واژهی نوروز
واژهی نوروز؛ اسمی مرکب است که از ترکیب دو واژهی فارسی «نو» و «روز» بهوجود آمده است. این نام در دو معنی بهکار میرود:
۱) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری و آغاز سال نو
۲) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد»
ایرانیان باستان از نوروز به عنوان ناوا سرِدا یعنی سال نو یاد میکردند. مردمان ایرانی آسیای میانه نیز در زمان سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را نوسارد و نوسارجی به معنای سال نو مینامیدند.
تاریخچهی نوروز
انسان، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تكرار برخی از رویدادهای طبیعی، ازجمله تكرار فصلها شد. نیاز به محاسبه در دوران كشاورزی، یعنی نیاز به دانستن زمان كاشت و برداشت، فصلبندیها و تقویم دهقانی و زراعی را بهوجود آورد. نخستین محاسبهی فصلها، بیگمان در همهی جوامع با گردش ماه كه تغییر آن آسانتر دیده میشد صورت گرفت. و سرانجام در نتیجهی نارساییها و ناهماهنگیهایی كه تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت.
سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا كهن به چهار فصل سهماهه تقسیم شده است و آنگونه كه ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه» آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی كه آفتاب در نصفالنهار، در نقطهی اعتدال ربیعی و طالع سرطان بود.
پیدایش جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت میدهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و استورهای آنان بیگمان ادبیات پیش از اسلام بوده است، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید میدانند. جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار میشده و ابوریحان نیز باآنكه جشن را به جمشید منسوب می كند، یادآور میشود كه: «آن روز كه روز تازهای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود»
منشا و زمان پیدایش نوروز، بهدرستی معلوم نیست. در برخی از متنهای کهن ایران از جمله شاهنامهی فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متنها، کیومرث بهعنوان پایهگذار نوروز معرفی شده است. پدیدآوری نوروز در شاهنامه، بدینگونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند.
برخی از روایتهای تاریخی، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت میدهند. برطبق این روایتها، رواج نوروز در ایران به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حملهی کورش بزرگ به بابل بازمیگردد. همچنین در برخی از روایتها، از زرتشت بهعنوان بنیادگذار نوروز نام برده شده است. اما در اوستا (دستکم در گاتها) نامی از نوروز برده نشده است.
نوروز در زمان سلسله هخامنشیان
از نظر برخی از پژوهشگران کوروش دوم بنیادگذار هخامنشیان، نوروز را در سال ۵۳۸ قبل از میلاد، جشن ملی اعلام کرد. وی در این روز برنامههایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکانهای همگانی و خانههای شخصی و بخشش محکومان اجرا مینمود. این آیینها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار میشده است. در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار میشد. البته در سنگنوشتههای بهجا مانده از دوران هخامنشیان، بهطور مستقیم اشارهای به برگزاری نوروز نشده است. اما بررسیها برروی این سنگنوشتهها نشان میدهد که مردم در دوران هخامنشیان با جشنهای نوروز آشنا بودهاند، و هخامنشیان نوروز را با شکوه و بزرگی جشن میگرفتهاند. شواهد نشان میدهد داریوش اول هخامنشی، بهمناسبت نوروز در سال ۴۱۶ قبل از میلاد سکهای از جنس طلا ضرب نمود که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شده است. در دوران هخامنشی، جشن نوروز در بازهای زمانی میان ۲۱ اسفند تا ۱۹ اردیبهشت برگزار میشده است.
نوروز در زمان اشکانیان و ساسانیان
در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته میشد. در این دوران، جشنهای متعددی در طول یک سال برگزار میشد که مهمترین آنها نوروز و مهرگان بوده است. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان چند روز (دستکم شش روز) طول میکشید و به دو دورهی نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم میشد. نوروز کوچک یا «نوروز عامه» پنج روز بود و از یکم تا پنجم فروردین گرامی داشته میشد و روز ششم فروردین (خردادروز)، جشن نوروز بزرگ یا «نوروز خاصه» برپا میشد. در هریک از روزهای نوروز عامه، طبقهای از طبقات مردم (دهقانان، روحانیان، سپاهیان، پیشهوران و اشراف) به دیدار شاه میآمدند و شاه به سخنان آنها گوش میداد و برای حل مشکلات آنها دستور صادر میکرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و در این روز، تنها نزدیکان شاه به حضور وی میآمدند.
شواهدی وجود دارد که در دوران ساسانی سالهای کبیسه رعایت نمیشده است. بنابراین نوروز هر چهار سال، یک روز از موعد اصلی خود (آغاز برج حمل) عقب میماند و در نتیجه زمان نوروز در این دوران همواره ثابت نبوده و در فصلهای گوناگون سال جاری بوده است. اردشیر بابکان، بنیادگذار سلسلهی ساسانیان، در سال ۲۳۰ میلادی از دولت روم که از وی شکست خورده بود، خواست که نوروز را در این کشور به رسمیت بشناسند. این درخواست مورد پذیرش سنای روم قرار گرفت و نوروز در قلمرو روم به Lupercalمعروف شد.
