Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

جنگ های صلیبی - قسمت اول

جنگ های صلیبی - قسمت اول

نویسنده: تیموتی لِوی بیئل
ترجمۀ: سهیل سمّی

فراخوان جنگ

زندگی سخت رعایای قرون وسطی

بسیاری از مردم نمادهای قرون وسطی (تقریباً از سال 800 تا 1350) را شوالیه‌های سوار بر اسب، نجیب‌زادگان مرد و زن با رداهای فاخر و پادشاهان و ملکه‌ها در قصرهای باشکوه می‌دانند. حقیقت بسیار متفاوت است. در اروپای قرون وسطی، به خصوص قبل از سال 1200، از هر ده تن، نُه نفر رعیت‌هایی بودند که بر روی زمین‌های نجیب‌زادگان و اشراف کار می‌کردند و میزان تولیدشان حتی تکافوی خورد و پوشاکشان را هم نمی‌کرد. حتی در سال‌هایی که محصولشان بیش از همیشه خوب و زیاد بود، غله و پشم و کتان تولیدیشان را در بازار محلی تنها به چند پِنی می‌فروختند. حتی همان پول سیاهی را هم که به دست می‌آوردند، در قالب مالیات‌های جورواجور به نجیب‌زاده‌ها پس می‌دادند.

رعایا کالاهای ضروری و اساسی زندگیشان را در خانه تولید می‌کردند، برای پوشاکشان پشم و کتان را در خانه می‌ریسیدند. پارچه‌ای که از کتان بافته تولید می‌کردند زبر، اما محکم بود. یک دست لباسی که از این پارچه دوخته می‌شد، یک عمر دوام می‌آورد. منبع رایج برای تولید نور و روشنایی نوعی شمع ساخته شده از صمغ، روغن و موم بود، اما بیش‌تر مردم با طلوع خورشید از خواب برمی‌خاستند و آفتاب که غروب می‌کرد به بستر می‌رفتند. کم‌تر کسی بود که ماهی بیش از یک بار استحمام کند، حتی ثروتمندان. حین استحمام، برای تمیز کردن خویش، یا دست‌کم زدودن بوی عرقشان، از خاکستر استفاده می‌کردند، چون صابون کالایی تجملی و بسیار گرانبها بود.

زندگی رعایا سخت و اغلب کوتاه بود. اکثر آن‌ها دستان و چشمان سالم و قوی داشتند. آن‌ها که تن و جسم قوی نداشتند و چابک و چالاک نبودند، به ندرت دورۀ کودکی را پشت‌سر می‌گذاشتند. زمستان‌ها ضعیف‌ترین اعضای این جمعیت – به خصوص بچه‌ها و پیرها – از سرما و گرسنگی و بیماری می‌مردند. کم‌تر رعیتی بیش از چهل سال عمر می‌کرد. تا آن زمان کار شاق هر روزه آن‌ها را خسته و فرسوده کرده بود. ویلیام لانگلند، شاعر انگلیسی، در یکی از آثارش به نام رؤیای پیرزِ شخم کار، که از معروف‌ترین اشعار قرون وسطاست، زندگی مشقت‌بار زنان رعیت و کودکانشان را این‌گونه توصیف می‌کند:

محبوسانی در حبس، بینوایانی کپرنشین،

از کودکانشان به ستوه و از مالکانشان به ستوه‌تر.

پشیز حاصل از نخ ریسیشان را برای اجاره‌بها می‌دهند،

به تهیۀ شیر و خرده نان قاتقش،

به ساکت کردنِ هقِ هقِ کودکانشان به وقت گرسنگی.

عفریت گرسنگی به جان خود ایشان نیز چنگ می‌زند.

زمستان فصل اندوه ایشان است، نیمه شبان خواب‌زده می‌شوند

برمی‌خیزند و گهوارۀ کودکان رنجورشان را تکان می‌دهند.

شانه و دفه می‌زنند، رفو می‌کنند و شستشو،

می‌سابند و ماسوره می‌پیچند و برای کف سرد خانه‌هاشان بوریا می‌بافند.

غم این زنان کپرنشین، سنگین‌تر از آن است

که به نظم و نثر درآید.

