تغییر شکل آرزوها در قانون جذب!
بیائید چند مثال را با هم بررسی کنیم:
در مثال اول پسر جوانی را می بینیم که به دختری خاص دل می بندد. او فکر می کند که این همان دختر رویایی اوست. سریعا دست به کار می شود و در خلوت دل خود از خالق هستی می خواهد که به شکلی امکان ازدواج آن دو را فراهم کند. اما مشکل اینجاست که بعضی از فامیل های نزدیک خانواده دختر، به خاطر یک سری اختلافات قدیمی، با این ازدواج به طور کلی مخالف اند. حتی بعضی از این فامیل های مخالف گفته اند که به هیچ عنوان نخواهند گذاشت این وصلت سربگیرد.
پسرک نمی داند چه کند. اما چون قانون جذب را بلد است می داند که باید این آرزو را در دلش نگه دارد و از خود کاینات بخواهد که وصلت صورت گیرد. چندی نمی گذرد که پدر دختر به خاطر کاری که برایش پیش آمده مجبور می شود به شهری دور نقل مکان کند. همه می گویند که کاینات شکست خورده و نتوانسته این دو را به هم برساند. اما پسر و دختر مصمم اند که روزی با هم ازدواج کنند. چند هفته بعد پسر در شهری دیگر در دانشگاه پذیرفته می شود و با خانواده خود به آن شهر مهاجرت می کند. خوب به قضیه توجه کنید. دو شهر مختلف و دور از هم ! دیگر هیچ اثری از مخالفین ازدواج نیست.
سال بعد پدر دختر دوباره مجبور می شود به خاطر ماموریت اداری به شهر دیگری نقل مکان کند و این شهر بعدی همان شهری است که الان پسر نزدیک به یکسال است در آنجا ساکن شده است. دوباره زوج آسمانی به هم می رسند و اینبار بدون حضور هیچ مزاحم و مخالفی خانواده ها با ازدواج آن دو موافقت می کنند. ازدواجی ساده و بی سروصدا!
شاید برای خیلی ها این ماجرا شبیه سناریوی فیلم های هندی به نظر برسد. اما نکته مهم دقیقا همین جاست و اتفاقا بسیاری از نویسندگان داستان های فیلم های پر سوز و گداز هندی هم سعی می کنند بر اساس باورهای فرهنگی خود با ابزار سینما همین رفتار غیر قابل پیش بینی (اما مطابق با قانون جذب) کاینات را به تصویر بکشند.
مثال بعدی را خودتان می توانید از زندگی شخصی یا از زندگی آشنایان مثال بزنید. جوانی که دنبال شغل مناسبی می گردد و آرزوی استخدام در شغلی خاص مثلا کارخانه مواد غذایی را در دل می پروراند. اما در مسیر تحقق این آرزو هیچ کارخانه ای او را استخدام نمی کند و چند ماه بعد او تصمیم می گیرد دست به کار آزاد بزند و از یک نانوایی ساده شروع می کند و به فروش محله ای مواد غذایی خانگی می پردازد و بعد از اینکه کارش رونق گرفت یک کارخانه ماکارونی سازی می زند و ناگهان متوجه شده است که به عنوان مدیر در کارخانه مواد غذایی که اتفاقا مال خودش هم هست مشغول به کار است. آرزوی او محقق شده اما به بهترین شکل ممکن و از غریب ترین و عجیب ترین مسیر غیر قابل تصور.
و این همان شیوه جالب اجابت آرزوها و خواسته ها توسط کاینات است.
در مثالی دیگر جوانی بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه آرزوی ادامه تحصیل را دارد، اما به خاطر امرار معاش مجبور است به سربازی برود و بعد هم کاری برای خود دست و پا کند و تا به خودش می آید می بیند صاحب زن و زندگی و بچه و مسئولیت های متعدد شغلی شده است. ظاهرا دیگر امکان برآورده شدن آرزوی او یعنی ترقی به مدارج عالی تر تحصیلی فراهم نیست. اما ناگهان از سوی اداره برای همه کارمندان هم رده او امکان ادامه تحصیل به صورت بورسیه و همزمان با اشتغال فراهم می شود و او چند سال بعد ضمن اینکه صاحب همه چیز هست، به آرزوی خود یعنی مدرک تحصیلی بالاتر و تخصص حرفه ای تر در رشته مورد علاقه اش دست یافته است. اینجا هم کاینات مسیر مورد پسند خودش را در پیش گرفته و به شکایت ها و شکوه ها و ناله های جوان در طول این مدت اهمیتی نداده است. کاینات نهایتا بهترین حالت را برای او فراهم کرده است و تنها چیزی که در این مدت از پسر جوان خواسته این است که تا لحظه تحقق آرزو صبور و خوشبین و امیدوار باشد و در طول این مدت حتی برای یک لحظه هم از آرزوی باطنی و قلبی خودش دست برندارد و دائم آن را در گوشه ای از قلب خود نگاه دارد.
