Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

جنگ های صلیبی - قسمت هفتم

جنگ های صلیبی - قسمت هفتم

نویسنده: تیموتی لِوی بیئل
ترجمۀ: سهیل سمّی

صلیبیون در قسطنطنیه

وقتی در اوت 1096 چهار سپاه در قسطنطنیه به هم پیوستند، امپراتور آلکسیوس نیز نگران شد. آیا فرانک‌ها به راستی خانه‌ها و اموالشان را رها کرده و دو هزار مایل سفر کرده بودند تا به بیزانس در بازپس‌گیری زمین‌های از کف رفته‌اش کمک کنند؟ تجربۀ اخیر او با سپاهیان پیر منزوی و گوتیۀ بی‌پول باعث شده بود که چشم او از فرانک‌ها بترسد. این را هم می‌دانست که مردم بیزانس به فرانک‌ها به دیدۀ تحقیر می‌نگرند. آنا کومِننا، دختر آلکسیوس، در دفترچۀ خاطراتش نوشته است که فرانک‌ها «بی‌چند‌و‌چون بدوی و ملال‌انگیز، طماع و ناسپاس» هستند. رمون دو آگویلری، قاضی عسکرِ سپاه رمون دو تولوز، برخورد خصمانه‌ای را که او و دیگر همقطاران صلیبی‌اش با آن رویارو شدند این‌گونه توصیف می‌کند:

ما می‌پنداشتیم که امپراتور آلکسیوس و مردانش، برادران و همکاران ما هستند. اما آن‌ها چون شیر تشنه به خون بودند و به مردان آرام ما حمله کردند، مردانی که به هیچ وجه توجهی به سلاح‌هایشان نداشتند. آن‌ها مردان ما را مخفیانه در میان درختزارها و روستاهای دور از اردوها، در مکان‌هایی که می‌شد شب‌ها به نیروهای ما شبیخون زد، به قتل می‌رساندند. آن‌ها چنان اغراق کردند که رهبرشان به ما وعدۀ صلح و آرامش داد و بعد به بهانۀ صلح، آن‌ها رنالد دو پونز را کشتند و برادرش پیر را به شدت مجروح کردند. این هر دو از نجیب‌زاده‌ترین شاهزادگان ما بودند... امپراتور برای ما نامه‌هایی در باب صلح، برادری و اتحاد می‌فرستاد. اما این‌ها همه خدعه بودند، چون در پیش روی ما و در پس سرمان، در چپ و راستمان، زیر نگاه ترک‌ها، کومان‌ها، مجارها، تورکوپل‌ها، پچنگ‌ها و بلغارها بودیم.

با این همه، تقریباً صد هزار صلیبی، شامل شوالیه‌ها و ملازمانشان، مستخدمه‌ها، سربازان پیاده و خانواده‌های رعیت که در پی سرورانشان روان شده بودند، و معدود بازماندگان کشتار نیقیه همگی بیرون دیوارهای قسطنطنیه اردو زدند. آلکسیوس هرگز توقع نیرویی مهاجم را نداشت، اما براساس قولی که به پاپ اوربانوس دوم داده بود، برای تمامی صلیبیون غذا و تدارکات تهیه کرد.

از میان تمام صلیبیونِ «بی‌چندوچون بدوی»، تنها یک تن نظر شهدخت بیزانس، آنا کومنِنا، را جلب کرد: بوهموند، رهبر نورمن‌ها:

«این مرد این‌گونه بود... تا آن زمان چون او در سرزمین رومیان دیده نشده بود، چه در میان بربرها و چه در میان یونانیان... بلندبالا بود، چنان که حتی از بلندقامت‌ترین مردان نیز تقریباً هجده اینچ بلندتر بود، کمر باریک، چهارشانه و سینه‌ای عضلانی و بازوانی توانمند داشت...