کودکان از همان هنگام که می‌توانستند بافۀ غله‌ای را بلند و حمل کنند، تقریباً تمام ساعات روز را در مزارع کار می‌کردند. خانواده‌های رعیت در گرگ‌ومیش غروب به کپرهاشان، کلبه‌هایی از چوب و گِل، بازمی‌گشتند. این سازه‌های ابتدایی هرازگاه دچار حریق می‌شدند و می‌سوختند، اما بدون آن که خسارت زیادی به رعایا وارد شود، به سرعت قابل بازسازی بودند. در این خانه‌ها جز ظروف سفالی، بوریا یا حصیر و پتوهایی که از پوست حیوانات تهیه می‌شد، هیچ اسباب و اثاثیه‌ای نداشتند. ذخیرۀ غله برای این رعایا بسیار ارزشمند‌تر از خانه‌ها یا متعلقات شخصیشان بود. اگر ذخیرۀ غلۀ روستا در کشاکش سرمای زمستان می‌سوخت یا دزدیده می‌شد، بسیاری از رعایا دست به گریبان قحطی و گرسنگی می‌شدند. روستاها در حصار جنگل‌های انبوه و مرغزارهای مالامال از گیاه و حیوانات وحشی بودند. مردم صبح‌ها با صدای خیل عظیم پرندگانی که به هنگام مهاجرت، نورخورشید را تیره و تار می‌کردند بیدار می‌شدند. در فضاهای باز و مزارع پیرامون روستاها، گله‌های آهوان می‌چریدند. گرازهای وحشی، اغلب، کشتزارها را غارت می‌کردند، و روباه‌ها و خرگوش‌ها نیز به مزارع حمله می‌کردند و گرگ‌ها نیز پیوسته ماکیان و احشام روستاییان را می‌دریدند.

اکثر رعایای قرن نوزدهم از منابع سرشار طبیعت در پیرامون خود بهرۀ چندانی نداشتند. تمام درختان، وحوش و ماهی‌های نهرها و، در واقع، هرآنچه بر روی زمین زندگی و رشد می‌کرد، متعلق به خانواده‌های اشرافی و نجیب‌زاده‌هایی محسوب می‌شد که صاحب زمین بودند. بریدن درختان، شکار آهوان، صید ماهی‌ها یا حتی برداشتن تخم پرندگان وحشی در اراضی متعلق به اشراف برای رعایا مجازات مرگ به همراه داشت. این قانون از زمان شارلمانی، نخستین فرمانروای امپراتوری مقدس روم جاری بود. در واقع، زندگی در روستاهای قرون وسطایی از زمان حکمروایی شارلمانی تا دورۀ جنگ‌های صلیبی، که سه قرن را شامل می‌شود، تغییر چندانی نکرد. یکی از قوانین سلطنتی که شارلمانی صادر کرده است از ماهیت زندگی رعایا و چگونگی تسلط اشراف بر آن تصویر روشنی ارائه می‌دهد. برحسب آداب و رسوم، امپراتور از خود با عنوان «ما» یاد می‌کرد:

مایلیم هر مباشر صورت‌وضعیت سالانه‌ای از تمامی درآمدهای ما تهیه کند، و از موارد ذیل گزارشی ارائه دهد: از اراضی ما که ورزاهایمان شخم می‌زنند، ورزاهایی که شخم‌کاران ما آن‌ها را می‌رانند، و از اراضی ما که اجاره‌داران مزارعمان باید شخم بزنند؛... از شکارهایی که بدون اجازۀ ما از جنگل‌هایمان ربوده می‌شوند؛ از آسیاب‌ها و کشتزارها،... از مردان آزاد و بخش‌هایی که باید به خزانه‌داری ما مالیات پرداخت کنند؛ از بازارها، تاکستان‌ها، و آن‌ها که به ما شراب مقروضند؛ از اراضی بایر؛ از صیفی‌کاری‌ها و مقدار ارزنمان؛... از پشم، کتان و شاهدانه‌هامان؛ از انواع میوه‌جات درختیمان؛ از باغ‌هامان؛... از ماهی آبگیرهامان؛ از چرم و پوست و شاخ‌هامان؛ از عسل و موممان؛ از چربی، پیه و صابون؛ از... آبجو و شراب، تازه و کهنه؛ از مرغ‌ها و تخم‌مرغ‌ها؛ از غازها؛ از تعداد ماهیگیران، کارگران چلنگر، شمشیرسازان، و کفش‌سازان؛ از لاوَک‌ها و صندوق‌ها؛ از سفالگران و زین‌سازان؛ از کوره‌ها و معادن – یعنی معادن آهن، سرب یا دیگر فلزات؛ از کره نریان‌ها و کره مادیان. آن‌ها باید در کریسمس ما را از تعداد و مقدار همۀ این اقلام آگاه کنند، جداگانه و با نظم و قاعده، تا بدانیم از هر قلم چه تعداد داریم.