برای اینکه شیوه جالب و حیرت آور کاینات در برآورده کردن آرزوها را بهتر بشناسید یک دفتر و قلم تهیه کنید و پای صحبت پدر و مادر و دوست و آشنا بنشیند و از آنها بخواهید قصه یکی از آرزوهایی که به آن رسیده اند را از لحظه خواستن تا لحظه جواب گرفتن را برایتان نقل کنند. اگر این قصه ها را به دقت یادداشت کنید و مسیر اتفاقاتی که رخ داده را ردیابی کنید متوجه شیوه های غیر ثابت و خلاقانه و ابتکاری و فوق العاده عجیب کاینات در اجابت آرزوی انسان ها می شوید. به همین دلیل است که در قانون جذب دائم تاکید می شود که اصلا به این موضوع که آرزوی شما چگونه برآورده می شود کاری نداشته باشید و آن را به کاینات واگذار کنید. چرا که نظام کاینات روش عجیب و غریب خاص خود را دارد و چه بسا برای برآورده ساختن آرزوهای شما از دشمنان شما هم استفاده کند و این مساله خیلی مواقع برای بسیاری افراد اصلا قابل هضم و باور نیست.
در اینجا چند تا از خصوصیات روش اجرایی کاینات در اجابت آرزوهای باطنی افراد طبق قانون جذب را ذکر می کنیم:
ـ کاینات در مسیر جواب دادن به یک خواسته خود را مقید به زمان نمی کند. به محض اینکه مطمئن شد صاحب آرزو در خواستن خود مصمم و پایدار است و در طول مدت اجابت آرزویش تصمیمش را عوض نمی کند بی اعتنا به زمان مورد انتظار و ذهنی صاحب آرزو به سراغ برآورده شدن آن می رود. باید به کاینات اعتماد کرد و دانست اگر جواب گرفتن ما طول می کشد حتما این وقت کشی لازم است. همانطور که برای طبخ شدن یک برنج باید مدتی صبر کرد تا به اندازه کافی دم بکشد برای جواب گرفتن یک آرزو هم به اندازه ای که کاینات صلاح می داند باید دندان روی جگر گذاشت و صبور بود. اگر به کاینات اطمینان داشته باشیم و به بیانی یقین داشته باشیم که حتما جواب می گیریم این صبوری و شکیبایی برخلاف آنچه ممکن است تصور شود شیرین و جذاب هم خواهد بود.
ـ کاینات الزاما بر اساس مسیر ذهنی ما یک آرزو را اجابت نمی کند. بلکه همه عوامل را همزمان با هم در نظر می گیرد. چه بسا مسیر انتخابی از سوی کاینات برای تحقق یک خواسته در یک لحظه با مسیر انتخابی برای تحقق خواسته ای عینا مشابه در زمان دیگر فرق داشته باشد. نباید تصور کنیم که چون بقیه آرزوهایشان این شکلی برآورده شده است پس حتما کاینات مجبور و مکلف است که آرزوی ما را هم همانطوری اجابت کند. حال آنکه اصلا این گونه نیست و برای رسیدن به آرزو هر فردی هزاران راه و امکان برایش وجود دارد.
ـ اگر آرزویی که طلب کرده بودیم به شکلی دیگر برآورده شد. نباید گله مند و طلبکار باشیم!
ما در مقام یک انسان این حق را داریم که آرزو را به صورت کامل بخواهیم اما در عین حال هم باید بدانیم که یک دنیا عظمت به اسم کاینات مانند یک مباشر حرف گوش کن، بر اساس قانونی به نام قانون جذب، مامور شده که این آرزو را برآورده سازد. همین و بس! کاینات غلام ما نیست. بلکه به دستور خالق هستی اینگونه عمل می کند. بنابراین حق نداریم با ژست و حالتی طلبکارانه انتظار داشته باشیم که هر جور که ما می گوئیم و فرمان می دهیم عمل کند. او دستور را از ما می گیرد و به شکلی که صلاح است و به شیوه ای که لحظه ای تغییر می کند با به کارگیری ابزارها و افرادی که خودش صلاح بداند، آن را اجرا می کند. بنابراین در هر لحظه هر چیزی که تحویلمان می شود باید سپاسگزار باشیم و با تشکر و سپاس بیشتر کاری کنیم که بقیه آن نیز با سرعتی که باز هم خود کاینات صلاح می داند تحویلمان شود.
