Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

تاریخ پزشکی - قسمت دوم

تاریخ پزشکی - قسمت دوم

نویسنده: لیزا یونت
ترجمۀ: رضا یاسائی

طب هندی و چینی

همزمان با آغاز طبابت در بین‌النهرین و مصر، سنت پزشکی در هند و چین هم به وجود آمد که بسیاری از آن‌ها هنوز هم رایج است. شناخته‌شده‌ترین نظام سنتی طب هند، آیوروِدا خوانده می‌شود که به معنای «دانش لازم برای زندگی طولانی» است. آیورودا بر عقاید قدیمی‌ترین مذاهب اصلی هند یعنی هندوئیسم و بودیسم مبتنی است. اولین نوشته‌های باقی‌مانده دربارۀ طب آیورودایی به قرون اولیۀ پس از میلاد مسیح برمی‌گردد، ولی احتمالاً دانشی بس قدیمی‌تر را شامل می‌شود.

آثار اصلی آیورودایی، دائرة‌المعارفی پزشکی است که احتمالاً مؤلفانش دو انسان فرزانه بودند. یکی از آن‌ها به نام چاراکا در حدود سال صد پس از میلاد می‌زیست و دیگری به نام سوسروتا حدود دویست سال بعد. آثار این دو به پزشکان روش تشخیص و یافتن عامل و طبیعت بیماری را از طریق بررسی ظاهر بیمار، گوش دادن به صداهای درون قفسۀ سینه و شکم و فشردن آرام بدن آموزش می‌دهد. این اثر شامل فهرستی است که از 341 گیاه دارویی، 177 داروی ساخته شدۀ حیوانی و 64 مادۀ معدنی. در این اثر همچنین درمان‌های جراحی تشریح شده است، از جمله نوعی جراحی پلاستیک که در آن از یک لایۀ پوست پیشانی برای ساختن بینی از دست رفته، استفاده می‌شده است. این عمل جراحی مفید بود، زیرا بریدن بینی مجازاتی رایج برای بسیاری از جرم‌ها بوده است.

ریشه‌های پزشکی چینی، همچون دیگر سنن قدیمی طبی، در افسانه‌ها جای دارند. ابتدایی‌ترین کتب چینی را احتمالاً سه امپراتور نوشته‌اند. کامل‌ترین آن‌ها قانون درونی طب نام دارد که به یو هسینگ، امپراتور زرد، (حدود 2600 سال قبل از میلاد) منسوب است. قانون درونی اولین بار در سال 221 قبل از میلاد مکتوب شد، یعنی کمی پس از آن‌که چین به اتحاد سیاسی دست یافت.

طب چینی و هندی در باوری مشترکند که در بسیاری از تمدن‌های دیگر نیز یافت می‌شود. به عقیدۀ آن‌ها سلامتی نتیجه هماهنگی شخص با خود و محیط اطرافش است. به نظر می‌رسد، هماهنگی درون یک بدن سالم آیینه‌ای است از تعادلی که احتمالاً در طبیعت یا تمدنی سالم وجود دارد. مثلاً در قانون درونی آمده است:

« بدن انسان همانند یک ملت است. روح (نیروی حیاتی حاکم بر بدن) مانند پادشاه است؛ خون... مانند وزیران است؛ چی (انرژی) مانند مردم است. بنابراین می‌دانیم کسی که بدنش را در تعادل نگه می‌دارد، قادر است کشوری را متعادل نگاه دارد. آنچه کشوری را ایمن می‌سازد، حمایت دوستانه از مردم است؛ تغذیۀ چی در شخص بدن انسان را سالم نگه می‌دارد.»

