نداشتن هدفی که به خوبی تعریف شده باشد!
هیل می نویسد” کسی که یک هدف، یا مقصود اصلی ندارد تا به سوی آن حرکت کند، هیچ امیدی به موفقیتش نیست.”
اگر به دنبال کسب ثروت هستیم، با تجسم هدف پس اندازی به اندازه ی مشخص شروع کنیم. سپس برنامه ی مالی بریزیم و تعیین کنیم می خواهیم پولمان دقیقاً کجا برود.
جاه طلب نبودن!
ما باید بخواهیم که بالاتر از حد میانه را نشانه رویم، هیل می گوید” ما به کسی که آن قدر بی تفاوت است که نمی خواهد در زندگی پیش برود، و مایل نیست بهای آن را بپردازد، هیچ امیدی نمی دهیم.”
ثروت به سادگی ظاهر نمی شود. باید با بردباری و پافشاری به سوی آن کار کنیم. یک نقطه ی شروع خوب آن است که پول مان را سرمایهگذاری کنیم، و به نیروی بهره ی چندگانه اجازه دهیم ثروت ما را بسازد. این کار زمان یا تلاش زیادی نمی خواهد، اما نیازمند اقدام از سوی ما است.
به کار گرفتن نامناسب تحصیلات!
مدرک دانشگاهی پایان کار نیست. دانش تنها نیرویی بالقوه است، و فایده ای نخواهد داشت یا به ثروت عظیمی منجر نمی شود مگر آن که سازماندهی شود و در زندگی به کار رود. هیل تأکید می کند: ” تحصیلات شامل دانش چندان زیادی نمی شود، بلکه دانشی است که به صورت مؤثر و دائمی به کار گرفته شود. آدم ها صرفاً به خاطر آن چه که می دانند دستمزد نمی گیرند بلکه مشخصاً برای آن چه که با دانسته هایشان انجام می دهند پول می گیرند.”
به مدرک مان اکتفا نکنیم. برای خودمان اولویت قرار دهیم که دائماً چیزهای جدید یاد بگیریم و ذهن مان را به چالش بکشیم. اینکه بسیاری از افراد موفق و ثروتمند امروزی کتاب خوان های حریصی هستند دلیل دارد.
نداشتن انضباط شخصی!
هیل می نویسد ” انضباط از طریق خویشتن داری به دست می آید. یعنی یک فرد باید تمام صفات منفی را کنترل کند. پیش از آن که بتوانید شرایط را کنترل کنید، ابتدا باید خود را کنترل کنید … اگر بر خودتان پیروز نشوید، نفس تان بر شما غلبه خواهد کرد.”
درمورد ثروتمند شدن، اساسی ترین قاعده این است: بیش تر پس انداز کن، کمتر خرج کن. این مفهومی ساده است، اما کمتر خرج کردن نیازمند انضباط است. اگر می خواهیم شروع به ثروت اندوختن کنیم بیاموزیم محرک های ولخرجی را شناخته و آنها را مدیریت کنیم.
مراقبت نکردن از جسم!
هیل می نویسد ” هیچ کسی نمی تواند بدون وضعیت سلامتی خوب از موفقیت برجسته ای لذت ببرد.” اینکه بسیاری از میلیاردرها در برنامه شان زمانی را به ورزش کردن اختصاص می دهند تصادفی نیست. اگر ما بر جسم مان تسلط داریم، خبر خوب این است که بسیاری از علل وضعیت سلامتی بد – پرخوری، افکار منفی، و ورزش نکردن – کاملاً تحت کنترل ما هستند.
به تعویق انداختن!
هیل به تعویق انداختن را یکی از رایج ترین علل شکست می نامد:” بیش تر ما زندگی را مانند بازنده ها می گذرانیم، زیرا منتظریم ” زمان درست” برای انجام کاری باارزش برسد. منتظر نمانید. زمان “مناسب” هیچ گاه نخواهد رسید. ” از همان جایی که ایستاده اید، و با هر ابزاری که در دسترس تان است، شروع کنید و ابزارهای بهتر همان طور که پیش می روید پیدا می شوند.”