در دوران ساسانیان، ۲۵ روز پیش از آغاز بهار، در دوازده ستون که از خشت خام برپا میکردند، انواع حبوبات و غلات (برنج، گندم، جو، نخود، ارزن، و لوبیا) را میکاشتند و تا روز شانزدهم فروردین آنها را جمع نمیکردند. ایشان بر این باور بودند که هرکدام از این گیاهان که بارورتر شود، در آن سال محصول بهتری خواهد داد. در این دوران همچنین متداول بود که در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب بپاشند. از زمان هرمز اول مرسوم شد که مردم در شب نوروز آتش روشن نمایند. همچنین از زمان هرمز دوم، رسم دادن سکه در نوروز بهعنوان عیدی متداول شد.
نوروز پس از اسلام
از برگزاری آیینهای نوروز در زمان امویان نشانهای در دست نیست و در زمان عباسیان نیز به نظر میرسد که خلفا گاهی برای پذیرش هدایای مردمی، از نوروز استقبال میکردهاند. با روی کار آمدن سلسلههای سامانیان و آل بویه، جشن نوروز با گستردگی بیشتری برگزار شد.
در دوران سلجوقیان، به دستور جلالالدین ملکشاه سلجوقی تعدادی از ستارهشناسان ایرانی از جمله خیام برای بهترسازی گاهشمار ایرانی گرد هم آمدند. این گروه، نوروز را در یکم بهار قرار دادند و جایگاه آن را ثابت نمودند. بر اساس این گاهشمار که به «تقویم جلالی» معروف شد، برای ثابت ماندن نوروز در آغاز بهار، مقرر شد که هر چهار سال یکبار، تعداد روزهای سال را (بهجای ۳۶۵ روز)، برابر با ۳۶۶ روز در نظر بگیرند. طبق این قاعده، میبایست پس از انجام این کار در ۷ دوره، در دورهی هشتم، بهجای سال چهارم، بر سال پنجم یک روز بیفزایند. این گاهشمار از سال ۳۹۲ هجری آغاز شد.
نوروز در دوران صفویان نیز برگزار میشد. در سال ۱۵۹۷ میلادی، شاه عباس صفوی مراسم نوروز را در عمارت نقش جهان اصفهان برگزار نمود و این شهر را نیز پایتخت همیشگی ایران اعلام نمود.
جغرافیای نوروز
منطقهای که در آن جشن نوروز برگزار میشد، امروزه شامل چند کشور میشود و همچنان در این کشورها جشن گرفته میشود. برخی آیینهای نوروز دراین کشورها با هم متفاوتاند. مثلن در افغانستان سفرهی هفتمیوه میچینند؛ اما درایران سفرهی هفت سین میاندازند.
جغرافیای نوروز با نام نوروز یا مشابه آن، سراسر خاورمیانه، بالکان، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان، عراق، ترکیه، سوریه، لبنان، جمهوری آذربایجان، ازبکستان، قزاقستان، تاتارستان، در آسیای میانه چین شرقی (ترکستان چین)، سودان، زنگبار، در آسیای کوچک سراسر قفقاز تا آستراخان، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال، تبت و نیز آمریکای شمالی را شامل میشود. کشورهایی مانند مصر و چین جزو سرزمینهایی نیستند که در آنها نوروز جشن گرفته میشده است، اما امروزه جشنهایی مشابه جشن نوروز دراین کشورها برگزار میشود.
زمان نوروز
جشن نوروز از لحظه اعتدال بهاری آغاز میشود. در دانش ستارهشناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیمکرهی شمالی زمین به لحظهای گفته میشود که خورشید از صفحه استوای زمین میگذرد و به سوی شمال آسمان میرود. این لحظه، لحظهی اول برج حمل نامیده میشود، و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (هرمزروز یا اورمزدروز) از ماه فروردین برابر است. نوروز در تقویم میلادی با ۲۱ یا ۲۲ مارس مطابقت دارد.
در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی بهکار برده میشود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته میشود و روز آغاز سال محسوب نمیشود.
جشن نوروز دستكم یك یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یك ماه مینویسد: «چون جمشید درگذشت پادشاهان همهی روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: ۵ روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، ۵ روز دوم را به اشراف، ۵ روز سوم را به خادمان و كاركنان پادشاهی، ۵ روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، ۵ روز پنجم را به تودهی مردم و پنج روز ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دستكم از پنج روز آخر سال و «چهارشنبهسوری» آغاز میشود و در «سیزده بدر» پایان میپذیرد.
آیینهای مرتبط با جشن نوروز
«پنجه» (خمسهی مسترقه)
ازجمله آداب و رسوم كهن پیش از نوروز باید از «پنجه» (خمسهی مسترقه) یاد كرد. بنابر سالنمای كهن ایران هر یك از ١٢ ماه سال ٣٠ روز است و پنج روز باقیماندهی سال را «پنجه»، پنجك، یا «خمسهی مسترقه» گویند. این پنج روز را از آن جهت «خمسهی مسترقه» نامند كه در هیچیك از ماهها حساب نمیشود. مراسم پنجه تا سال ١٣٠۴، (كه تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یك روز قرارداد) برگزار میشد.
