Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

جنگ های صلیبی - قسمت ششم

جنگ های صلیبی - قسمت ششم

نویسنده: تیموتی لِوی بیئل
ترجمۀ: سهیل سمّی

صلیبیون پرشور به یهودیان شهرهای اروپایی می‌تازند

تنها عده‌ای معدود از مریدان راهب‌ها، شوالیه یا نجیب‌زاده بودند، و این عدۀ معدود توان چندانی برای آموزش و سازماندهی همقطاران صلیبیشان، که اکثراً دهقان یا قانون‌گریزان خاطی بودند، نداشتند. گردهمایی آن‌ها بیش از آن که گردهمایی سپاه به نظر آید، تجمع خیل اوباش به نظر می‌رسید، و بعضاً اوباشی شدیداً سرکش. با افزایش بی‌صبری در میان سربازان ثبت‌نام‌کرده برای سفر به شرق، شور و شوق آن‌ها برای شکست دادن «دشمنان مسیح» به همقطاران اروپاییشان، به خصوص یهودی‌ها، معطوف شد. صلیبیون، پرشور و آشوبزده در صدها شهر و روستاهای اروپایی در جستجوی یهودی‌ها برآمدند. و آن‌هایی را که می‌یافتند، به بی‌اعتمادی به مسیحیت و جنایت بر ضد کلیسا متهم می‌کردند. بعد یهودیان شهر را جملگی به یک بخش کوچک از شهر می‌راندند و آن‌جا را به آتش می‌کشیدند. تا زمانی‌که پیر و گوتیه به این نتیجه برسند که باید پیروانشان را از اروپا خارج کنند، هزاران مرد و زن و کودک کشته شدند.

آغاز جنگ صلیبی مساکین

در ماه آوریل، چهار ماه قبل از تاریخ عزیمت تعیین شده توسط پاپ اوربانوس، «سپاهیان» درهم و برهم و نامنظم و پیر منزوی و گوتیۀ بی‌پول راهی قسطنطنیه شدند – که احتمالاً باعث شد پاپ نفس راحتی بکشد. وقتی سپاه صلیبی مساکین راهی جنوب و شرق و قسطنطنیه شد و گزارش‌های تخریب بی‌محابای آن‌ها به آلکسیوس، امپراتور بیزانس، رسید، به احتمال بسیار او از درخواست کمکش از غرب سخت پشیمان شد. با پیشروی صلیبیون در دل مجارستان و بلغارستان، بسیاری از آن‌ها محصولات و احشام و دارایی‌های روستاییان را چپاول کردند. بعضی از مردان به زنان بومی حمله و آن‌ها را بی‌سیرت کردند. هزاران زنی که مقاومت کردند از دم تیغ گذشتند.

وقتی صلیبیون پیر و گوتیه به یونان رسیدند، در تب شوق به عمل و غوغا می‌سوختند. آن‌ها به روستایی مسیحی وارد شدند و از آن جا که مردم آن روستا را با ترک‌های سلجوقی اشتباه گرفته بودند، صحنه را برای قتل‌عام مهیا کردند. ظاهراً به هیچ وجه به فکر این سربازان غیرحرفه‌ای نرسید که چرا این روستاییان در برابر ورود آن‌ها هیچ مقاومتی نشان ندادند.

مجارها، بلغارها و یونانی‌ها که به دلیل گزارش‌های مربوط به این اقدامات بربرگونه گوش به زنگ شده بودند، به هم پیوستند و صلیبیون را حین پیشروی به سوی قسطنطنیه مورد حمله قرار دادند. بسیاری از صلیبیون کشته شدند و هزاران تن دیگر پس از اولین تجربۀ خشونت و خطر به خانه‌هاشان در اروپا بازگشتند. از مجموع هفتاد هزار تن یا بیش‌تری که پا در رکاب نهاده بودند، کم‌تر از نیمی از آن‌ها به قسطنطنیه رسیدند.

اما همان گروه چند ده هزار نفره برای نگران کردن امپراتور آلکسیوس، که مردانش از دیدن اردوی این گروه عظیم اوباش خشن در خارج از شهرستان هراسان شده بودند، کافی بود. با این همه، آلکسیوس در قصرش به پیر و گوتیه بار داد و به آن‌ها توصیه کرد که تا رسیدن بارون‌های اروپایی ادامۀ مأموریتشان را به تعویق بیندازند. او قول داد که در این اثنا غذا و تدارکات پیروان دو راهب را تأمین کند.