اگر می خواهیم ثروتمند شویم از امروز شروع کنیم. یک دفترچه ی امور مالی شخصی انتخاب کنیم، به پادپخشی درمورد مدیریت مالی گوش دهیم، یک برنامه ی مالی بریزیم، یا در حساب های بازنشستگی شخصی و یا حساب های بازنشستگی شخصی سنتی مشارکت کنیم.
عدم قاطعیت!
هیل می گوید” بررسی چندصد نفری که چیزی فراتر از ثروت های میلیون دلاری اندوخته اند این حقیقت را آشکار کرد که تک تک آنها عادت داشتند بی درنگ تصمیم گیری کنند.” در آن روی سکه ” افرادی که در کسب ثروت شکست می خورند، بدون استثنا عادت داشتند بسیار آهسته تصمیم بگیرند…. یا آن را اغلب و به سرعت عوض کنند.”
قاطعیت تنها یکی از ویژگی های ثروتمندان نیست بلکه یکی از مهم ترین صفاتی است که یک رهبر باید داشته باشد. با این تفاصیل، تصمیم بد گرفتن بهتر از اصلاً تصمیم نگرفتن است.
ایستادگی نکردن!
هیل می نویسد ” بیش تر ما هرکاری را خوب شروع می کنیم اما در به پایان رساندن آن ضعیف هستیم. مردم با ظهور اولین نشانه های شکست تمایل دارند تسلیم شوند.”
تا زمانیکه آن چه را می خواهیم به دست نیاورده ایم متوقف نشویم. موفق ترین افراد با شکست مبارزه کرده و بر آن غلبه می کنند. مارک کوبان به اسمارت بیزنس گفت:” من یاد گرفته ام مهم نیست چندبار شکست بخورم. فقط باید بلافاصله خوب شوم. من سعی کردم شیرخشک بفروشم. دفعات شکست زیاد بود، اما از همه ی آنها آموختم.”
منفی نگری!
هیل می نوسید: ” به موفقیت کسی که مردم را با شخصیت منفی اش از خود می راند هیچ امیدی نیست. موفقیت از طریق به کار بستن قدرت به دست می آید و قدرت از طریق هم کاری افراد دیگر حاصل می شود. یک شخصیت منفی هم کاری را القا نخواهد کرد.
هیل تأکید می کند اگر می خواهیم ثروتمند شویم، احساسات مثبت باید بر احساسات منفی تسلط یابند. او می گوید: “امروزه تحقیقات نشان می دهد افراد مثبت و خوشحال تر احتمالاً در شغل شان بهتر عمل می کنند و احتمال بی کاری آنها کمتر است.”
انتخاب همسر اشتباه!
هیل بر این مورد به عنوان یکی از رایج ترین دلایل شکست تأکید می کند. او می گوید ” مگر آنکه این رابطه دارای هماهنگی باشد، در غیر این صورت احتمالاً شکست را به دنبال دارد. به علاوه، این شکلی از شکست خواهد بود که با بدبختی و ناخشنودی مشخص شده است، که تمام نشانه های بلند پروازی را نابود می کند.”
تحقیق ها از ادعاهای او حمایت می کند. تحقیقی که توسط بریتنی سی سلیمان و جاشوا جکسون جی از دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس انجام گرفت، نشان می دهد داشتن یک همسر وظیفه شناس می تواند حقوق ما را تا ۴۰۰۰ دلار در سال افزایش دهد.
خطر نکردن!
هیل می گوید” کسی که به طور کلی از هیچ فرصتی استفاده نمی کند باید آن چه را که باقی مانده بردارد، درحالیکه دیگران مشغول انتخاب هستند. احتیاط بیش از حد به اندازه ی بی احتیاطی بد است. هردو بیشینه هایی هستند که باید مراقب شان بود. خود زندگی پر از عنصر فرصت است.”
در مورد مدیریت پول مان، ممکن است اغوا شویم که بگذاریم پساندازمان “صحیح و سالم” در حساب بانکی مان باقی بماند تا از پیامدهای یک سقوط دیگر بازار سهام بپرهیزیم. با این حال، با سرمایه گذاری پول مان است که پول بیش تری به دست می آوریم. ما قطعاً می خواهیم بسیار عاقلانه عمل کنیم، و یک نقطه ی شروع خوب آن است که صندوق های سرمایه گذاری مبتنی بر شاخص کم هزینه را بررسی کنیم، که وارن بافت و سایر کارشناسان سرمایه گذاری پیشنهاد می دهند.
