Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

انقلاب فرانسه - قسمت سوم

انقلاب فرانسه - قسمت سوم

نویسنده: فیلیس کورزین
ترجمۀ: مهدی حقیقت خواه

مجلس بزرگان

در سال 1787 تنها بازپرداخت بهره‌ای که دولت بابت وام‌هایی که گرفته بود بدهکار بود به حدود پنجاه درصد پولی که دولت هزینه می‌کرد بالغ می‌شد. کالون، وزیر دارایی جدید، اصرار داشت که تنها راه برون‌رفت از این دشواری مساوات مالیاتی است، بدین معنا که اشراف و کلیسا می‌بایست شروع به پرداخت سهم عادلانۀ مالیات‌های خود می‌کردند. اما اصلاحات نیازمند موافقت پارلمان بود که اگر می‌خواست می‌توانست از ثبت این قوانین تازه امتناع ورزد. لوئی که می‌دانست پارلمان محتملاً در برابر اصلاحات کالون مقاومت خواهد کرد، تصمیم به رویکرد دیگری گرفت: برای تصویب برنامۀ کالون، مجلس بزرگان را فراخواند. این مجلس 144 نجیب‌زاده را، اعم از روحانی و اشراف زمیندار، در برمی‌‌گرفت که دستچین شاه و کالون بودند تا نسبت به همکاریشان مطمئن باشند. شاه این اجلاس را در 22 فوریه 1787 در ورسای تشکیل داد و به توضیح مقصود خود پرداخت: «آقایان... برنامه‌های من گسترده و مهم است. قصد دارم بار مردم را سبک کنم، بر درآمد مالیاتی بیفزایم و موانع کسب و کار را برطرف سازم.»

اما «مجلس بزرگان»، که رهبری آن را چهارده اسقف برعهده داشتند، علی‌رغم خواسته‌های شاه، با بیش‌تر برنامه‌ها مخالفت کرد. سراسقفِ ناربون اظهار داشت: «آقای کالون مایل است از فرانسه تا سر حد مرگ خون بگیرد. او فقط از ما می‌پرسد که آیا حاضریم در پاها، دست‌ها یا رگ گردن بریدگی ایجاد کنیم.» نویسندگان در حمله به کالون جزوه‌ها نوشتند و این نظر را پراکندند که او طی سال‌های گذشته پول‌ها را از روی بی‌خردی به مصرف رسانده و حالا می‌خواهد هزینۀ آن را بر دوش مردم بگذارد. یک تصویر چاپی عامه‌پسند در آن زمان پخش شد که میمونی را نشان می‌داد که داشت برای یک حیاط پُر مرغ و خروس صحبت می‌کرد و زیر آن نوشته شده بود: «زبان‌بسته‌های من، شما را در این جا گرد آورده‌ام تا در مورد سُسی که در آن سِرو خواهید شد نظر بدهید.»

«مجلس بزرگان» طرح‌های کالون را برای مالیات‌گیری ردّ کرد و مدعی شد که تنها «مجلس عمومی طبقاتی» (مجمع مشورتی نمایندگان) می‌تواند با مالیات‌های جدید موافقت کند. مردم با سروصدا خواستار برکناری کالون شدند. شاه، با آگاهی از این که مادامی که کالون بر سر کار است نمی‌تواند به تصویب اصلاحات خود امیدی داشته باشد، کوتاه آمد و کالون را برکنار کرد.

شورش اشراف

شاه سپس از طریق وزیر جدیدش، لومنی بری‌ین، پارلمان را به داوری طلبید، که چنان‌که انتظار می‌رفت، از موافقت با اصلاحات خودداری کردند. آن‌ها باز هم اصرار ورزیدند که «مجلس عمومی طبقاتی» باید فراخوانده شود.

نمایندگان مجلس عمومی طبقاتی شامل اعضای هر سه طبقه، یعنی روحانیت، اشرافیت، و بقیه مردم می‌شدند. این نهاد به مدت 175 سال، یعنی از سال 1614، در دوران سلطنت لوئی سیزدهم، تشکیل جلسه نداده بود. مجلس عمومی طبقاتی نهادی قدیمی بود که پیش از پیدایش سلطنت مطلقه تأسیس شده بود. این نهاد در شکل اولیه‌اش به شاه مشورت و به برقراری مالیات‌ها رأی می‌داد. با افزایش قدرت سلطنت، پادشاهان فرانسه دیگر کم‌تر به مجلس عمومی طبقاتی احتیاج داشتند و تنها در مواقع بحران مالی آن را فرا می‌خواندند تا از خواست پادشاه برای مالیات‌گیری پشتیبانی کند. لوئی شانزدهم می‌دانست که با فراخواندن مجلس عمومی طبقاتی، می‌پذیرفت که قدرتش مطلق نیست؛ از آن گذشته، می‌دانست که دشمنانش در میان نجبا می‌توانند از مجلس عمومی طبقاتی برای محدودکردن قدرت او و کسب قدرت بیش‌تر برای خودشان بهره‌برداری کنند. از این رو، مایل نبود با فراخواندن این مجلس، تسلیم خواست پارلمان‌ها شود. به جای آن، تصمیم گرفت به زور متوسل شود. در ماه مه 1788 تمام پارلمان‌ها را منحل و اعضای برجسته پارلمان پاریس را بازداشت کرد. اعتراض‌های شدید در سرتاسر کشور فوران کرد. اشراف از حمایت حقوقدانان، قضات، کارگزاران حکومتی، و دیگر اعضای «طبقه سوم» در مخالفت با قدرت مطلق پادشاه برخوردار شدند.

