تصور کنید کشوری را که هر سال، سیصد هزار نفر از مردمش به قول معروف از یک سوراخ گزیده شده و از این بین، حدود 20 هزار نفر کشته و بقیه مجروح میگردند! در واقع هنگام رفتن به محل کار، میهمانی، تفریح یا مسافرت و ... بر اثر حوادث خودرویی فوت کرده یا آسیب میبینند. به عبارت دیگر در این کشور طی مدت 35 سال، 700 هزار قبر فقط به کشته شدگان در تصادفات رانندگی اختصاص یافته و حدود 9 میلیون نفر صدمه دیده اند به طوری که بعضی از آنها مجبورند باقی عمر را روی تخت بیماری یا سوار بر صندلی چرخدار سپری کنند!
راستی چرا به عنوان یکی از بی فرهنگترین مردمان دنیا در رانندگی شناخته میشویم تا جایی که هنگام معرفی جاذبههای گردشگری ایران، «هشدار جدی نسبت به رانندگی خطرناک ایرانیان» یکی از بخشهای جدایی ناپذیر کتابچههای راهنمای جهانگردان است؟ چگونه رانندگی میکنیم که با کمال تأسف فیلمهای حرکت خودروها و عبور عابران در کشورمان، یکی از انواع کلیپهای پربیننده و خندهدار در اینترنت است تا آبروی «ایرانی» را به حراج گذاشته باشیم؟
در آمار سال 2012 سازمان بهداشت جهانی WHO، ایران با تعداد 43.8 کشته به ازای هر 100 هزار نفر، بین کشورهای منطقه قرمز (بسیار خطرناک) رانندگی جاده ای است و از این نظر، رتبه پنجم دنیا را دارد و کشورهای نامیبیا بیشترین و مالدیو کمترین تلفات جاده ای جهان را داشته اند.
با تمام این تفاسیر ما اصلاح شدنی هستیم زیرا در غیر این صورت، ایستادن خودروها پشت خط عابر پیاده یا بستن کمربند ایمنی نیز هنوز بین ما فراگیر نشده بود. بنابر این باید گفت عامل اساسی این گرفتاری به غلط معنا شدن کلمه «رانندگی» از همان ابتدا در کشورمان باز میگردد زیرا رانندگی در دنیا امری «جمعی» است ولی در ایران یک امر «فردی» تلقی میشود، یعنی به اعتقاد بسیاری از رانندگان، وقتی من با خودرو حرکت میکنم، سایر خودروها «رقیب» من هستند و برای اینکه از آنها عقب نمانم، باید هر فضا یا مسیر خالی را زودتر از دیگران تصاحب کنم، در نتیجه رانندگی ایرانی یعنی «رفتن از هر مسیر ممکن، نه از مسیر تعیین شده»! یعنی «راه گرفتن و رد شدن به هر روش ممکن، نه با توجه به حق تقدم عبور»!
متأسفانه سوای تعریف رانندگی، فرهنگ صحیح آن نیز هنوز در کشورمان فراگیر نشده است. بر مبنای آنچه گفتیم «رانندگی صحیح» نوعی مشارکت در یک کار گروهی است و قرار گرفتن در «جریان آمد و رفت همراه با رعایت مقررات» و همچنین «هدایت صحیح خودرو بین خودروهای دیگر»، راننده را به مقصد میرساند نه به اصطلاح «زرنگی» او. بنابراین وقتی در جامعهای نگرش «رانندگی صحیح» حاکم باشد، یعنی هر کس قبل از آنکه به فکر رسیدن به مقصد باشد، به امر مشارکت در حرکت جمعی خودروها بیاندیشد، آنگاه نظم حاصل، موارد زیر را در پی خواهد داشت:
1. چند برابر گشتن سرعت حرکت خودروها.
2. کاهش چشمگیر احتمال برخورد اتومبیلها.
3. وجود فضای کافی برای حرکت اضطراری خودروهای پلیس و امداد رسان.
4. عدم ایجاد ترافیک به علت تصادف یا خراب شدن ناگهانی یک خودرو.
5. رانندگی با اعصاب آرامتر به دلیل وجود فواصل لازم جانبی و خیالی راحتتر به علت اطمینان از رعایت قوانین رانندگی توسط همگان.
