Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

جنگ های صلیبی - قسمت پنجم

جنگ های صلیبی - قسمت پنجم

نویسنده: تیموتی لِوی بیئل
ترجمۀ: سهیل سمّی

موعظۀ معروف پاپ اوربانوس دوم در شورای کلرمون

در نوامبر 1095، پاپ در شهر کلرمون – فران (واقع در جنوب فرانسه) شورایی متشکل از رهبران محلی کلیسا تشکیل داد. او در آن شهر یکی از هیجان‌برانگیزترین وعظ‌های تاریخ را برای شنواترین مخاطبان دنیا ایراد کرد. او با اغراق در مورد خشونت و موفقیت‌های ترک‌های مسلمان، تصویر هولناکی ارائه کرد که در آن اورشلیم پاکوب کافران خون‌خوار قرار گرفته بود.

«نژادی ملعون، یکسره بیگانه با خداوند، با خشونت به سرزمین‌های [اورشلیم] حمله کرده و آن جا را به غارت کشیده و آتش زده و از مردم خالی کرده است. آن‌ها عده‌ای از اسیران را به کشور خودشان منتقل کرده‌اند و عده‌ای دیگر را با شکنجه‌های وحشیانه از دم تیغ گذرانده‌اند. آن‌ها محراب‌ها را پس از ملوث‌کردن با وجود ناپاکشان، نابود کرده‌اند.»

اوربان پس از برانگیختن خشم مستمعانش، مخاطبانش را با چرب‌زبانی در مورد گذشتۀ شکوهمند و قهرمانانه‌شان تحریک کرد.

خداوند بیش از همه، به شما در جنگ‌آوری، شجاعت و قدرت شکوه بخشیده است... تا از این طریق کمر کسانی را که در مقابل شما مقاومت می‌کنند خم کنید. باشد تا سلحشوری اجدادتان شما را به شور درآورد – شکوه و جلال شارلمانی و دیگر پادشاهان شما. باشد تا قبر مقدس سرور و منجی ما، که حال در تسخیر ملل ناپاک است، شما را برانگیزد.

سپس اوربانوس توجه مخاطبان مسحورش را به مسائلی عملی‌تر جلب کرد. جنگ مقدس صلیبی برای فاتحان، زمین به ارمغان می‌آورد و به درگیری‌های داخلی پایان می‌داد.

«چون زمینی که حال در آن سکنا دارید و میان دریا و کوهستان محصور است، برای جمعیت عظیم شما بسیار اندک است؛ و محصولاتش برای سیر کردن تمام مردم کافی نیست. از این رو، شما یکدیگر را می‌کشید و می‌بلعید، با هم می‌جنگید و بسیاری از شما در جنگ داخلی نابود می‌شوید.

پس نفرت از یکدیگر را از دل برانید؛ به دعواهایتان پایان دهید. پا به جادۀ منتهی به قبر مقدس بگذارید؛ آن سرزمین را از دست نژاد شرور درآورید و آن را به خود اختصاص دهید. اورشلیم سرزمینی بسیار بارآور است، بهشت خوشی‌ها و لذایذ. این شهر باشکوه در مرکز زمین از شما درخواست کمک دارد.»

اوربانوس برای شنوندگانش دلایل اخلاقی و عملی آورد تا تن به جنگ صلیبی دهند، و در خصوص تفوق نظامی و اخلاقی آن‌ها به ایشان اطمینان داد. او با توصیف وحشی‌گری‌های کفار علیه شهر منجی آن‌ها [مسیح]، شنوندگانش را به خشم آورد، و با توصیف با شکوهِ ثروت مادی و زیبایی آن شهر آن‌ها را ترغیب کرد. اما پاپ برای مستمعین شدیداً مذهبی‌اش تحفۀ فرجامینی نیز داشت: وعدۀ رستگاری. او می‌گفت: «برای مغفرت گناهانتان، پا در ره این سفر بنهید، و حتم داشته باشید که از شکوه پایان‌ناپذیر در قلمرو بهشت برخوردار خواهید بود».

اوربانوس با بسط و توسعۀ مأموریت جنگ صلیبی از نجات قسطنطنیه به آزادسازی اورشلیم، خلأیی مناسب را در زمانی مناسب پُر کرد: او جنگ صلیبی را به اقدام نهایی احیای مذهبی، که با اصلاحات کلونی در قرن دهم آغاز شده بود، بدل ساخت. نخستین جنگ صلیبی دنبالۀ همان زیارت سرزمین مقدس از سوی مسیحیان غربی بود. با این تفاوت که این صلیبیون سلاح به همراه داشتند، چون هدف زیارتشان، یعنی قبر مقدس، در دست دشمنان بود.