بر اساس این عقیده، بیماری هنگامی بروز می‌کند که تعادل درونی بدن به هم بخورد. این مسئله ممکن است اتفاقی روی دهد یا به دلیل اعمال غیر عقلانی خود شخص یا بر اثر عوامل محیطی پیش بیاید. وظیفۀ پزشک آن است که به وسیلۀ مراسم مذهبی، درمان‌های جسمی یا هر دو، تعادل را دوباره برقرار کند. کار بهتر آن است که پزشکان به مردم در مرحلۀ اول بیاموزند که چگونه تعادل را نگه دارند. در نوشته‌ای منسوب به امپراتور زرد آمده است «پزشک بزرگ قبل از مراحل اولیۀ بیماری به کمک می‌آید.»

اساس طب چینی بر این نظریه است که شکلی از انرژی یا روح به نام چی از طریق مسیرهای مشخصی درون بدن جریان دارد. بیماری، هنگامی رخ می‌دهد که چیِ بدن تخریب یا مسدود شود یا چیِ مُضِر از خارج وارد بدن شود. اختلال در جریان چی به دلیل عدم تعادل بین دو ویژگی یین و یانگ روی می‌دهد. یین زنانه، سرد، مفعول، مرطوب و سرد است. یانگ درست عکس یین است: مردانه، سبک، فاعل، خشک و گرم.

هدف درمان‌های طبی چینی، خارج کردن چیِ مُضِر و جلوگیری از تأثیرات آن است. این درمان‌ها همچنین چیِ سالم را احیاء می‌کنند و با برطرف‌کردن عدم تعادل بین یین و یانگ جریان طبیعی آن را برقرار می‌سازند. شاید بهترین درمان سنتی چینی که امروز شناخته شده است، طب سوزنی باشد که اولین بار در کتابی منسوب به سال 2800 قبل از میلاد تشریح شده است. در طب سوزنی سوزن‌ها را در نقاط مشخصی از بدن قرار می‌دهند تا جریان چیِ بدن را تصحیح کنند. سپس سوزن‌ها را می‌چرخانند یا می‌لرزانند. امروز طب سوزنی در غرب هم مانند شرق آسیا محبوبیت یافته است.

پزشکان چینی به کمک روش‌هایی مانند بررسی نبض یا ضربان قلب که بر روی مچ و نقاط دیگری از بدن قابل لمس است به تشخیص بیماری‌ها می‌پرداختند. در متنی قدیمی آمده است: «بدن انسان مشابه سازی زهی است، که نبض‌های مختلف آکوردهای آن به شما می‌روند. هماهنگی یا ناهماهنگی بدن را می‌توان با بررسی نبض تشخیص داد و این امر برای علم طب اساسی است.» با این حال، معاینۀ بدن زنان بیمار برای پزشکان، که همیشه مرد بودند، چندان خوشایند نبود. بنابراین زنان از عروسک‌های کوچک چینی برای بیان مشکلاتشان استفاده می‌کردند. آنان نقاطی از بدن عروسک را که معادل قسمت‌های آزار دیدۀ بدنشان بود، نشان می‌دادند.

بقراط

عقاید باستانی که بیش‌ترین تأثیر را بر طب غربی گذاشت محصول تمدن یونان است. در ابتدا یونانیان، مانند سایر تمدن‌های ابتدایی، خدایان را مسئول بیماری می‌دانستند و شفا را هم از آنان می‌خواستند. یکی از این خدایان شفا‌بخش، آسکلِپیوس بود که گاهی با ایمحوتپ مصری اشتباه می‌شد. آسکلپیوس اغلب به شکلی تصویر می‌شد که حامل عصایی است که ماری به دور آن حلقه زده. این نشانه هنوز هم در تمدن‌های غربی نمایندۀ پزشکی است. بیماران به معابد خدایان می‌رفتند که در قرن چهارم پیش از میلاد در همه جا وجود داشت، و شب را در آن‌جا می‌ماندند. آن‌ها منتظر بودند تا خدایان را در رؤیا، یا چیزی شبیه آن، ببینند و از آن‌ها نسخه بگیرند یا این که شفایشان را بخواهند. احتمالاً کاهنان معابد، نقش آسکلپیوس را به عهده داشتند.