چشمان آبی‌اش نشانگر روحیۀ عالی و طبع بلندش بود؛ و با بینی و سوراخ‌های بینی‌اش در هوای آزاد به راحتی تنفس می‌کرد... چون طبیعت به واسطۀ سوراخ‌های بینی‌اش دم و بازدم نفس پر غرور قلبش را ممکن می‌ساخت. این مرد حال‌وهوایی جذاب داشت که تا حدودی تأثیر هیبت و هول‌انگیزی‌اش قرار می‌گرفت. چون نگاه و جثۀ این مرد القاکنندۀ خشونت و خشمی زایل نشدنی بود، و حتی صدای خنده‌اش به گوش دیگران چون غرش شیر بود. تن و روحش خاستگاه شور و شجاعتی بود که در وجودش به اوج رسیده و هر دو او را به سوی جنگ سوق می‌دادند. باهوش و خوش‌فکر بود و تیزهوشی‌اش همیشه نمود می‌یافت... و در هر شرایط اضطراری‌ای این تیزهوشی به مددش می‌آمد. در گفتگو، اطلاعات غنی‌اش متجلی می‌شد و پاسخ‌هایش بی‌چند‌و‌چون بودند و نمی‌شد عکسشان را ثابت کرد. این مرد با چنان یال و کوپال و چنان شخصیتی در برابر شاه فقط به لحاظ ثروت و شکوه و دیگر مزایای شاهی در رتبه‌ای پایین‌تر قرار داشت.»

بوهموندِ زیبا، قدرتمند و هوشمند همان‌قدر که آنا کومننا را مفتون کرد، امپراتور پدر را هراسان ساخت. آلکسیوس که می‌دانست بوهموند یک بار به جنگ بیزانسی‌ها رفته بود، حال نمی‌دانست که نورمان‌ها چه سوداهایی در سر دارند. او می‌خواست مطمئن شود که بوهموند از این فرصت پیش آمده برای حمله به قسطنطنیه یا غصب آن بخش از سرزمین‌های بیزانس که از ترک‌ها باز پس گرفته می‌شد، برنمی‌آید.

آلکسیوس برای حفظ خود، از صلیبیون ضمانت‌های دیگری نیز خواست. بنابراین، تدارکات آن‌ها را قطع کرد تا همۀ رهبران صلیبی سوگند وفاداری فئودالی یاد کنند و در سرزمین‌هایی که فتح می‌شد، او را به عنوان رهبر اعظم به رسمیت بشناسند. فقط رمون دو تولوز از این کار سرباز زد، با این بهانه که قبلاً با کلیسا بیعت کرده و دیگر روی این بیعت، هیچ پیمان و قول دیگری نمی‌تواند اعتبار داشته باشد. آلکسیوس از این برخورد رمون ناراحت شد، به ویژه چون بوهموند با اظهار دوستی و خاکساری بسیار، پذیرفته بود که واسال او باشد.

آلکسیوس برای اثبات قدردانی‌اش، «هدایای طلا، نقره و سنگ‌های قیمتی به قدر پر کردن یک اتاق» به واسال‌های جدیدش پیشکش کرد. صلیبیون همه با جان و دل این هدایا را پذیرفتند و آلکسیوس را بزرگ‌ترین مرد جهان به شمار آوردند، همه جز رمون. استیفن دو بلوآ در نامه‌ای به همسرش، کنتس بلوآ، نوشت: «حقیقتاً به شما می‌گویم که امروز در زیر گنبد کبود مردی چون او وجود ندارد.» بهایی که آلکسیوس برای وفاداری مردانش پرداخت بسیار گزاف بود، اما اگر به راندن ترک‌ها از قلمرو بیزانس می‌انجامید، ارزشش را داشت.

محاصرۀ نیقیه

یونانیان و صلیبیون برای حمله به ترک‌ها دست اتحاد دادند – دست‌کم به شکلی صوری و رسمی. اولین هدف آن‌ها دژ عظیم نیقیه بود که دقیقاً در آن سوی تنگۀ بوسفور، رو به قسطنطنیه داشت. در اوایل مه 1097، نیروهای ائتلافی بیزانس و صلیبیون شهر نیقیه را محاصره کردند. زمانبندی کار آن‌ها عالی بود. قلیچ آرسلان، سلطان سلجوقی و فرمانده نیقیه، اکثر سربازانش را به ارمنستان برده بود تا تسلط سلجوقیان را بر آن دیار تحکیم و تثبیت کند. سلطان که پیش‌تر به شکلی قاطع حملۀ مسکینان صلیبی را پس زده بود، حال برای سپاه عظیم غربی که شهر را محاصره کرده بودند، ارزش چندانی قائل نبود. این درک نادرست او از جامعۀ فرانک، برایش تاوان سنگینی در پی داشت.