«تجملات» زندگی اشراف

در مقایسه با رعایا، طبقۀ نجبا و اشراف – اقلیت کوچکی که کل دارایی‌های حقیقی به آن‌ها تعلق داشت – در اوج رفاه و امنیت می‌زیستند. خور و نوش آن‌ها دامنۀ متغیری از غذاها و نوشیدنی‌های تهیه شده از میوه‌ها و غلات سرزمینشان را در بر می‌گرفت. از آن‌جا که شکار حق انحصاری اشراف بود، اشرافزادگان گوشت زیاد می‌خوردند، از پرندگان و خرگوش‌ها گرفته تا روباه‌ها، خرس، آهو و گرازهای وحشی‌ای که از شکارگاه‌هایشان به خانه می‌آوردند.

اما نجبا به رغم رفاه بیش‌ترشان در مقایسه با رعایا، از زندگی پرتجملی برخوردار نبودند. قصرهای سنگی و خانه‌های اربابی آن‌ها سازه‌هایی عاری از ظرافت با کف خاکی بود که بیش از رفاه، برای دفاع طراحی شده بودند. مبلمان چندانی در آن‌ها نبود. میزهای آن‌ها الوارهایی ساده بودند که بر خَرَک‌هایی سوار می‌شدند، و هنگام صرف غذا، همه از یک کاسۀ چوبی واحد غذا می‌خوردند. برش‌های نان بیات حکم بشقاب را داشتند و انگشتان نیز جای قاشق و چنگال نقره را گرفته بودند. مردان و زنان نجیب‌زاده دهانشان را با سر آستین‌هایشان پاک می‌کردند و پس‌مانده‌های غذایشان را برای حیوانات به کف خانه می‌ریختند. قصرها و خانه‌های اربابی آکنده بود از بوی متعفن و آزار‌دهندۀ خون و پوست تازه دباغی شدۀ حیوانات، غذاهای فاسد، دود و مدفوع و تپالۀ سگ‌ها و چهارپایان و انسان.

به استثنای خانۀ شاهزادگان ثروتمند و لردهای بزرگ، تمام اعضای خانواده، و گاه حتی خدمتکاران، در یک اتاق می‌خوابیدند. در قرن یازدهم فقط ثروتمندترین خانواده‌های نجیب‌زاده اتاق‌های خواب مجزا با تخت و صندلی‌های چوبی داشتند. تشک‌های آن‌ها از بوریا بافته می‌شد، همان رختخواب رعایا. این جا نیز کتاب قانون شارلمانی از شرایط زندگی مستقل و خودبسندۀ نجبا تصویر خوبی به دست می‌دهد – که در این مورد، به مباشران یا اربابان روستاها مربوط می‌شود:

در هریک از املاک ما، پیشکاران باید از روتختی، کوسن، بالش، رختخواب، رومیزی و رونیمکتی؛ ظرف‌های برنجی، آهنی و چوبی؛ ابزار آهنی، زنجیر، قلاب، تیشه، تبر، مته، ساطور و تمامی دیگر ابزار برخوردار باشند، تا آن‌ها مجبور نباشند که برای تهیۀ این وسایل به جای دیگری بروند یا آن‌ها را قرض بگیرند و سلاح‌هایی که علیه دشمن از آن‌ها استفاده می‌شود، باید به دقت مورد مراقبت قرار گیرند، تا همیشه سالم بمانند؛ و هنگامی که آن‌ها را بازمی‌گردانند، باید آن‌ها را در اتاق قرار دهند.