ملاقات کردن افراد نامناسب!
هیل توصیه می کند: یک فرد باید بسیار دقت کند کارمندی را انتخاب کند که الهام بخش باشد، و خودش موفق و باهوش باشد.” این مفهوم به فراسوی رئیس و هم کاران ما گسترش می یابد. هم چنین مهم است که خارج از کارمان خود را با افراد بااستعداد و کوشا احاطه کنیم. هیل به این کار ایجاد یک گروه ” ایده پرداز” می گوید.
ما مانند افرادی می شویم که با آنها ارتباط داریم، به همین خاطر است که ثروتمندان تمایل دارند با کسانی که ثروتمند هستند دوست شوند.
چسبیدن به شغلی که از آن متنفریم!
هیل می نویسد” هیچ انسانی نمی تواند در سیر تلاشی که دوست ندارد موفق شود. ضروری ترین گام در بازاریابی خدمات شخصی این است که شغلی بیابید که بتوانید خود را با دل و جان وقف آن کنید.” برای شغلی که ما را مضطرب ساخته و ناخشنود از زندگی می گذارد، زحمت نکشیم. اگر شرایط مناسب است، استعفا دادن از شغلمان می تواند فوق العاده با ارزش باشد و در آینده نتیجه بخش باشد.
محدود نکردن تمرکز!
هیل می نویسد” یک فرد همه فنحریف به ندرت در یکی از آنها خوب است. تمام تلاش های خود را به یک هدف اصلی معطوف کنید.”
اگر می خواهیم ثروتمند شویم باید غرق این هدف شویم. او می گوید” آرزو کردن ثروت نمی آورد بلکه اشتیاق به ثروت با حالتی ذهنی که تبدیل به دغدغه می شود، سپس برنامه ریزی راه ها و ابزاهای مشخص برای کسب ثروت، و حمایت از آن طرح ها با جدیتی که شکست را تشخیص نمی دهد ثروت می آورد.”
بی علاقگی!
هیل می نویسد” یک فرد بدون اشتیاق نمی تواند متقاعدکننده باشد. به علاوه، اشتیاق مسری است، و کسی که آن را به صورت کنترل شده داشته باشد به طور کلی در هر گروهی مورد استقبال قرار می گیرد.” ثروتمندترین افراد موفقیت را به تنهایی نمی یابند؛ بلکه از علاقه و انرژی خود استفاده می کنند تا به دیگران الهام داده و آنها را به پیش سوق بدهند.
دونالد ترامپ میلیاردر گفت” بدون علاقه، انرژی ندارید. بدون انرژی هیچ چیز ندارید. هیچ چیز بزرگی در دنیا بدون علاقه به دست نیامده است! “
کوته فکر بودن!
هیل می گوید” فردی که درمورد هر موضوعی کوته فکر است به سختی پیش رفت می کند.”
ما باید مایل باشیم که دائما با دیگران همکاری کنیم، ایده های جدید مجسم کنیم، و نوآوری کنیم. ثروتمندترین و موفق ترین افراد دنیا متفاوت می اندیشند. جان سی مکسول در کتاب پرفروش نیویورک تایمز به نام” مردم چقدر موفق می اندیشند” می گوید برای شروع متفاوت فکر کردن، کارهای متفاوت انجام دهید، خود را در معرض افراد متفاوت قرار دهید، و به ایده های دیگران ارزش دهید.
نداشتن مهارت های نرم و عدم توانایی در همکاری با دیگران!
هیل هشدار می دهد” بیش تر افراد جایگاه و فرصت های خود را در زندگی بیش از تمام دلایل دیگر، به خاطر این عیب از دست میدهند.” ایجاد یک امپراطوری به همان اندازه که به یک راهبرد نیاز دارد، مستلزم مهارت ها و جذبه ی فرد است.
مارک کوبان صریحاً در یکی از مقالات آنترپنور درمورد نکات کلیدی موفقیت در کسب و کار می گوید” مردم از کار کردن با آدم های پست بیزارند. خوب بودن همیشه از پست بودن ساده تر است. پست نباشید.”