سیاست خارجی قدرتمندترین نهاد اروپا: کلیسا

وقتی نخستین جنگ صلیبی آغاز شد، کلیسای رم به اوج قدرت خویش رسیده بود. دراین زمان کلیسا تقریباً به یک دولت فدرال اروپایی بدل شده و جنگ صلیبی حربۀ تحقق سیاست خارجی‌اش بود. جنگ صلیبی «علیه کفار» نتیجۀ تفسیر فئودالی از مأموریت مسیحیایی بود. کلیسا در خلال قرن یازدهم سعی کرده بود با آتش‌بس الهی جنگ‌های شخصی میان فئودال‌ها را کنترل کند و ناکام مانده بود. فراخوان برای جنگ صلیبی نمایانگر راه‌حلی ظاهرالصلاح‌تر بود. پذیرش غریزۀ جنگ‌طلبانه و یافتن راهی مناسب برای تحقق آن به مراتب آسان‌تر از سرکوب کردن این غریزه بود. جنگ صلیبی را می‌شد نقطۀ اوج سلحشوری محسوب کرد: دفاع از حق و حمله به ناحق. همان‌گونه که ارنست بارکرِ مورخ شرح داده است، شوالیه‌ای که وارد جنگ صلیبی می‌شد، می‌توانست با مجوز کلیسا به ندای طبیعت جنگجویش لبیک گوید.

و از این طریق می‌توانست به خواسته و آرزوی عمیق روحی‌اش جامۀ عمل بپوشاند – رستگاری کامل و مغفرت گناهان. او می‌توانست تمام روز به کشتار ادامه دهد و در نهایت تا زانو در خون فرو رود، و بعد شب هنگام زانو بزند و در برابر قبر اشک شادی بریزد: چون مگر نه این که سرتاپایش در چرخشت الهی سرخ‌رنگ و گلگون شده بود؟

از این رو، نخستین جنگ صلیبی نتیجۀ منطقی حوادث سیاسی، دینی و اقتصادی اروپا در قرن یازدهم بود، اتفاقاتی که کانون اصلی همه‌شان کلیسا بود. مردم با جنگ صلیبی خیر دنیا و عقبی را شامل حال خود کردند. درعین حال که با جنگ به غنیمت‌های حاصل از پیروزی دست می‌یافتند، از نتایج ایمان و اعتقاد مسیحایی نیز بهره می‌بردند. درعین حال، کلیسا نیز می‌توانست هم سیاست خویش را دنبال کند و هم به غرایز جنگی جامعۀ فئودال سمت و سو ببخشد. این سیاست حیاتی از نظر کلیسا جهانگیرکردن مسیحیت بود.

صلیبیون فرانسوی عَلَم صلیب را برمی‌گیرند

وقتی اوربانوس سخنرانی خود را برای حضار در کلرمون به پایان برد، نوایی در میان حاضرین طنین انداخت. ابتدا صداها آرام بود، و بعد بلند و بلندتر شد، تا آن جا که سرانجام هر آن کس که در آن جمع حضور داشت از ته قلب فریاد سر داد: «چنین است ارادۀ خداوند!» در دم تمامی حاضرین، از فقیر و غنی و نجیب‌زاده و رعیت، سوگند وفاداری یاد کردند. ویلهلم دو مامزبری می‌نویسد: «ناگهان بعضی از نجبا در برابر پاپ زانو زدند و خود و اموال خود را وقف خدمت به خداوند کردند.»

نجبای فرانسوی در برابر پاپ، که حکم لرد فئودال ایشان را یافته بود، سوگند وفاداری یاد کردند و واسال او شدند. آن‌ها برای تأکید بر پیمان و عهد جدید خود بر پیراهن‌ها و شنل‌ها و بیرق‌ها و پرچم‌های خویش تکه‌پارچه‌هایی به شکل صلیب دوختند. آن‌ها همچنین نقش صلیب را بر زره و جوشن خود می‌انداختند. اولین اهل کلیسایی که صلیب برداشت، اسقفی فرانسوی بود به نام آدِمار دو لوپویی، که سفیر پاپ اوربانوس، رهبر نمادین نخستین جنگ صلیبی بود. در نُه ماهی که از پیِ شورای کلرمون آمد، اوربان به دیگر شهرهای فرانسه سفر و در مورد جنگ صلیبی موعظه کرد. او اعلام کرد واسال‌ها در طول جنگ صلیبی از اجرای تعهدهای فئودالی معاف هستند، و به آن‌ها اطمینان داد که تا زمان بازگشتشان کلیسا از تیول آن‌ها مراقبت خواهد کرد. او رعایایی را که برای پیوستن به جنگ صلیبی اعلام آمادگی کرده بودند، آزاد کرد. روستاییان از پرداخت مالیات به مالکان و مقروضین از پرداخت دیون خویش معاف شدند و اعلام شد که جنایتکارانی که صلیب برگیرند نیز بخشوده خواهند شد. حکم بعضی از محکومین به مرگ در فلسطین به حبس ابد تقلیل یافت.