فرزندان نجبا، درست مانند فرزندان رعایا، از همان سنین کودکی با مسئولیت‌های بزرگسالان آشنا می‌شدند. آن‌ها از پنج یا شش سالگی همچون بزرگسالانی کوچک لباس می‌پوشیدند و با آن‌ها همچون بزرگسالان رفتار می‌شد. اکثر آن‌ها در پانزده یا شانزده سالگی خود دارای خانواده می‌شدند. گاه حتی شوالیه‌های شانزده و هفده ساله مسئولیت رهبری سپاه، نظارت بر دربار و ادارۀ روستاها را بر عهده می‌گرفتند.

زندگی کوتاه‌تر از آن بود که بتوان زمانی دراز را صرف تحصیلات رسمی کرد؛ اما نجبای جوان از همان سنین خردسالی، سوارکاری و شمشیرزنی و نیزه‌پرانی را می‌آموختند. در هنگامه‌ای که هر آن ممکن است جنگی رخ دهد، خواندن و نوشتن برای نجبای جوان به قدر مهارت‌های شوالیه‌گری اهمیت ندارد. در واقع، گاه مهارت جنگی انسان عنصر تعیین‌کنندۀ شکست و موفقیت یا مرگ و زندگی بود. برای بسیاری از شوالیه‌ها، میدان نبرد صرفاً حکم خانۀ دوم را نداشت، بلکه آن‌ها این خانۀ ثانی را ترجیح می‌دادند و این همان احساسی است که برتراند دو بورن، شوالیۀ قرن دوازدهم، بیان کرده است:

به شما می‌گویم که لذت فرمان حمله را از لذت خور و نوش و خُسب عزیزتر می‌دارم، لذت شنیدن صدای شیهۀ اسبان بی‌سوار در زیر درختان و ناله‌های «کمک! کمک!»، دیدن ریز و درشت دشمن که به خندق‌ها و بر روی علف‌ها فرو می‌افتند، و دیدن مردگانی که نیزه‌ها تنشان را سوراخ کرده. ای بارون‌ها! قصرها، املاک و شهرهایتان را به رهن بگذارید، اما هرگز تیغ بر زمین مگذارید!

فئودالیسم: نظام غالب سیاسی در اروپای غربی

مسبب اصلی تأکید بر جنگ و پیکار نظام سیاسی فئودالیسم بود که در قرن یازدهم بر بخش اعظم اروپا سایه‌گستر بود. این نظام حکومتی بر پایۀ وفاداری و خدمت نظامی استوار بود. در واقع، وجه تسمیۀ فئودالیسم قول وفاداری میان نجبا در عهد باستان موسوم به «سوگندهای فئودالی» است. از دیرباز وقتی دو نجیب‌زاده چنین سوگندی یاد می‌کردند، آن که برتر یا قدرتمند‌تر بود، به عنوان «لرد» (ارباب) دیگری، و طرف دوم نیز «واسال» (باج‌گزار) لرد شناخته می‌شد. واسال عهد می‌کرد که به لرد خود وفادار باشد، هرگاه که به دربار او فراخواند‌ه  می‌شود، اطاعت کند، و هرسال چند روز مشخص را، که معمولاً چهل روز بود، به خدمت سپاه او درآید.

لرد نیز در ازای وعده، «تیول» یا بخشی املاک موروثی خود را در اختیار واسال قرار می‌داد. تیول نوعاً قطعه زمینی بود که واسال نیز به نوبۀ خود همچون یک لرد برآن حاکم می‌شد. از دیرباز، شأن و قدرت هر نجیب‌زاده بر حسب وسعت و اهمیت تیولش تعیین می‌شد. شاهزادگان، کنت‌ها، دوک‌ها و دیگر لردهای بزرگ واسال‌های پادشاه بودند و تیول آن‌ها سلطان‌نشین‌ها، کنت‌نشین‌ها یا دوک‌نشین‌ها بود. این اعضای طبقۀ نجبای بلندپایه نیز با بستن عهد و پیمان‌های فئودالی و تقسیم تیولشان به تیول‌های کوچک‌تر، از وفاداری و خدمت نظامی لردهای کم‌اهمیت‌تر برخوردار می‌شدند. لردهای کم‌اهمیت‌تر نیز به نوبۀ خود با تقسیم املاک دریافتی به تیول‌های کوچک‌تر، سپاهیانی کوچک، متشکل از شوالیه‌هایی وفادار تشکیل می‌دادند.

