Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

جنگ های صلیبی - قسمت دوم

جنگ های صلیبی - قسمت دوم

نویسنده: تیموتی لِوی بیئل
ترجمۀ: سهیل سمّی

نظامی که بر پایۀ جنگ استوار بود: ضعف بزرگ فئودالیسم

فئودالیسم نقطه ضعفی جدی داشت: این نظام بر پایۀ جنگ و دفاع استوار بود. پس از مرگ شارلمانی در سال 814، کنت‌های سابق و وارثان او بر سر در اختیار گرفتن امپراتوری او دچار تشتت‌آرا شدند. شارلمانی به مدد واسال‌های کوچک و بزرگش امپراتوری خویش را گسترش می‌داد و با «کفار» - غیرمسیحی‌ها – می‌جنگید، اما جانشینان او بر کنت‌های خویش تسلط و اقتداری نداشتند. در نتیجه، خانواده‌های – یا «خانه‌ها»ی – قدرتمند نجیب‌زاده با استفاده از ازدواج‌های مصلحتی و سیاسی، به حل بهینۀ مناقشات ارضی و اتحادهای فئودالی روی آوردند تا بدین ترتیب امپراتوری‌های کوچک و شخصی خویش را تشکیل دهند. سرانجام، امپراتوری مقدس روم دوپاره شد: یکی پادشاهی فرانسه، و دیگری درعین حفظ عنوان امپراتوری مقدس روم، اتحاد نه چندان مستحکم لردهای آلمانی و ایتالیایی، تحت فرمانروایی آلمانی که از او اغلب با عنوان امپراتور آلمان یاد می‌شود.

در قرن یازدهم، پادشاه فرانسه و امپراتور آلمان هر دو به مترسک خانواده‌های قدرتمند نجیب‌زاده بدل شدند. از جملۀ این‌ها خانواده‌های نجیب‌زادۀ نورمان بودند. نورمان‌ها اعقاب قبایل وحشی وایکینگ بودند که در قرن نهم در شمال فرانسه ساکن شدند و در سال 1066 انگلستان را تسخیر کردند. در خلال قرن یازدهم، بسیاری از لردهای قدرتمند و مستقل فئودال برای کسب قدرت و زمین با یکدیگر در رقابت بودند، چنان که مدام جنگ و نبرد در جریان بود. اما حال اخلاف و وارثان امپراتوری شارلمانی دیگر نه با ساراسِن‌ها [قبایل وحشی]، که با یکدیگر می‌جنگیدند.

مرگ یک نجیب‌زاده اغلب زنجیره‌ای طولانی از واکنش‌های تند را در خصوص اراضی، واسال‌ها و وفاداران او در پی داشت. وقتی این جرقه به دلیل طمع یا بی‌صداقتی شخصی زده می‌شد، اغلب به افروخته‌شدن شعلۀ آتش جنگ‌های شخصی می‌انجامید – یعنی جنگ میان لردهای یک ملت. به این ترتیب، یک لرد روستایی که در زنجیرۀ اقتدار فئودالی آخرین حلقه محسوب می‌شد، تمام چهل روز سالانه‌اش را به نبرد برای لرد مافوق خود می‌گذراند. اگر لردی مجبور می‌شد از زمین خود دفاع کند یا تصمیم می‌گرفت زمین رقیبی را از آن خود سازد، ممکن بود مجبور شود علاوه‌بر انجام دیگر وظایفش در مقام فئودال، تمام روزهای نحس سال را در میدان رزم بگذراند.

نظام فئودالی دادگاه‌هایی داشت که در آن مناقشات میان نجبا مطرح می‌شد، اما پرونده‌ها عموماً در بارگاه لردی مطرح می‌شد که طرفین دعوا نسبت به او سوگند وفاداری یاد کرده بودند، چه در قالب واسال و چه به شکل خرده‌واسال. بسیار پیش می‌آمد که برداشت لرد از عدالت به واسطۀ جاه‌طلبی‌های خودش مخدوش می‌شد. در نتیجه، این جلسات احتمالاً به جای آن که از درگیری‌های بیش‌تر جلوگیری کنند، به بروز جنگ‌های فئودالی جدیدتر کمک می‌کردند، به خصوص چون اکثراً بر این باور بودند که جلسۀ محاکمه نوعی جنگ است («باشد تا قدرتمندترین مرد، پیروز میدان باشد») و این راه را شیوه‌ای برای فیصله‌دادن به اختلافات قلمداد می‌کردند. محاکمه از طریق نبرد براین باور ساده استوار بود که در نبرد خداوند همیشه حامی محقان است. بنابراین، بسیاری از لردها سعی می‌کردند با فرا خواندن واسال‌هایشان و هدایت آن‌ها به سوی جنگ با لردهای رقیب «حقانیت خود را ثابت کنند.»