وقتی اوربانوس در ژوئیۀ 1096 به رم بازگشت، حدوداً صد هزار اروپایی که اکثراً فرانسوی بودند، آمادۀ شرکت در جنگ مقدس بودند. بسیاری از آنان پسران جوان‌تر نجبا بودند. به سبب رسم ارشدیت، پسران جوان‌تر در قرون وسطی به ندرت زمین یا لقب پدرانشان را به ارث می‌بردند. جنگ‌های صلیبی برای آن‌ها فرصتی بود برای به دست آوردن تیول و القاب در سرزمین مقدس. اما تنها بخشی کوچک از این جمعیت شوالیه یا سربازان تعلیم دیده بودند. اکثراً از خانواده‌های رعیت‌زاده بودند – زن و مرد و کودکانی – که از فقر یأس‌انگیزشان خسته و ملول شده بودند. عدۀ زیادی از آن‌ها نیز اوباش و اراذل و قانون‌شکنانی بودند که در غرب از قانون و عدالت می‌گریختند. بسیاری از نخستین صلیبیون تاجرانی بودند در آرزوی بازارها و کالاهای جدید در شرق. پاپ اعلام کرد که تمام این صلیبیون باید در پانزدهم اوت 1096 شهرها و روستاهای خود را ترک کنند. آن‌ها از جاده‌های مختلف و تحت رهبری افراد مختلف حرکت کردند، زیرا در قسطنطنیه وعدۀ دیدار داشتند.

به این ترتیب، بذرهای جنگ‌های صلیبی نخست در خاک فرانسه پاشیده شد. تا دو قرن نیز ماجرای جنگ‌های مقدس اساساً تحت‌الشعاع فرانسوی‌ها قرار داشت که رسومشان مشتق از امپراتوری فرانک‌ها به رهبری شارلمانی بود. بنابراین، اغلب از صلیبیون با عنوان فرانک‌ها [فرنگی‌ها: فرانسوی‌ها] و از قلمرو آن‌ها در فلسطین با عنوان قلمرو فرانک‌ها یا لاتین یاد می‌کنند، همان‌گونه که اکثراً از مردم قسطنطنیه و امپراتوری بیزانس نیز، که بخش اعظم میراث فرهنگیشان را مدیون یونان بودند، با عنوان یونانی یاد می‌کنند.

آغاز نخستین جنگ صلیبی؛ جنگ صلیبی مساکین

نخستین جنگ صلیبی، در واقع، دو مأموریت در دل یک مأموریت بود: جنگ صلیبی مساکین و جنگ صلیبی بارون‌ها. عمده‌ترین، و البته نامؤثرترین آن دو، جنگ صلیبی مساکین بود. احتمالاً حتی نیمی از رعایایی که به این ماجرا پیوستند نیز سرباز مسلح نبودند. بسیاری از آنان آموزش نظامی ندیده بودند و هیچ سلاحی نداشتند. حدوداً یک سومشان زن و کودک بودند. از میان مردان مسلح تنها بخش کوچکی به عنوان سرباز پیاده یا کماندار آموزش دیده بودند؛ و تعداد شوالیه‌ها حتی از این نیز کم‌تر بود. رایج‌ترین اسلحه تبر دودم بود.

گرچه این رعایای صلیبی تحت تأثیر پیام پاپ و دیگر سخنگویان قرار گرفته بودند، اکثر آن‌ها فقط به یک دلیل به جنگ صلیبی پیوستند: بهبود شرایط زندگیشان. رشد فزایندۀ جمعیت اروپا در قرن یازدهم به افزایش و ازدیاد دو دشمن فراگیر رعایا انجامیده بود: قحطی و بیماری. درحالی که بسیاری از صلیبیون از این دو خصم می‌گریختند، بسیاری دیگر سعی داشتند از زندگی یکنواخت و کشنده‌شان بگریزند، آن‌ها با شنیدن فراخوان به اورشلیم تحریک شده بودند، اما نه فقط برای آزادسازی قبر مقدس. پاپ همچنین فلسطین را «سرزمین شیر و عسل» نیز توصیف کرده بود – حاصلخیز، با آب‌وهوایی معتدل و کاملاً مرفه. صلیبیون به امید زندگی‌ای خوش‌تر از آن که پشت‌سر نهاده بودند از شهر زمینی اورشلیم و شهر آسمانی اورشلیم، که در کتاب مکاشفه توصیف شده بود، طوری حرف می‌زدند که پنداری هر دو آن‌ها را یکی تلقی می‌کردند.