اتحاد بین اشراف و «طبقه سوم» سرانجام شاه را شکست داد. بری‌ین مجبور به استعفا شد و شاه نکر را بازگرداند، طرح‌های اصلاحی را ملغی و پارلمان را احیا کرد. مهم‌تر از آن، پذیرفت که مجلس عمومی طبقاتی در مه 1789 تشکیل جلسه دهد.

اشراف احساس می‌کردند به هدف‌های خود رسیده‌اند و قدرت شاه مهار شده است، اما نمی‌دانستند که نیروهایی را از بند رها کرده‌اند که جامعه فرانسه را برای همیشه تغییر خواهند داد. چنان که آلبر سوبو شرح می‌دهد:

«در پایان سپتامبر 1788 اشراف پیروز شدند. اما اگر شورش اشراف فعالیت‌های شاه را مهار کرده بود، همزمان با آن سلطنت را چنان به لرزه درآورده بود که راه برای انقلابی گشود که تغییرات اقتصادی و اجتماعی داشت «طبقه سوم» را برای آن آماده می‌کرد. اینک نوبت این طبقه بود که وارد صحنه شود و انقلاب واقعی آغاز گردد.»

در خزانه پولی وجود نداشت و مردم خواهان پایان‌یافتن قدرت مطلقۀ شاه بودند. علاوه بر مشکلاتی که لوئی با آن‌ها روبرو بود، فرانسه گرفتار رکود اقتصادی نیز بود. در سال 1788 بی‌کاری به مشکلی جدی تبدیل شده بود. در این سال برداشت محصول ناچیز بود که سبب افزایش شدید بهای نان شد. از آن جا که نان غذای اصلی مردم بود – اکثر زحمتکشان یک تا یک‌و‌نیم کیلو نان در روز می‌خوردند – بسیاری با گرسنگی مواجه شدند. مردم بلوا به راه انداختند. در بهار 1789 مردم گرسنه و خشمگین مدعی شدند که اشراف دارند غلات را احتکار می‌کنند تا به اهداف سیاسی خود دست یابند. در چنین فضایی بود که مجلس عمومی طبقاتی قرار بود تشکیل جلسه دهد.

آغاز انقلاب

تالار آینه یکی از باشکوه‌ترین سالن‌های کاخ بزرگ در ورسای بود که با تندیس‌های طلاکاری‌شده، سنگ‌های مرمر فاخر، و چهارده چلچراغ نقره‌ای و کریستال تزیین شده بود. شب‌ها نور چلچراغ‌ها در بیش از سیصد آینۀ ونیزی منعکس می‌شد و چشم‌اندازی نفس‌گیر به وجود می‌آورد.

در دوم مه 1789، شاه نمایندگان مجلس عمومی طبقاتی را در این تالار شکوهمند به حضور پذیرفت. بنابر سنت، نخست روحانیان وارد شدند، و سپس نجبا. سرانجام، پس از وقفه‌ای سه ساعته، نمایندگان «طبقه سوم»، نه در تالار باشکوه آینه، بلکه در سرایی دیگر، به حضور پذیرفته شدند. آن‌ها را به سرعت به صف از مقابل شاه عبور دادند. نمایندگان «طبقه سوم» از این نحوۀ پذیرش سرخورده شدند. شاه روشن ساخته بود که مایل است تمایزات سنتی میان طبقات را حفظ کند.

«طبقه سوم» چیست؟

نحوۀ پذیرش «طبقه سوم» از طرف لوئی نشانۀ آن بود که مردم معمولی می‌بایست به مبارزه برای منافع خود ادامه می‌دادند. در سپتامبر 1788، پارلمان پاریس اعلام کرده بود که مجلس عمومی طبقاتی فراخوانده خواهد شد؛ همچنین اعلام کرده بود که ترکیب «طبقات» باید به همان ترتیبی باشد که در سال 1614 بود. قرار بود تعداد نمایندگان سه طبقه – روحانیت، اشراف، و «طبقه سوم» - یکسان باشد، هرچند تعداد مردم متعلق به «طبقه سوم» در فرانسه به مراتب بیش از اعضای دو طبقۀ دیگر بود. بنابر سنت، هر طبقه جداگانه از اعضایش رأی‌گیری می‌کرد، و سپس سه طبقه یکجا گرد می‌آمدند تا آرای جداگانۀ خود را اعلام دارند. این بدان معنا بود که اشراف و روحانیان می‌توانستند آرای خود را درآمیزند تا در برابر «طبقه سوم» از منافع خود دفاع کنند.