با این‌حال، بعضی از متفکران یونانی این عقیده را اشاعه دادند که طبیعت، صرفاً مادی است و نیازی به توجیهات ماوراء‌الطبیعه ندارد. آن‌ها گفتند که تمام عوامل بیماری‌زا درون بدن و محیط پیرامون آن جای دارد. می‌توان گفت که این متفکران، اولین دانشمندان بودند.

بقراط مشهورترین پزشک یونانی نیز همین عقیده را داشت. مورخان معتقدند که بقراط بین سال‌های 480 تا 377 قبل از میلاد می‌زیسته است. در مورد زندگی او، چیز زیادی نمی‌دانیم بجز این‌که به نظر می‌رسد او در جزیرۀ کاس به تدریس پزشکی می‌پرداخته و طبابت می‌کرده است. حدود شصت نوشتۀ منسوب به او نگهداری می‌شود ولی کسی نمی‌داند که کدام یک از آن‌ها را واقعاً خود او به رشتۀ تحریر درآورده است. این نوشته‌ها شامل کتاب‌هایی دربارۀ فلسفۀ طب و کتاب‌ها و نوشته‌هایی در مورد بیماران خاص هستند.

بقراط و پیروان او معتقد بودند که بدن انسان و بیماری‌های آن را می‌توان با مشاهده و استدلال درک کرد. در نظر آنان تحقیق در مورد بیمار و محیط او به خصوص بسیار اهمیت داشت:

« بخش بزرگی... از هنر [طب] توانایی مشاهده است... مشاهدۀ طبیعت هر کشور؛ رژیم غذایی؛ سن بیمار؛ نحوۀ سخن گفتن؛ نحوۀ رفتار؛ نوع لباس پوشیدن؛ حتی سکوت او؛ تفکراتش؛ این که خواب خوبی دارد یا بی‌خواب است؛ محتویات و منشأ رؤیاهای او... انسان، باید تمام این علائم را مطالعه و مفهوم آن‌ها را تحلیل کند.

عدم تعادل مزاج

بقراط و پیروانش، مانند اکثر یونانیان، معتقد بودند که طبیعت از چهار عنصر ساخته شده است. آتش، آب، هوا و خاک. آنان عقیده داشتند که بدن انسان شامل چهار نوع مایع یا مزاج است که با این عناصر مرتبط است: خون، بلغم، صفرای زرد و صفرای سیاه.  هر مزاج چندین خصوصیت دارد، مثلاً خون، گرم و مرطوب و صفرای سیاه سرد و خشک است.

پزشکان بقراطی، مانند همکاران هندی و چینی خود، عقیده داشتند که سلامت وابسته به تعادل است. بدن فرد سالم دقیقاً مقدار صحیحی از هریک از چهار مزاج را داراست. مقدار بیش از حدی از مزاج در قسمت خاصی از بدن، تعادل او را به هم می‌زند و شخص را بیمار می‌کند. این عدم تعادل ممکن است به علل مختلفی مانند عادات شخصی، رژیم غذایی، عوامل اقلیمی یا محیط اطراف روی دهد. پزشکان غربی این فرضیه یونان باستان را به مدت بیش از دو هزار سال پذیرفته بودند.

بقراط و پیروانش می‌کوشیدند تا با برداشتن مزاج اضافی، بدن را به حال تعادل برگردانند. مثلاً از بیماری خون می‌گرفتند یا او را وادار به استفراغ می‌کردند. اما این کارها را تنها در صورتی انجام می‌دادند که بی‌خطر بودند. اولین اصل طب بقراطی «عدم ضرر رساندن» بود. مرسوم‌ترین نوع درمان، تغییر‌دادن رژیم غذایی بود و پس از آن به ترتیب از درمان‌های خشن‌تر استفاده می‌شد. در نوشته‌ای منسوب به بقراط آمده است: «آنچه داروها قادر به درمانش نیستند، تیغ جراحی درمان می‌کند؛ آنچه تیغ جراحی درمان نمی‌کند، آتش [سوزاندن برای توقف خونریزی یا برداشتن تومورها] قادر به درمان آن است؛ ولی آنچه را که آتش نمی‌تواند بهبودی ببخشد باید درمان‌نشدنی دانست.» پزشکان بقراطی احساس می‌کردند که اکثر درمان را باید به طبیعت واگذاشت.