دون‌پایه‌ترین شوالیه‌ها در این زنجیرۀ وفاداری، ارباب‌ها و صاحبان روستاها بودند که، در واقع، تیولشان یک روستای واحد بود. اما این ارباب محلی در روستای خویش همچون دیکتاتوری مستقل حکم می‌راند که با قدرتی تقریباً مطلق‌العنان مالیات وضع، جنایتکاران را مجازات و حتی علیه ارباب‌های دیگر اعلام جنگ می‌کرد. و از آن جا که روستاها عملاً متکی به خود و مستقل بودند، هریک از آن‌ها چون پادشاهی مجزا و جداگانه بود. ارباب نه تنها قانون را اجرا می‌کرد، بلکه صاحب زمین‌هایی که رعایا رویش کار می‌کردند، آهنگری‌هایی که آن‌ها لوازمشان را از آن‌ها می‌خریدند، آسیاهایی که غله‌شان را در آن‌ها آسیاب می‌کردند و آبجوسازی‌هایی که در آن‌ها آبجو یا فقاع تولید می‌کردند نیز بود. اکثر رعایا به ندرت از مرزهای روستاهای خویش خارج می‌شدند. عملاً تمام ابعاد زندگی تحت نظارت ارباب بود. او بود که تصمیم می‌گرفت مردم چه کاری انجام دهند و چقدر بخورند. او بود که روزهای کاری و روزهای تعطیل را تعیین می‌کرد، و شرایطی پدید می‌آورد که ترک روستا یا ازدواج با کسی غیر از روستای تحت تسلط او، برای رعایا تقریباً غیرممکن شود. از بسیاری جهات، ارباب روستاهای قرن یازدهم، «صاحب تمام آنچه با چشم دیدنی بود» محسوب می‌شد.

البته، این ارباب روستایی خود در برابر لردی بزرگ‌تر سوگند وفاداری یاد کرده بود که می‌توانست واسال‌های خود را به دربار یا جنگ فرا خواند. هنگامی که یک لرد بزرگ واسال‌های خود را به جنگ فرا می‌خواند، آن‌ها بنابر عهد و سوگند وفاداریشان نه تنها مجبور بودند به دفاع از او برخیزند، بلکه می‌بایست واسال‌های خویش را نیز به جنگ فرا می‌خواندند. به این نحو، یک لرد بزرگ می‌توانست از عقبۀ واسال‌ها – یعنی واسال‌های واسال‌هایش – ارتشی عظیم بسیج کند.

وقتی نظام فئودالی نخستین بار پس از سقوط امپراتوری اولیۀ روم شکل گرفت، اروپا هنوز در عصر تاریکی به سر می‌برد. قبایل بربر به اروپا تاختند و همین سوگندهای فئودالی به مالکان امکان داد تا در برابر تهاجم از املاک خود دفاع کنند. نخستین پادشاه بزرگ قرون وسطی، شارلمانی بود که با تأسیس امپراتوری مقدس روم، سنت فئودالی اروپای قرون وسطی را نهادینه کرد. شارلمانی و واسال‌هایش در دورۀ پنجاه ساله و پرفراز و نشیب سلطنت او، تفوق طایفۀ او، یعنی فرانک‌ها، را در سرتاسر فرانسه قطعی کردند. شارلمانی، ساکسون‌ها را در آلمان و لومباردها را در ایتالیا شکست داد. او نورمان‌های وحشی را در شمال پَس راند و سعی کرد مغربی‌های مسلمان را نیز از اسپانیا بیرون کند. شارلمانی در سرتاسر امپراتوری رو به گسترش خویش، برای حفظ قدرت و حکومتش، قدرتمندترین واسال‌های خود را به مقام «کنت» ترفیع داد.

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در جنگ های صلیبی - قسمت دوم مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب جنگ های صلیبی - انتشارات ققنوس
  • تاریخ: پنجشنبه 6 آبان 1400 - 10:02
  • صفحه: تاریخ
  • بازدید: 2495

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 1021
  • بازدید دیروز: 3712
  • بازدید کل: 23119378