«میر نوروزی»
از جمله آیینهای جشن ۵ روزه (پنجه)، كه درشمار روزهای سال و ماه و كار نبود، این بود که برای شوخی و سرگرمی حاكم، امیری انتخاب میكردند كه رفتار و دستورهایش خندهآور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار میكرد. ابوریحان از مردی بیریش یاد می كند كه با جامه و آرایشی شگفتانگیز و خندهآور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم میكرد و چیزی میگرفت. و هم اوست كه حافظ به عنوان «میر نوروزی» دوران حكومتش را «بیش از ۵ روز» نمیداند. از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل ۷٠ سال پیش آگاهی داریم. بیگمان كسانی را كه در روزهای نخست فروردین، با لباسهای های قرمزرنگ و صورت سیاهشده در كوچه و گذر و خیابان میبینیم كه با دایرهزدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می كنند و پولی میگیرند، بازماندهی شوخیها و سرگرمیهای انتخاب «میر نوروزی» و «حاكم پنج روزه» است كه تنها در روزهای جشن نوروزی دیده میشوند و آنان در شعرهای خود میگویند: «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه»
حاجیفیروز
یکی از آیینهای کهن نوروز «حاجی فیروز» است. این سنت در گیلان به همین نام، در قزوین به «نوروز نثار»، در خراسان به «بیبی نوروزک»، در مناطق مرکزی ایران به «ننه نوروز»، در بنادر اطراف خلیج فارس به «ماما نوروز»، در آذربایجان به «ننه مریم» و در برخی دیگر از مناطق ایران به «عمو نوروز» و «بابا نوروز» شهرت دارد.
میرجلالالدین کزازی دربارهی قدمت و ویژگی حاجی فیروز گفته است: «در پیشینهی این رسموراه نوروزی که حاجی فیروز نام گرفته است، بهروشنی نمیتوان سخن گفت، اما دو ویژگی برجسته و بنیادین حاجی فیروز یکی چهرهی اوست و دیگر جامهی سرخفام وی. بر پایهی این دو ویژگی میتوان خاستگاه این چهرهی نمادین نوروزی را به روزگاران بسیار کهن باز برد، میتوان بر آن بود که تیرگی روی حاجی فیروز بازمیگردد به جهان زیرین که جهان پنهان از دیدگان است. اما سرخی جامهی او بازمیگردد به خورشید که با آغاز بهار توان ازدسترفته را بازمییابد و زمین فسرده را با گرما و پرتو خویش زندگانی میبخشد.»
اما جلال ستاری درباره این شخصیت داستانی معتقد است: «حاجی فیروز یعنی به استقبال عید نوروز رفتن. رنگ سیاه رویش، سیاهی مرگ و زمستان و قرمزی لباسش رنگ زندگی و بهار است. شخصی به صورت دوده میمالد و لباس قرمزی بهتن میکند و با نام حاجی فیروز، دایرهی زنگی میزند و نوید آمدن عید میدهد. رنگ قرمز لباس او رمزی از آتش عشق است و این رنگ مقابل روی سیاهش است که او را خوار و بیمقدار نشان میدهد.»
البته عدهای دیگر از محققان معتقدند که شخصیت حاجی فیروز در زمان ساسانیان شکل گرفته است. عدهای از بردگان سیاهپوست که بهدنبال کسب درآمد و شادکردن اربابشان بودند، از ابتدای نوروز تا پایان جشنهای دو هفتهای آن، لباس قرمز میپوشیدند و همراه دایره زنگی یا تمبک و دیگر سازها در خانهی اربابان خود یا کوچه و خیابان به شادی میپرداختند تا کسب درآمد کرده باشند.
درحالحاضر از این آیین هیچ نمانده است به جز گدایان و دورهگردهایی که از این مراسم هیچ نمیدانند و فقط بهانگیزهی کسب درآمد با رویسیاهکردن و پوشیدن لباس قرمز سر چهارراهها چند بیتی دستوپاشکسته میخوانند و بیشتر شبیه هجو این مراسم است تا اینکه نشانی از استورهها و بزرگداشت بهار بهعنوان رستاخیز گیاهان و جانوران داشته باشد.
خانهتکانی
خانهتکانی یکی از آیینهای نوروزی است که مردم بیشتر مناطقی که نوروز را جشن میگیرند به آن پایبندند. در این آیین، تمام خانه و وسایل آن در آستانهی نوروز گردگیری، شستوشو و تمیز میشوند. این آیین در کشورهای مختلف از جمله ایران، تاجیکستان و افغانستان برگزار میشود.
بخش بعدی متن را میتوانید در جشن نوروز و هرآنچه که هرایرانی دربارهی آن باید بداند (بخش آخر) مطالعه نمایید.