پزشکان بقراطی عقیده داشتند آنچه مهم‌تر از بر‌طرف‌کردن عدم تعادل مزاج است، از همان ابتدا، پیشگیری از پیدایش این عدم تعادل است و می‌توان با تشویق افراد به در پیش گرفتن روش زندگی سالم به این هدف دست یافت. نصایح بقراط برای حفظ سلامتی افراد بسیار با نصایح پزشکان امروز تشابه دارد: به اندازۀ معقول بخور، مرتب ورزش کن، خود را تمیز نگاه دار و از استرس بپرهیز. در نوشته‌های پزشکی هند و چین دستورات مشابهی فهرست‌وار آورده شده است.

روش علمی

دیگر متفکر یونان باستان که اندیشه‌هایش بعدها بر پزشکی تأثیرگذار شد، ارسطو بود که در حدود سال‌های 384 تا 322 قبل از میلاد زندگی می‌کرد. او آنچه امروز به روش علمی معروف است، پدید آورد. در روش علمی که نوعی رویکرد آموزشی است، انسان‌ها به مشاهدۀ بخشی از طبیعت می‌پردازند و توضیحی برای آنچه می‌بینند، بیان می‌کنند. آن‌ها سپس صحت و سقم این توضیح را با مشاهدۀ بیش‌تر یا انجام‌دادن آزمایش بررسی می‌کنند. بالاخره، در صورت لزوم، توضیح خود را تغییر می‌دهند تا با واقعیات جدیدی که آموخته‌اند منطبق شود و سپس مجدداً آن را آزمایش می‌کنند. دانش غرب به طور کلی بر این روش استوار است.

یکی از آزمایش‌هایی که ارسطو انجام می‌داد، تشریح یا کالبدشکافی جانوران مرده بود. او اولین کسی بود که از تشریح به طور منظم به عنوان وسیله‌ای برای شناسایی ساختمان و روش کار بدن، بهره جست. او انسان‌ها را تشریح نمی‌کرد، زیرا یونانیان مانند هندی‌ها و چینی‌ها و بسیاری از دیگر تمدن‌ها عقیده داشتند که کار صحیحی نیست. در عوض او حیوانات را تشریح می‌کرد و از آنچه در مورد بدنشان می‌آموخت، به حدس‌زدن در مورد آناتومی یا ساختمان بدن انسان می‌پرداخت. بسیاری از حدسیات او اشتباه بودند، زیرا بدن انسان با بدن حیوانات کاملاً شبیه نیست. با وجود این، روشی که او بنا نهاد، در قرن‌های آینده، بسیار مفید افتاد.

پزشکی یونانی به رم می‌آید

در حدود سال 146 قبل از میلاد که سلطه بر حوزۀ مدیترانه از یونان به رُم منتقل شد، پزشکان یونانی، باورهای طبی خود را به تمدّن روم منتقل کردند. بعضی از رومیان این نظریات را قبول نداشتند و یا علاقه‌ای به پزشکان یونانی نداشتند که اغلب برده بودند یا سابقۀ بردگی داشتند. با این حال، با گذشت زمان افراد مجرّبی مانند آسکلِپیادس که قول دادند تا بیماری را «به ملایمت، ایمن و بدون سختی» به کمک روش‌های درمانی بقراط، درمان کنند، بر رومی‌ها چیره شدند. نویسندگان رومی مانند سلسوس، که تقریباً همزمان با مسیح می‌زیست و دائرة‌المعارف پزشکی هشت جلدی را به رشتۀ تحریر درآورد، عقاید یونانیان را پاس داشتند و به آن‌ها افزودند. رومی دیگر به نام دیوسکوریدس چند دهۀ بعد، اولین کتاب مفصل راجع به گیاهان دارویی را به رشتۀ تحریر درآورد.