هنگامی که «طبقه سوم» دریافت که به خاطر نظام رأی‌گیری در مجلس عمومی طبقاتی نقش و تأثیر چندانی ندارد، به سرعت علیه پارلمان پاریس و طبقات صاحب‌امتیاز شورید. به گفته یکی از تاریخدانان:

«در پاییز و زمستان 1788، مبارزه بین سلطنت و اشراف به کشمکش بین طبقات صاحب و فاقد امتیاز تغییر شکل داد. با وسعت یافتن این مناقشات، انسجام طبقات صاحب‌امتیار سست شد. حتی در پارلمان پاریس بین قضات محافظه‌کار و کسانی که تمایلات آزادیخواهانه داشتند شکاف پدید آمد.»

یک روزنامه‌نگار آن زمان به نام ژاک ماله دو پان اظهار داشت که موضوع‌های سیاسی از بنیاد تغییر کرده‌اند. اختلافات دیگر نه بر سر مسائل مربوط به حکومت مشروطه بین شاه و طبقات صاحب‌امتیاز، بلکه «جنگ بین طبقه سوم و دو طبقه دیگر» بود.

همه جا گفتگو از سیاست بود. جزوه‌های سیاسی در مقیاسی باورنکردنی منتشر می‌شد و با تب‌و‌تاب دست به دست می‌گشت. یکی از محبوب‌ترین جزوه‌نویسان اَبه امانوئل – ژوزف سی‌یس بود، مرد جوانی که می‌خواست وارد ارتش شود، اما به اصرار پدر و مادرش به کسوت روحانیان درآمد. سی‌یس، که مردی تحصیل‌کرده بود، در سلسه‌مراتب کلیسایی بالا رفت، اما از آن جا که عضو اشرافیت نبود، امیدی نداشت که اسقف شود و همین سبب گردید که نسبت به اشرافیت کینه پیدا کند. سی‌یس مردی لاغر، کوچک‌اندام، زُهدپیشه، و در جمع معذب بود، اما عمیقاً نگران وضعیت تهیدستان بود. صدای ضعیفی داشت و هنگام سخنرانی، به گفتۀ یک شنونده، بیانی شیوا و دلپسند نداشت. اما سی‌یس به زودی راهی برای تأثیر بر اصلاحات یافت: نگارش اقناعی. جزوۀ او با عنوان طبقه سوم چیست؟ یکی از مؤثرترین جزوه‌های آن زمان بود. او به پرسشِ عنوان این جزوه این‌گونه پاسخ داد: «همه چیز. تاکنون در سامان سیاسی چه بوده است؟ هیچ چیز. می‌خواهد چه باشد؟ چیز درخور توجهی.» سی‌یس در جزوه‌اش استدلال می‌کرد که «طبقه سوم» باید به اندازۀ ترکیب دو طبقه دیگر نماینده داشته باشد. همچنین استدلال می‌کرد که آرای مجلس عمومی طبقاتی باید براساس نفر باشد، یعنی مجلس عمومی طبقاتی باید به عنوان مجمعی واحد رأی دهد و هر نماینده، صرف‌نظر از وابستگی طبقاتی‌اش، یک رأی داشته باشد.