نقش کلیسا در قرون وسطی

در قرن نهم، جنگ‌های شخصی میان لردهای نجیب‌زاده فراگیر شده بود، و کلیسای کاتولیک سعی می‌کرد مداخله و اعمال نفوذ کند. این امر خود نقض غرض بود، چون کلیسا در خلال سالیان در دل همین نظام فئودالی به نهادی ثروتمند و قدرتمند بدل شده بود. کلیسا به عنوان تنها سازمان ایمان مسیحی در اروپای غربی، قدرتی بسیار گسترده‌تر از ساحت دین و ایمان داشت. از زمان حکومت شارلمانی کلیسا در سرتاسر اروپا حق مالکیت زمین‌های بسیاری را از آن خود ساخته بود و اسقف‌ها و رؤسای دیرها در این زمین‌ها به لردهایی فئودال بدل شده بودند. بسیاری از اسقف‌ها و رؤسای دیرها درست مانند دوک‌ها و کنت‌ها و دیگر نجبا نسبت به فئودال‌های بزرگ سوگند وفاداری یاد کرده یا بنابر سوگند وفاداری پدرانشان، آن‌ها هم به فئودال‌های برتر وفادار بودند. بسیاری از آن‌ها واسال شده و بسیاری خود واسال داشتند. به علاوه، کلیسا که ریشه‌هایش به روزگار امپراتوری روم بازمی‌گشت، مرکز هنر و فلسفه و تاریخ و آموزه‌های حقوقی و دیگر رشته‌های تحصیلی بود.

در نتیجه، کلیسا به عنوان یک نهاد بر زندگی اکثر مردمان اروپای قرون وسطی، که به شدت مذهبی بودند، نفوذ و سلطه‌ای چشمگیر داشت. معیشت آن‌ها در گروی شرایط آب و هوا، بازی‌های طبیعت و دیگر عواملی بود که درکشان نمی‌کردند و، بنابراین، خود را یکسره متکی به خداوندی می‌دانستند که به اعتقاد آن‌ها، باران و خشکسالی و پیروزی و شکست در جنگ به مشیت او تحقق می‌یافت. ذات متعالش بیماری‌های همه‌گیر، آتش‌سوزی‌ها و تمام ناخوشی‌های انسان را در ید قدرت خویش داشت و سرنوشت بشر پس از مرگ نیز در دست او بود. وقتی محصول خوب بود، وقتی در نبرد پیروز می‌شدند یا وقتی از زمستانی سخت جان به در می‌بردند، می‌پنداشتند که خداوند به خاطر ایمانشان به آن‌ها جزای نیک داده است. وقتی هم که محصول خوب نبود یا در جنگ شکست می‌خوردند یا محبوب و عزیزشان می‌مرد یا مصیبت‌های دیگری بر سرشان نازل می‌شد بخت نحسشان را به حساب مجازات الهی به خاطر گناهانشان می‌گذاشتند.

در قرون وسطی تصور براین بود که کل دانش و دانسته‌های طبیعی و معنوی یکجا در کتاب مقدس جمع آمده و هیچ کشف علمی‌ای نمی‌تواند صحت کتاب مقدس را زیر سؤال ببرد. براساس علم نجوم آن زمان، خورشید و ستاره‌ها با الگویی لایتغیر و ابدی بر گرد زمین می‌چرخیدند. وقتی در مورد پدیده‌ای توضیحی وجود نداشت، آن را معجزه می‌خواندند. به این ترتیب، شهابی که بر زمین می‌افتاد، نشانه‌ای از جانب خداوند بود، توهمات ناشی از تب انگاره‌های فراطبیعی شمرده، و دیگر اتفاقات غیرمعمول فیزیکی نیز تجلی مستقیم قدرت‌های فراطبیعی تلقی می‌شدند. مردمی که پیشینیانشان ارواح خبیثه و یزدان را می‌پرستیدند، حال معتقد بودند که جهان مسخر قدیسان، شیاطین و فرشته‌هاست که همگی بر نیروهای طبیعت تأثیرگذارند.

آنچه در سرتاسر اروپای غربی موجد وحدت عمیق اعتقادات و رسوم اجتماعی بود نه ملیت، که دین بود. مردم پیش و بیش از همه خود را مسیحی و عضو جامعۀ مؤمنین می‌انگاشتند. بنابراین، رعایا همان قدر که به کار و زحمات روزمره‌شان می‌پرداختند، به مراسم مذهبی نیز می‌پرداختند. مناسک و جشن‌های مذهبی، نمایش زندگی قدیسان، جن‌گیری، توبه و زیارت برای بخشش گناهان کبیره، همه و همه، در هاله‌ای جدی از رمز و راز انجام می‌شدند. پرستش نمایشگر ارتباط و اتصال تنگاتنگ مردم با اشیای فیزیکی و پدیده‌های طبیعی بود. بسیاری از مناسک جمعی و مذهبی به نحوی لاینفک با رسوم خاص کیش‌های کفرآمیزی که مسیحیت جایشان را گرفته بود، درآمیخته و ترکیب شده بودند.

