Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

بلیط لاطاری - قسمت هفدهم

بلیط لاطاری - قسمت هفدهم

نوشته: ژول ورن
ترجمه: دکتر مرتضی سعیدی

در این موقع هیجان تماشاچیان بحداکثر خود رسیده بود. ابتدا يك زمزمه طولانی از سالن بزرگ، حیاط‌ها کوچه‌ها شنیده شده و چند دقیقه بعد آرام گرفت. با اینهمه بتدریج صداها تخفیف یافت و سکوت عمیقی جانشین آن شد. گوئی تمام حاضرین منجمد شده بودند. در این آرامش نوعی حیرت بچشم میخورد که بابهت يك محکوم باعدام قابل مقایسه بود.

ژوئل در حالیکه بازوانش را بروی هم خم کرده بود، بطور مبهمی جلوی خودرا نگاه می‌کرد و شاید از همه حاضرین کمتر دچار هیجان بود. هولدا گوئی که روی خودش خم شده باشد، نشسته بود و فقط به «ال» بیچاره اش فکر می‌کرد. و از روی احساس غریزی خود باو نگاه مینمود، گوئی که «ال کامپ» دراین آخرین لحظه ظاهر گشته بود!

اما «سیلویوس هوگ» راستی بهتر است از تشریح وضعیت پروفسور خودداری کنیم.

چون رئیس گفت:

قرعه کشی ۱۰۰ هزار مارکی !

اولین دختر کوچك، نمره صندوق سمت چپ را بیرون آورد و نشان جمعیت داد

و رئیس گفت :

- صفر !

این صفر اثر مهمی در حاضرین ایجاد نکرد. گوئی که همه انتظار خارج شدن آنرا داشتند .

رئیس در حالیکه عدد دیگری را که دختر دوم بیرون کشیده بود، در دست داشت، گفت :

- صفر !

دو صفر! مردم متوجه شدند که شانس بطور عجیبی برای تمام شماره هائیکه بین ۱و ۹۹۹۹ هستند، بالا رفته است.

بنابراین فراموش نشود که شماره بلیط «ال کامپ» 9672 بود. !

اما چیز عجیب تر از آن این بود که «سیلویوس هوگ» در روی صندلی خود متشنج بنظر میرسید .

رئیس در حالیکه شماره ای را که دخترك سوم از صندوق خارج کرده بود، دید، گفت :9.

این اولین شماره بلیط «ال کامپ» بود..

رئیس گفت: 6

راستی که دختر در برابر چشمان از حدقه در آمده مردم شماره 6 را نشان داد. گوئی این عدد، هزاران هفت تیری بود که پر شده و آماده شليك بودند. ودخترك بيچاره خجالت زده شد .

اکنون دیگر شانس برد، برای تمام شماره هائیکه، بین ۱ و ۹۹ بودند، يك درصد بود آیا بلیط «ال کامپ» صدهزار مارك را  در جیب «ساندگویست» بدبخت، خالی خواهد کرد؟ واقعا اگر اینطور میشد، همه وجود خدا را انکار می‌کردند !. "

- دخترك پنجم دستش را در صندوق برد و شماره پنجم را  خارج کرد. ورئیس باصدائی که آنقدر خفه بود که حتی در صف‌های جلو بزحمت شنیده میشد، گفت :

- 7

اما چون کسی صدای رئیس را نشنید، بنابراین دختر كوچك این اعداد را در برابر چشمان عامه قرار دادند:  

- 967 ...

شماره برنده قطعا می‌بایست بین ۹6۷۰ و ۹6۷۹ باشد. بنابراین اکنون شانس برد يك در ده بود .

تعجب و بهت حاضرین بمنتهی، درجه خود رسیده بود

«سیلویوس هوگ» در حالیکه ایستاده بود، دست هولدا  هانسن را در دست داشت. تمام نگاه‌ها بروی دختر بیچاره متوجه بود. آیا او در حالیکه آخرین یادگار نامزدش را فدا نمود، و تمام ثروتی را که «ال کامپ» برای او و خودش در خواب دیده بود، از دست میداد؟

دخترك ششمی بزحمت دستش را در صندوق ششم برد. کوچولو می‌لرزید، بالاخره شماره خارج شد...

 

 

متن کامل کتاب در این سایت ارائه شده است.

بخش بعدی متن را می‌توانید در بلیط لاطاری - قسمت آخر مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب هفته - شماره 44 - شهریور سال 1341
  • تاریخ: سه شنبه 24 مهر 1397 - 08:53
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 1705

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 3614
  • بازدید دیروز: 6030
  • بازدید کل: 23030266