روش جدید رأی‌گیری

روش رأی‌گیری پیشنهادی سی‌یس در نتیجۀ آرا تفاوت چشمگیری به وجود می‌آورد. براساس روش قدیمی رأی‌گیری، هر طبقه برای رأی‌گیری در مورد یک موضوع، مثلاً یک مالیات جدید، جداگانه تشکیل جلسه می‌داد. هر طبقه این مالیات را تصویب یا ردّ می‌کرد. سپس سه طبقه باهم تشکیل جلسه می‌دادند و هر طبقه رأی واحد خود را براساس آن که آن مورد در جلسۀ جداگانه‌اش به تصویب رسیده یا ردّ شده بود ارائه می‌کرد. رأی‌گیری «براساس طبقه» به معنای آن بود که دو طبقۀ صاحب‌امتیاز، روحانیت و اشرافیت، می‌توانستند رأی خود را در مورد یک مالیات جدید به اعضای طبقه سوم تحمیل کنند. از آن جا که «طبقه سوم» تنها یک رأی داشت، دو طبقه دیگر همواره می‌توانستند آرای خود را یکی کنند و از این طریق اطمینان یابند که امتیازاتشان محفوظ می‌ماند. سی‌یس خواستار آن بود که تعداد نمایندگان «طبقه سوم» دو برابر باشد و مجلس عمومی طبقاتی به عنوان مجمعی واحد رأی‌گیری کند و رأی‌گیری از افراد باشد. این به معنای آن بود که رأی‌گیری در یک جلسۀ مشترک مجلس عمومی طبقاتی انجام گیرد و هر فرد رأی خود را له یا علیه یک موضوع به صندوق بیندازد. اگر تعداد نمایندگان «طبقه سوم» برابر مجموع تعداد نمایندگان دو طبقه دیگر می‌شد، این رأی‌گیری انفرادی به این معنا بود که آرای طبقه سوم به اندازۀ آرای دو طبقه دیگر در مجموع می‌شد. بدین ترتیب روحانیت و اشرافیت برتری خود را از دست می‌دادند و «طبقه سوم» در مجلس عمومی طبقاتی منشأ اثر می‌شد.

در دسامبر 1788، شاه تسلیم فشارها شد و اعلام کرد که تعداد نمایندگان «طبقه سوم» باید با مجموع نمایندگان دو طبقه دیگر برابر باشد. اما در مورد چگونگی رأی‌گیری – بر مبنای فرد یا طبقه – حرفی زده نشد.

فرایند انتخاب نمایندگان برای مجلس عمومی طبقاتی در سرتاسر کشور آغاز شد. در شهرها و شهرک‌ها، گردهمایی‌های انتخاباتی برای گزینش نمایندگان و همزمانِ با آن تنظیم فهرست شکواییه‌ها، کهcahiers de doleances  نامیده می‌شد، برگزار شد. شکواییه‌ها به نحو شگفت‌انگیزی همانند بودند. هر سه طبقه حکومت مطلقه را مردود می‌شمردند و خواهان حکومت مشروطه‌ای بودند که قدرت پادشاه را محدود کند و می‌خواستند مجلسی تأسیس شود تا در مورد مالیات‌ها رأی دهد و قوانین را تصویب کند. هر سه طبقه موافق بودند که نظام مالیاتی نیاز به اصلاح دارد و آزادی مطبوعات و آزادی‌های شخصی باید تضمین شود. اما روحانیت عموماً مخالف انگارۀ آزادی وجدان دینی بود – آن‌ها مصمم بودند نظارت خود را بر عقاید و اعمال مذهبی مردم حفظ کنند. از آن گذشته، در مورد موضوع امتیازات، نظیر معافیت از برخی مالیات‌ها، که روحانیت و اشرافیت از آن برخوردار بودند، چیزی نمی‌گفتند.

نجبا از ایدۀ رأی‌گیری براساس طبقه دفاع می‌کردند، به عقیده آن‌ها راهی برای حفظ امتیازاتشان بود. آن‌ها ایدۀ حقوق برابر و برابری در تمام اشکال اشتغال را ردّ می‌کردند. نجبا می‌خواستند حق انحصاری خود را کسب درجات بالا در ارتش، خدمت در مقامات عالی کلیسایی و حکومتی، و دیگر مشاغل ممتازی که اعضای «طبقه سوم» به آن‌ها راه نداشتند، حفظ کنند.

«طبقه سوم» در درخواست خود برای برابری در هر حوزه، برای لغو پرداخت عشریه به کلیسا، و برای پایان دادن به عوارض فئودالی، تقریباً همداستان بود.

همۀ اعضای یک طبقه لزوماً همداستان نبودند. در بین روحانیت، کشیشان محلی بیش‌تر به طرف تهیدستان متمایل بودند تا به طرف اسقف‌های اشرافی. در میان اشرافیت نیز اختلافِ نظرهایی وجود داشت: برخی دعواهای جزئی و پاره‌ای ناسازگاری‌های واقعی بین نجبای شهرستانی و نجبای درباری. از آن گذشته، عده‌ای از نجبا نسبت به خواست‌های «طبقه سوم» روی موافق نشان می‌دادند.

سرانجام، در هفته اول ماه مه 1789، نمایندگان آماده بودند برای نخستین اجلاس مجلس عمومی طبقاتی پس از 175 سال، در ورسای گرد هم آیند. پس از آن که شاه در روز شنبه دوم مه 1789 آن‌ها را به حضور پذیرفت، آن‌ها برای نخستین جلسه آماده شدند.

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در انقلاب فرانسه - قسمت آخر مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب انقلاب فرانسه - انتشارات ققنوس
  • تاریخ: یکشنبه 16 آبان 1400 - 07:55
  • صفحه: تاریخ
  • بازدید: 2847

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 3582
  • بازدید دیروز: 4429
  • بازدید کل: 23061613