ستایش قدیس‌ها و بقایای مقدس

یکی از نتایج این درآمیزش، رایج شدن کیش پرسش قدیس‌ها و بقایای مقدس بود. در قرون وسطی مسیحیان معابدی ساختند و در آن با شوری زایدالوصف به پرستش بقایای قدیسان پرداختند، اشیایی که با زندگی قدیسان پیوندی تنگاتنگ داشتند. استخوان‌های توماس قدیس، دسته‌ای از موی پطرس قدیس، پوست‌نوشته‌ای متعلق به آگوستین قدیس – تصور می‌شد که این نمادهای فیزیکی و طبیعیِ الوهیت دارای قدرت‌های معنوی و روحانی خود قدیسان هستند. آن‌ها که به این معابد می‌رفتند و عبادت می‌کردند، از صمیم قلب معتقد بودند که قدیسان معجزه می‌کنند: شفای بیماران، حفاظت از سربازان در جنگ، و بخشودن گناهکاران. بنابراین، بسیاری از اروپایی‌ها به زیارت این معابد قدیسان می‌رفتند و برای بخشایش یا پیروزی در نبرد دعا می‌کردند. این امر خود دلیل به وجود آمدن جریان کوچک، اما همیشگی زواری است که با قبول زحمات بسیار، مدت‌ها پیش از نخستین جنگ صلیبی به اورشلیم و خاورمیانه سفر می‌کردند. تنها ذکر نام اورشلیم، شهر قبر مقدس (مقبرۀ مسیح) در میان مردمان اروپای غربی القاء‌کنندۀ احترام و شکوه بود.

آیین شهسواری: ترکیبی منحصر به فرد از فئودالیسم و مسیحیت

تضاد علنی آرمان‌های کلیسا و قراردادهای جنگی فئودالسیم از طریق سازگارکردن مسیحیت با دنیای واقعی فئودالسیم رفع شد. در واقع، تصویر قرون وسطایی خداوند به تصویر یهوه در عهد عتیق [تورات] - «خدای جنگ» که دشمنان خود و مردمش را درهم می‌کوفت – شبیه بود. نجبای اروپا همچون قوم بنی‌اسرائیل در عهد عتیق، مدام با دشمنان دینشان در ستیز بودند. آن‌ها برای جنگ سر از پا نمی‌شناختند، و توجهشان در مورد این گرایش، آیین شهسواری بود؛ سنت قرون وسطایی جنگجو/شوالیۀ آرمانی مسیحی. آیین شهسواری، عشق به جنگ و عشق به خداوند را در قالبی جسمانی و معنوی به نوعی زندگی بدل ساخت، اندیشه‌ای که در آن قدیسان به جنگجویان و جنگجویان به قدیسان بدل شدند، مانند گئورگ قدیس، کشندۀ اژدها.

بهترین تصویر از جنگجو/شوالیۀ آیین شهسواری در رمانس‌های عامه‌پسندِ (داستان‌های منظوم) آرتور شاه و دلاوران میزگرد یا شارلمانی و نبردهایش با ترک‌ها ارائه شده است. دراین داستان‌ها، قدرت و توان و شجاعت قهرمان در جنگ با طنینی اسطوره‌ای توصیف شده است. اسب و شمشیر قهرمان اغلب با نوعی شور و وجد توصیف می‌شود که بعدها در اشعار عاشقانه تجلی کرد. در رمانس از اعمال شجاعانه قهرمان و نابود کردن فوج فوج دشمنانش با نوعی خشونت سرورانگیز – مغزهای درآمده از کاسۀ سر، روده‌های بیرون‌ریخته، دستان بریده‌شده و دشمنانی که از وسط به دو نیم می‌شوند – تجلیل می‌شود. بعضی اوقات قهرمان رمانس نیز می‌میرد. شجاعت فضیلتی بود که قهرمان به خاطر آن مورد ستایش قرار می‌گرفت، و مرگ شکوهمندانه از پیروزی اینجهانی نیز آرمانی عالی‌تر بود.

به این ترتیب، در قرن یازدهم، نوچه‌ها و شوالیه‌های جوان با عشق به نبرد با ترک‌ها و کفار پرورش می‌یافتند، دشمنانی که ظاهراً از دوک‌ها و کنت‌ها یا اسقف‌های همسایه، یعنی دشمنان معمول، هیجان‌انگیزتر بودند. درحالی‌که نجبای فرانسوی و آلمانی در قرن یازدهم با هیچ تهدید خارجی واقعی روبرو نبودند، خطر کفار جنگ‌افروز در ذهن و خیال آن‌ها وجود داشت.

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در جنگ های صلیبی - قسمت سوم مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب جنگ های صلیبی - انتشارات ققنوس
  • تاریخ: جمعه 7 آبان 1400 - 07:03
  • صفحه: تاریخ
  • بازدید: 2446

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 874
  • بازدید دیروز: 3712
  • بازدید کل: 23119231