این جنگجویان صلیبی با زره‌ها، نیزه‌ها، اسب‌های برتر و کمانداران بسیار ماهر با تیرهای دقیق و مرگبارشان با نخستین سپاه صلیبی تفاوت بسیار داشتند، درست چون تفاوت رودی خروشان با جویی کوچک. ترک‌های نیقیه دو ماه در برابر حملات قدرتمندترین سپاه فرانک تا آن زمان، مقاومت کردند. در نوزدهم ژوئن 1097، ترک‌ها دست از مقاومت کشیدند و از شهر گریختند، اما با استحکامات قوی و مهارت جنگیشان احترام صلیبیون را جلب کردند.

یکی از جامع‌ترین گزارش‌های شاهدی عینی از نخستین جنگ صلیبی، کار شوالیه‌ای ناشناس و دست‌پروردۀ کلیساست که احتمالاً در سپاه رمون دو تولوز جنگیده است. در گاهشمار این مرد ترک‌های خصم بسیار بیش از متحدین صلیبی، یعنی یونانیان، ستوده شده‌اند. در واقع، نویسنده همان باوری را که در آن زمان قبول عام یافته بود، مطرح می‌کند، این که ترک‌ها «قبیلۀ گمشدۀ» خود فرانک‌ها هستند:

«در حقیقت، می‌گویند که آن‌ها از نژاد فرانک‌ها هستند و هیچ مردی، جز فرانک‌ها و خود آن‌ها، نباید شوالیه نامیده شود. بگذارید به حقیقتی که هیچ کس جرئت مخالفت با آن را نخواهد داشت اقرار کنم؛ مسلماً که او فرمانروای زمین و آسمان است، در جنگ هیچ کس قدرتمندتر یا شجاع‌تر از آنان نبود؛ با این همه، به لطف خدا ما آن‌ها را شکست دادیم. این نبرد [پیروزی آتی در دورولائوم] در روز اول ژوئیه [1097] رُخ داد.»

طبق توافق، صلیبیون نیقیه را به بیزانس بازپس دادند. از این گاهشمار ناشناس چنین برمی‌آید که صلیبیون بیش از آن که از دستاوردهای مادی پیروزیشان شادمان باشند، از نخستین پیروزی بزرگشان در راه مسیح شاد و مسرور بودند، شعفی که هم برای صلیبیون زنده و هم آن‌ها که در نبرد مرده بودند، آشنا و شناخته‌شده بود:

ما هفت هفته و سه روز محاصره بودیم و در آن‌جا بسیاری از مردان ما شهید شدند. آن‌ها با شعف و شادی روح پاکشان را به جان آفرین تسلیم کردند. بسیاری از افراد طبقات تهیدست‌تر نیز به نام سرورمان، عیسی، از گرسنگی جان دادند و در آن جهان قبای شهیدان به تن کردند و همه با هم فریاد سر دادند: «آه، پروردگارا، انتقام خون ما را که در راه تو ریخته شده، بستان، تو که درخور ستایش و مقدس و لایتناهی هستی. آمین.»

ظاهراً همه چیز به کام دل صلیبیون پیش می‌رفت. وقتی پاپ اوربانوس دوم گزارش‌های مربوط به این پیروزی آغازین را شنید، از فرط ضعف از خود بیخود شد. حال عهد او برای تشکیل نیرویی متشکل از یونانیان و لاتینی‌ها برای حمله یکپارچه به اسلام به واقعیت می‌پیوست. و هنگامی که صلیبیون نیقیه را به بیزانس بازپس دادند، اعتماد آلکسیوس نیز بار دیگر نسبت به فرانک‌ها و نورمان‌ها جلب شد.

اما در میان سربازان میدان نبرد، نفاق مانع از همکاری یونانیان و صلیبیون شد. علاوه بر سوء‌تفاهمات آشکار به دلیل تفاوت‌های زبانی، دو گروه در این نبرد اهدافی متفاوت داشتند. یونانیان می‌پنداشتند لاتینی‌ها آمده‌اند تا در بازپس‌گیری خاکشان به آن‌ها کمک کنند و پیشروی به سوی فلسطین و فتح اورشلیم، که خارج از امپراتوری آن‌ها بود، از نظرشان بی‌ارزش بود. از دیگر سو، از نظر لاتینی‌ها آزادسازی شهر مقدس هدف اصلی محسوب می‌شد؛ آزادسازی ایالت‌های بیزانس در این راه تنها اولین گام بود.

