگشت به کشور خود شدند – البته به استثنای گروهی متشکل از پانصد نفر افسر که در مقام گروه مشاوران نظامی ایالات متحده در جمهوری کره (KMAG) خدمت می‌کردند. حال دو کره پدید آمده بود که هریک تحت محافظت ارتش خاص خود قرار داشتند و هر دو به کمک‌های نظامی دو نیروی متخاصمِ جنگِ سرد وابسته بودند.

همان‌گونه که جان تولَندِ مورخ می‌گوید: «در بازی بزرگ شطرنج میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، کره به سربازی بازیچه تبدیل شده بود.»

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در جنگ کره - قسمت پنجم مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب جنگ کره - انتشارات ققنوس
  • تاریخ: شنبه 22 آبان 1400 - 10:00
  • صفحه: تاریخ
  • بازدید: 2664

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 4835
  • بازدید دیروز: 2621
  • بازدید کل: 23898887