یک بار دیگر ثابت شد که نمی‌توان صلیبیون معطل و بی‌کار را مهار کرد. اکثر فرانک‌ها از زبان، رسوم یا مرام و مسلک متمدنانۀ میزبانانشان درکی نداشتند. اکثر یونانیان از فرانک‌ها و بی‌فرهنگیشان ابراز انزجار می‌کردند. از دیگر سو، نیروهای پیر و گوتیه یونانی‌ها را افراد ضعیف و نازپروده‌ای می‌دانستند که از فرط وحشتشان از فرانک‌های قوی و خوش‌بنیه، صلیبیون را به مرکز بیزانس راه نمی‌دهند. خیل اوباش و اراذل فرانک از فرط بی‌صبری به روستاها و شهرهای کوچک حوالی قسطنطنیه یورش بردند. آن‌ها اموال یونانیان را تخریب و به بسیاری از زنان آن‌ها تجاوز کردند.

قتل‌عام در نیقیه: پایان جنگ صلیبی مساکین

بسیاری از صلیبیون که آن همه راه آمده و با مقاومت نظامی اندکی روبرو شده بودند، به این نتیجه رسیده بودند که می‌توانند بدون کمک بارون‌ها و بر ترک‌های سلجوقی غلبه کنند. در میان مریدان پیر و گوتیه مدام به تعداد کسانی افزوده می‌شد که می‌گفتند باید از تنگۀ بوسفور گذشت و به ترک‌هایی که در شانزده سال گذشته نیقیه را در اختیار داشتند حمله برد. درحالی‌که ترک‌ها در انتظار بودند، صلیبیون همچنان برای روستاهای پیرامونی مشکل ایجاد می‌کردند.

تنش میان فرانک‌ها و یونانی‌ها دم به دم شدیدتر می‌شد. سرانجام، آلکسیوس مجبور شد وارد عمل شود. او برای آن که مردم خود را از شر نجات‌دهندگان بالقوۀ خود نجات دهد پیشنهاد داد تا تدارکات و قایق‌های لازم را برای پیر منزوی فراهم آورند تا آن‌ها از تنگۀ بوسفور بگذرند و به سوی اورشلیم پیش بروند. او به پیر توصیه کرد که به نیقیه بادبان نکشد، چون آن شهر استحکامات بسیار خوبی داشت و سلجوقیان با شدت و حدت از آن دفاع می‌کردند. در عوض، پیشنهاد داد که پیر به جانب سواحل شرقی مدیترانه، که بخش اعظم آن هنوز تحت تسلط بیزانس بود، حرکت کند.

اما جای تعجب نداشت که به زودی ثابت شود که سپاه پیر در کنترل و مهار هیچ کس نیست. کل ناوگان، جز کشتی‌ای که پیر خود بر آن سوار بود، مستقیماً به سوی نیقیه بادبان برافراشت. ظاهراً صلیبیون در میان خود تصمیم گرفته بودند که از دستورات پیر سر بپیچند و به شهر مجاور حمله کنند. وقتی پیر از فراز کشتی خود دید که دیگران چه می‌کنند، دستور داد آن‌ها را تعقیب کنند. چیزی نگذشت که او حکمت توصیۀ آلکسیوس را دریافت، همین طور فهمید که چرا ترک‌های سلجوقی بخش اعظم آسیای صغیر را فتح کرده‌اند. گروه‌های اوباش و بی‌نظم رعایای فرانسوی درحالی‌که تبرهایشان را تاب می‌دادند، حریف سربازان با انضباط ترک‌های سلجوقی و فرمانده‌شان قلیچ آرسلان نبودند. سپاه صلیبی تلفات زیادی داد – سربازان یا کشته شدند، یا مجروح و یا اسیر. تنها دو هزار سرباز که همراه با پیر، تقلاکنان، دیر خود را به صحنۀ نبرد رسانده بودند، جان سالم به در بردند. حمله به نیقیه پایان جنگ صلیبی مساکین بود. پیر و مریدانش که بر یک کشتی سوار بودند به قسطنطنیه بازگشتند و درآن جا صبورانه در انتظار رسیدن بارون‌ها نشستند.