مهم ترین اتفاقی که در جریان اجابت خواسته ها و تقاضاها در قانون جذب رخ می دهد، موضوع تغییر فرم یا عوض شدن شکل آرزوها و در واقع کامل تر شدن و پخته تر شدن آنهاست. یعنی در ابتدا شاید آرزوی یک دانش آموز که پدرش کشاورز است و در مزرعه زندگی می کند قبولی در کنکور در رشته فیزیک هسته ای باشد. اما به مرور که او درس می خواند و به روز آزمون نزدیک می شود این آرزو واقع بینانه تر می شود و او خودش کم کم به این نتیجه می رسد که اگر مهندس کشاورزی شود بر اساس تجربه خانوادگی خود بهتر می تواند به خود و اطرافیانش منفعت برساند و حتی در این حرفه به پیشرفت های بزرگی هم نائل شود. اینکه او چگونه از فیزیک هسته ای به مهندسی کشاورزی تغییر آرزو می دهد همه اش وابسته به خود او نیست. بلکه شکل گیری این تفکر و تصمیم در وجود او نتیجه فعل و انفعالات نامریی کاینات است که با مجموعه اتفاقاتی که سرراه او قرار می دهد و صحنه هایی که او ناخواسته می بیند و گفتگوهایی که ناخودآگاه می شنود، بی اختیار آرزویش اصلاح می شود و به سمت رشته مفید و بهتر هدایت می شود. این همان نکته ظریفی است که هنگام خواستن یک تقاضا از سوی کاینات باید مد نظر داشته باشیم. یعنی وقتی چیزی را می خواهیم باید همیشه این گزینه را هم به کاینات اعلام کنیم که هر چه صلاح هست را در این مسیر برایمان مقدر گرداند. البته گفتن این جمله اضافی برای خودمان است چرا که کاینات طبق محاسبات و صلاحدید خودش چنین کاری را انجام خواهد داد و ما در واقع با گفتن و یادآوری این مطلب، به خودمان آرامش می دهیم که موقع تغییر یافتن شکل آرزو بی جهت آشوب و بلوا به راه نیاندازیم و به زمین و زمان دشنام ندهیم.
مردی ماشین آخرین سیستم می خواهد. یک ماشین معمولی بدست می آورد ولی در کنار آن خانه و همسر و فرزندانی شاداب و سرحال هم پیدا می کند.
فردی دیگر آرزو می کند در اداره مدیر کل شود. تیر و تخته به هم می خورند و او از اداره اخراج می شود و مجبور به یافتن شغل آزاد و فعالیت بیشتر در بازار می شود و بعد از مدتی چندین برابر مدیر کل حقوق بدست می آورد و فرصت کافی برای در کنار زن و فرزند خود بودن و استراحت هم پیدا می کند.
شخصی آرزو می کند همزمان با همکلاسی هایش در کنکور قبول شود. قبول نمی شود و مجبور به یادگرفتن یک مهارت می شود و بعد از مدتی در آن مهارت استاد شده به ثروت و دارایی می رسد و خانواده تشکیل می دهد و زندگی آرامی پیدا می کند و همزمان شروع به ادامه تحصیل می کند. در حالی که همکلاسی هایی که در کنکور قبول شده اند و همسن او هستند بدون شغل و آینده و درآمد مشخصی دربدر در جستجوی یادگیری مهارتی و یافتن شغلی خود را به اینسو و آنسو می زنند.
و ده ها مثال دیگر که نشان می دهد در گرفتن هدایای کاینات نباید ناشکری و ناسپاسی کرد و نباید به خاطر اینکه جواب دریافتی عینا همان آرزوی طلب شده نبود از کاینات گله مند و طلبکار بود.
در خاتمه بد نیست داستانی را از زبان دکتر وین دایر سخنران برجسته موفقیت نقل کنم. او می گوید:
" روزی مادربزرگی همراه نوه کوچکش که پسری شیرین و شیطان بود در کنار دریا راه می رفت. از شیطنت نوه طاقت مادربزرگ تمام شد و از دریا خواست که پسرک را با خودش ببرد. ناگهان موج بلندی از عمق دریا برخاست و به ساحل تاخت و پسرک را از مادربزرگ جدا کرد و با خود به وسط دریا برد. مادربزرگ پیر شروع به ناله و فغان کرد و اظهار پشیمانی نمود و از دریا خواست تا نوه اش را به او بازگرداند. دوباره موجی بلند برخاست و نوه را از اعماق دریا به ساحل مقابل پای مادر بزرگ انداخت. مادربزرگ دستی به سر و صورت نوه اش کشید و وقتی مطمئن شد او سالم و زنده و سرحال است با عصبانیت دستانش را به کمر زد و مقابل دریا ایستاد و گفت:" آهای دریا! فکر نکن من ساده ام و فریب می خورم! نوه من یک کلاه پشمی سرش بود که الان نیست! مطمئن باش که من آن را از تو باز پس خواهم گرفت!"
پایان .