جالینوس

معروف‌ترین پزشک و نویسندۀ کتب پزشکی رومی، جالینوس بود که از حدود سال 129 تا 216 پس از میلاد می‌زیست. او در پِرگاموم (اکنون برگاما، ترکیه)، بخشی از جهان یونانی که تحت کنترل روم بود، به دنیا آمد. پدر ثروتمندش، پس از آن‌که در خواب دید آسکلپیوس از او می‌خواهد تا فرزندش را تحت آموزش مناسب قرار دهد و به سوی پزشکی رهنمون سازد، چنین کرد.

گفته می‌شود جالینوس قبل از سیزده‌سالگی، سه کتاب نوشته بود. او برای تحصیل به اسکندریۀ مصر رفت که در آن زمان مرکز اصلی آموزش منطقه مدیترانه بود. هنگامی که به پرگاموم بازگشت، پزشک گلادیاتورهای شهر شد. گلادیاتورها جنگجویان آموزش‌دیده‌ای بودند که برای سرگرمی شهروندان با یکدیگر می‌جنگیدند. جالینوس با درمان جراحت‌های بسیاری که در این شغل با آن‌ها مواجه بود، بر معلوماتش در مورد جراحی و کالبدشکافی انسان افزود. در سال 162 او به رُم رفت و به زودی مشهور شد. او حتی امپراتور، مارکوس آورلیوس را درمان کرد. جالینوس ده‌ها و شاید صدها کتاب و رساله در تشریح عقاید یونانیان در مورد پزشکی به رشتۀ تحریر درآورد و نظریات خود را بر آنان افزود.

جالینوس بر این نکته تأکید داشت که پزشکان برای یادگیری طب، باید خود به مشاهده بپردازند و تنها به مطالعۀ کتب اکتفا نکنند. او همچون ارسطو به تشریح حیواناتی مانند میمون، بز، گوسفند و خوک پرداخت و کوشید نتایج به دست آمده را در مورد انسان به کار بندد. او عقیدۀ یونانیان را در مورد چهار مزاج پذیرفت ولی در مقایسه با یونانیان اعتقاد بیش‌تری به دارو داشت. یکی از داروهای مورد علاقۀ او ترکیبی به نام تریاق بود که از زمان‌های قدیم برای درمان مارگزیدگی مورد استفاده قرار می‌گرفت. تریاق به عنوان پادزهر انواع سموم یا در حقیقت داروی تقریباً همۀ بیماری‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت. ترکیب مورد نظر جالینوس شامل بیش از هفتاد ماده بود. این ترکیب پیچیده بی‌خاصیت بود ولی با کمال تعجب انواعی از آن در کتاب‌های داروسازی تا اواخر قرن نوزدهم مشاهد می‌شود.

جالینوس معلومات گسترده‌ای داشت، در حرفۀ پزشکی مورد اعتماد بود و اعتمادبه‌نفس زیادی داشت. او نوشت: «این من و فقط من هستم که مسیر واقعی علم پزشکی را آشکار ساخته‌ام.» «باید پذیرفت که بقراط قبلاً این مسیر را هموار کرده است... او راه را آماده کرد ولی من آن را قابل عبور کرده‌ام.» به نظر می‌رسد جالینوس به عنوان نویسنده‌ای عالی و پرکار به آسانی دیگران را قانع ساخت تا با او در این مورد که پاسخ تمام سوالات پزشکی را می‌داند هم‌عقیده شوند. آثار او به مدت 1500 سال مرجع اصلی اروپا در علم پزشکی باقی ماند.

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در تاریخ پزشکی - قسمت سوم مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب تاریخ پزشکی - انتشارات ققنوس
  • تاریخ: جمعه 23 مهر 1400 - 07:17
  • صفحه: تاریخ
  • بازدید: 2503

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 5695
  • بازدید دیروز: 4982
  • بازدید کل: 23922429