رهبران جنگ صلیبی بارون‌ها

در این اثنا، در سرتاسر اروپا، بیست هزار شوالیه برای بزرگ‌ترین جنگ زندگیشان آماده می‌شدند. هر شوالیه دست‌کم پنج یا شش نوچه به همراه داشت، شامل خدمتکاران مرد و زن و کمانداران و سربازان پیاده، که کمان، نیزه، گرز و خنجرهای گوناگون داشتند. شوالیه‌ها حین آماده ساختن خویش احتمالاً ناخواسته خود را با شوالیه‌های افسانه‌ای دورۀ شارلمانی مقایسه می‌کردند. آن‌ها نیز راهی جنگ با ترک‌ها، یعنی دشمنان مسیح، بودند. این که همه شوالیه‌ها حاضر بودند به چنان مخاطراتی تن دهند، نشانگر ماجراجویی آن‌ها و عشقشان به کلیساست. اما وعده‌ای که پاپ اوربانوس دوم در مورد شکوه و ثروتی نویدبخش به آن‌ها داده بود نیز در عزم جزم شوالیه‌ها دخیل بوده است. در واقع، تمایل یک شوالیه از هر پنج شوالیۀ فرانسه به پذیرفتن این ماجراجویی پرمخاطره خود گویای وضعیت دشوار جمعیت رو به ازدیاد نجبا در قرن یازدهم است.

رهبران چهار سپاه بزرگ که نیروهای صلیبی بارون‌ها را تشکیل می‌دادند نمایشگر نحوۀ مشارکت نجبا در این نبرد است. آن‌ها به چه جریانی پیوسته بودند و برای خود و کلیسا در پی دستیابی به چه هدفی بودند؟ شاید ناب‌ترین انگیزه را کنت رمون دو تولوز در جنوب غربی فرانسه داشت. او که از جمله بزرگ‌ترین و ثروتمندترین لردهای نخستین جنگ صلیبی بود، قبلاً رهبر جنگی نیمه صلیبی در اسپانیا علیه دشمنان پاپ بود و از این رو، تصور جنگی مقدس برایش تازگی نداشت. در واقع، رمون که دوست قابل اعتماد و متحد نزدیک پاپ اوربانوس دوم بود، به پاپ توصیه کرده بود که برای جنگ صلیبی در سرزمین مقدس بسیج اعلام کند. رمون پس از موعظۀ پاپ در شورای کلرمون، اولین کسی بود که با وی بیعت کرد. او قول داد که در راه جنگ صلیبی از ثروتش دریغ نکند و عظیم‌ترین سپاه را که تا آن زمان گرد آمده بود، تجهیز کرد و قسم خورد که در سرزمین مقدس بمیرد.

جاذبه‌ها و دافعه‌ها

گرچه هیچ لردی چون رمون از سرمایه و دارایی‌اش نگذشت و لشکری به عظمت سپاه او تجهیز نکرد، تمامی شوالیه‌ها و لردها که نسبت به صلیب عهد وفاداری بستند، مبالغ هنگفتی هزینه کردند و خطر فاجعه‌ای مالی را به جان خریدند. بسیاری از آن‌ها از کلیسا یا دیگر لردها پول قرض کردند و برای ضمانت، اراضی خود را گرو گذاشتند. اگر آن مأموریت برایشان زمین‌های جدید و ثروت به ارمغان نمی‌آورد، بسیاری از صلیبیون نجیب‌زاده نابود می‌شدند. گرچه دافعه بسیار بود، اکثر شوالیه‌ها و لردهای نخستین جنگ صلیبی معتقد بودند که جاذبه‌های این کار نیز، در دنیا و عقبی، بسیارند. نقشۀ بارون‌ها این بود که سپاه رمون در قسطنطنیه به سه سپاه بزرگ بپیوندد. دو سپاه از مجموعه سه سپاه از فرانک‌ها تشکیل شده بود، و یکی از آن‌ها تحت فرماندهی چند واسال قدرتمندِ فیلیپ اول پادشاه فرانسه بود. این واسال شامل برادر پادشاه، هیو دو ورماندوئا، و کنت استیفن دو بلوآ بودند. کنت استیفن، یکی دیگر از متحدین نزدیک اوربانوس، بیرقی را حمل می‌کرد که خود پاپ به او سپرده بود. گویا این بیرق، بیرق نخستین کلیسای مسیحی بود که به دست پطرس قدیس تأسیس شده بود.

فرماندهی سپاه بعدی فرانک‌ها را گودفروا دو بویون و برادر کوچک‌ترش، بودوئن، برعهده داشتند. در زمان جنگ صلیبی، گودفراو سی‌وپنج ساله بود، سنی که بر حسب معیارهای آن زمان قرون وسطی حکایت از سالخوردگی داشت. اما او هنوز زیبا و کاملاً جذاب و به خاطر بنیه و مهارت‌های جنگی‌اش شهره بود اما از آن جا که برادر بزرگ‌ترش کنت قدرتمند بویون بود، گودفروا امکانی برای کسب مقامی عالی‌تر از لردی یک روستا نداشت. بنابراین، وقتی گودفروا فرمان بسیج برای جنگ را شنید، بی‌درنگ زمینش را فروخت و دیگر دارایی‌های شخصی‌اش را وقف جنگ صلیبی کرد. او نیز چون رمون اعلام کرد که قصد دارد در سرزمین مقدس سکنا گزیند.