این دورنما نه بدبینانه بود، نه احمقانه. اکثر رعایای آن روزگار مؤمنانه به آموزه‌های کلیسا گوش سپرده بودند. آن‌ها با رنج و محنت به دنیا آمده و سختی‌های زیادی را تاب آورده بودند، به این امید که خداوند به خاطر صبوری و ایمانشان به آن‌ها جزای خیر دهد. حال ظاهراً خداوند قصد داشت به وعده‌اش عمل کند: روز رستاخیز فرا می‌رسید، در اورشلیم، درست همان گونه که در انجیل وعده داده شده بود. بنابراین، فریاد معروفِ «چنین است ارادۀ خداوند» فقط جمله‌ای فریبنده نبود. اکثر صلیبیون می‌پنداشتند که واقعاً تحت فرمان خداوند راهی اورشلیم می‌شوند. رهبر آن‌ها، همان‌گونه که از صلیب‌های سرخ دوخته شده بر بالاپوش‌هاشان برمی‌آمد، خود خداوند بود. صلیبیون می‌پنداشتند که خود عیسی مسیح هدایت ایشان را به عهده دارد.

پیر منزوی: رهبر جنگ صلیبیِ مساکین

یکی از ظاهر‌الصلاح‌ترین رهبران جنگ صلیبی مساکین، راهبی کلونی با شهرت پیر منزوی بود، که با عزمی راسخ به وعدۀ در مورد عفیف و فقیر بودنش عمل می‌کرد. او لباس‌های فقیرانه و معمولی رعایا را می‌پوشید و وسیلۀ نقلیه‌اش یک الاغ بود. پیر گر چه بنیه‌ای قوی و محکم نداشت، سخنور توانمندی بود و تمام کسانی که او را می‌شناختند یا به سخنانش گوش داده بودند، او را رهبری معنوی و مردی فرزانه و مقدس می‌دانستند. مدتی این خبر در سرتاسر اروپا چرخید که پدر حقیقی جنگ‌های صلیبی، پیر منزوی است. براساس این داستان‌ها، که البته خیلی‌ها آن را باور کرده بودند، عیسی(ع) خود به خواب پیر منزوی آمده و نامه‌ای برای پاپ به او داده بود. ظاهراً پیر به رم سفر کرد و در آن جا آن نامۀ معجزه‌آسا را به پاپ اوربانوس داد، نامه‌ای که اوربانوس بعداً در موعظه‌ای آن را برای شورای کلرمون باز گفت.

این افسانه‌ها در عصری که مردمانش آشکارا خرافه‌پرست بودند به زودی در جریان زندگی عادی مردم ساری و جاری شد و پیر منزوی پرجذبه به زودی به رهبر محترم و عظیم‌الشأن نخستین جنگ صلیبی بدل گشت. او در سرتاسر فرانسه و آلمان سفر کرد، همیشه بر همان الاغ، و درحالی که مردم عادی، نجبای ثروتمند و شوالیه‌ها [شهسواران] را به یکسان به نبرد فرا می‌خواند. هر جا که می‌رفت، در مورد جنگ صلیبی موعظه می‌کرد، تا آن جا که حدود چهل هزار مرد و زن و کودک را بسیج کرد تا همراه او به آن سوی جهان بروند.

دیگر راهبان و رؤسای دیرها نیز از الگوی پیر منزوی پیروی کردند. راهبی فرانسوی معروف به گوتیۀ بی‌پول تقریباً موفقیتی چون پیر منزوی داشت. این دو تن مجموعاً بیش از هفتاد هزار صلیبی مشتاق، ماجراجو، کم‌سواد و مطلقاً بی‌نظم و انضباط بسیج کردند تا آن‌ها را راهی قسطنطنیه کنند. پاپ اوربانوس دوم تاریخ پانزدهم اوت 1096 را برای روز عزیمت تمامی صلیبیون از زادگاهشان تعیین کرده بود، اما «سپاهیان» پیرو گوتیه در اوایل بهار آمادۀ حرکت بودند.

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در جنگ های صلیبی - قسمت ششم مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب جنگ های صلیبی - انتشارات ققنوس
  • تاریخ: دوشنبه 10 آبان 1400 - 08:51
  • صفحه: تاریخ
  • بازدید: 2589

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 511
  • بازدید دیروز: 6329
  • بازدید کل: 23900892