پیروزی بزرگ در دورولائوم

صلیبیون که برای حرکت به سوی جنوب و فلسطین سر از پا نمی‌شناختند، روز بعد از پیروزیشان نیقیه را ترک کردند و پنج روز پیشروی کردند. در یکم ژوئیه آن‌ها در حالی که در خارج از شهر دورولائوم در مرکز ترکیۀ امروزی اردو زده بودند، ناگهان از جانب سپاهی عظیم از ترک‌های سلجوقی مورد حمله قرار گرفتند. سلطان قلیچ آرسلان پس از شنیدن خبر سقوط نیقیه هشیار شده و به همین دلیل تمام نیروهای ترک منطقه را بسیج و آن ارتش قدرتمند را به سوی صلیبیون هدایت کرده بود. نبرد دورولائوم یکی از خونین‌ترین و هولناک‌ترین نبردها در کل دوران جنگ‌های صلیبی بود. این بار نیز شاهد ناشناس از صحنۀ نبرد در حین فرود همه جانبۀ ترک‌ها بر سر صلیبیون تصویری واضح ارائه می‌دهد. «ترک‌ها، عرب‌ها، ساراسن‌ها؛ تمام اراضی مرتفع، و روستاها و تمامی دشت‌ها لگدکوب این سربازان شده بود.»

صلیبیون ابتدا از دیدن آن خیل عظیم سواره‌نظام و کمانداران سوارۀ ترک که موج‌در‌موج به آن‌ها یورش می‌آوردند و از شنیدن صدای فریادهاشان هراسان شدند. پیکان‌ها و نیزه‌ها چون تگرگ بر سر آن‌ها فرو می‌ریخت. از آن جا که صلیبیون به زبان ترکی آشنا نبودند، از صدای فریادهای اسرارآمیز و هراس‌انگیز جنگجویان سلجوقی، که از نظر آن‌ها فریادهای شیطانی بود، بسیار وحشت‌زده شدند.

در روز سوم ترک‌ها بوهموند و همراهانش را وحشیانه مورد حمله قرار دادند. ترک‌ها بی‌وقفه فریاد می‌کشیدند، حرف‌هایی نامفهوم می‌زدند و با صدایی بلند غریو برمی‌آوردند و صداهایی شیطانی از حنجره‌هاشان درمی‌آمد که مرا شگفت‌زده می‌کرد... آن‌ها به ما حمله کردند، با تازیانه و نیزه و پیکان، چنان که منظره‌ای عجیب پدید آمده بود. گرچه ما نمی‌توانستیم آن‌ها را عقب برانیم یا فشار حملۀ آن خیل عظیم را تاب آوریم، توانستیم صفوفمان را حفظ کنیم.

اما پس از شوک آغازین، صلیبیون دریافتند که زره‌هایشان در برابر اکثر پیکان‌ها و ضربات شمشیر دشمن مقاوم است. این شوالیه‌های زره‌پوش سوار بر اسب‌های عظیمشان، چون دژهای متحرک بودند که ترک‌ها تا پیش از آن هرگز مثالشان را ندیده بودند. مسلماً آن‌ها نیز از نظر ترک‌ها چون دیوهایی دوزخی بوده‌اند. این گاهشمارنویس ناشناس می‌نویسد، بوهموند فرماندهی صلیبیون را بر عهده گرفت:

بوهموند خردمند بی‌درنگ فرماندهی دیگران را بر عهده گرفت، یعنی کنت سن ژیلس [رمون دو تولوز]، دوک گودفروا [دو بویون]، هیو دو فرانس [ورماندو]، اسقف [آدِمار] دو لوپوئی، و تمامی دیگر سربازان مسیح، و آن‌ها را به شتاب و پیوستن به صحنۀ نبرد فرا خواند. او گفت: «اگر آن‌ها می‌خواهند امروز بجنگند، بگذار با تمام قوا پیش آیند.»

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در جنگ های صلیبی - قسمت آخر مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب جنگ های صلیبی - انتشارات ققنوس
  • تاریخ: سه شنبه 11 آبان 1400 - 07:48
  • صفحه: تاریخ
  • بازدید: 2630

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 599
  • بازدید دیروز: 3712
  • بازدید کل: 23118956