مسلماً بودوئن، برادر کوچک‌تر گودفروا، برای به ارث بردن زمین‌های خانواده شانسی به مراتب کم‌تر از گودفروا داشت. در واقع، بودوئن نیز نوعاً چون بسیاری از نجبای آن روزگار یک یا دو برادر بزرگ‌تر از خود داشت. تنها راه برای این پسران دوم (یا سوم) خانواده برای کسب عنوان و ثروت این بود که به کسوت مقامات کلیسا درآیند. بنابراین، بودوئن در مرام کشیشی آموزش دیده و امیدوار بود که روزی اسقف یا رئیس دیر شود. اما او نیز چون برادرش گودفروا واسال بود و پیش از مهارت‌هایش در وعظ و خطابه، به مهارت‌های جنگی‌اش شناخته شده بود، اما به لطف آموزش‌های کلیسایی‌اش، بودوئن یکی از معدود شوالیه‌های نخستین جنگ صلیبی بود که توان خواندن و نوشتن داشت. تحصیلات او به وی کمک کرد تا در سال‌های آتی از هوش و سرعت انتقال خوبی بهره‌مند باشد. بودوئن نمایندۀ طبقۀ روبه‌گسترش شوالیه‌های جوانی بود که در سپاهیان جنگ صلیبی صفوف رزم را پر می‌کردند. آن‌ها که با مزایای نجیب‌زادگی بزرگ شده، آموزش‌های شوالیه‌گری دیده، اما مجال چندانی برای تحصیل عنوان یا کسب زمین در اروپا نداشتند، به سرزمین مقدس به عنوان مکانی برای تأسیس قلمروها، دوک‌نشین‌ها و کنت‌نشین‌های انحصاری خویش می‌نگریستند.

انگیزه‌های صلیبیون

مسلماً نخستین جنگ صلیبی برای آدم‌های گوناگون معانی گوناگونی داشت. از نظر بعضی‌ها، صرفاً مأموریتی بود برای بازگرداندن شهر مقدس به مسیحیان، و بازگرداندن شأن و جایگاه اصلی به کلیسای رم. از نظر اکثر آن‌ها، این مأموریت قدسی با فرصت‌های مادی متعددی توأم بود. و از نظر عده‌ای قلیل، مشارکت در این جنگ صلیبی صرفاً فرصت‌طلبانه بود. فرمانده چهارمین سپاه بزرگِ صلیبیون، بوهموند امیر تارانت از لردهای نورمان بود و به همین گروه اخیر تعلق داشت.

بوهموند پسر دوک معروف، روبر گیسکار، بود که سیسیل را در جنوب ایتالیا و چند بندر مدیترانه را در امپراتوری بیزانس فتح کرده بود. بنابراین، نورمان‌ها و بیزانسی‌ها دشمن یکدیگر بودند. در واقع، نورمان‌ها در جنگ با بیزانس، متحدین ترک‌های سلجوقی بودند. مسلماً یکی از دستاوردهای دیپلماتیک و بزرگ پاپ اوربانوس دوم اتحاد توأمان با نورمان‌ها و مردم بیزانس بود.

اما بوهموند از همان ابتدای کار، صلیبیون دیگر را شدیداً عصبی و نگران کرد. از یک لحاظ، سپاه نورمان او خشن‌ترین سپاه در میان سپاهیان صلیبی بود، و از یک جنبه نیز، همه می‌دانستند که او از مردم بیزانس شدیداً متنفر است. هیچ کس باور نمی‌کرد که تنها هدف بوهموند از شرکت در جنگ صلیبی دفاع از کلیسای رم بوده باشد، و بسیاری شک داشتند که شاید انگیزۀ اصلی او تسخیر قلمروی بیش از پیش در امپراتوری بیزانس باشد.

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در جنگ های صلیبی - قسمت هفتم مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب جنگ های صلیبی - انتشارات ققنوس
  • تاریخ: دوشنبه 10 آبان 1400 - 11:58
  • صفحه: تاریخ
  • بازدید: 2436

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 596
  • بازدید دیروز: 3712
  • بازدید کل: 23118953