6. اطمینان به رعایت حق تقدم و عدم تعجیل برای راه گرفتن.
برای مثال کسی که قصد خروج از بزرگراه را دارد، از فاصله مناسب در مسیر تعیین شده قرار گرفته و خالی بودن باند کناری، او را به قانون شکنی نمیکشاند.
تردیدی نیست که راهبندان در همه شهرهای بزرگ دنیا وجود دارد با این تفاوت که در جوامع پیشرفته از لحاظ ترافیکی، این ازدحام اتومبیلها موجب «تأخیر» است اما در شهری مثل تهران چون رانندگی یک امر فردی است نه جمعی، ترافیک علاوه بر تأخیر، کلافگی و خرد شدن اعصاب را نیز به دنبال دارد.
از سوی دیگر برخی اصطلاحات خاص رانندگی ایرانی در کتابهای آموزش رانندگی هیچ کشوری یافت نمیشود، اصطلاحاتی مانند «راه گرفتن»! یا «رد کردن»! عبارت «راه گرفتن» یعنی راننده هر خودرو مجبور است جلوی اتومبیل دیگری را بگیرد تا راهی برای عبور داشته باشد زیرا با کمال تأسف، پارهای مقررات در کشور ما اصلا معنایی ندارند، مثل قانون حق تقدم (به هر نوع و در محل آن!) و همواره مجبوریم تا وسیله نقلیه خود را جلوتر و جلوتر برده و از خودرو مقابل «راه بگیریم». اصطلاح «رد کردن» نیز معنی عبور دادن خودرو از فاصله بسیار نزدیک به هر فرد، شیء، اتومبیل یا غیره را میدهد.
به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که ما خواسته یا ناخواسته، بیش از اندازه لازم به سایر خودروها یا عابران نزدیک میشویم چرا که «راه دادن» و «رد شدن» چندان معنایی در فرهنگ رانندگی ما ندارد. اما براستی چرا؟ نکته اینجاست که «رعایت فاصله» به عنوان یکی از عناصر اساسی و اصلی رانندگی، در کشور ما جایگاه مناسب و تعریف مشخصی ندارد یعنی چنانچه سپر خودرویی از یک میلیمتری زانوی عابر پیاده رد شود، راننده آن تخلف نکرده و فاصله پنج سانتیمتری اتومبیلها در ترافیک نیز منع قانونی ندارد، وقتی در همین ترافیک موتورسواری با جمع کردن آینه خودروی شما عبور میکند، هیچ اشکال قانونی نمیتوان گرفت زیرا در همه این حالات، «هنوز که نخورده است» تا اتفاقی افتاده باشد!
با اینکه قانون رانندگان را موظف به رعایت «فاصله ایمن» میکند ولی به دلیل کلی گویی، مصادیق آن مشخص نبوده و رانندگان نیز آموزشهای لازم را در این مورد ندیده و نمیبینند، بنابراین رعایت نکردن آن به چشم کسی نمیآید و پایبندان به این موضوع نیز افرادی ناوارد جلوه میکنند زیرا همگی به گونه ای دیگر عادت کرده ایم! برای آشنایی با چگونگی رعایت فاصله در ایالات متحده به نمونههای زیر دقت کنید:
با توقف سرویس مدرسه برای پیاده یا سوار کردن دانش آموزان، خودروهای پشت سر موظف به رعایت فاصله 20 متری هستند و تخطی از این قانون حتی برای اولین بار، علاوه بر جریمه 400 دلاری، منجر به ضبط گواهینامه متخلف برای مدت شش ماه میگردد. در مثالی دیگر از آنجایی که هنگام گردش به راست حق تقدم با عابر پیاده است، راننده باید حدود دو متر از خط کشی عابر فاصله بگیرد تا او با خیال آسوده، عرض خیابان را بپیماید زیرا میداند سپر اتومبیل از این حد نزدیکتر نخواهد آمد. از سوی دیگر راننده نیز مطمئن است که عابران فقط از محلهای مشخص شده گذر میکنند و هر لحظه نباید با حضور ناگهانی یک انسان در خیابان یا بزرگراه سورپرایز شد!
اگرچه نباید چند برابر ظرفیت بودن نسبت تعداد خودروها به خیابانها، تنگ بودن بسیاری از معابر، وجود اشکالات فنی در خیابانها، خط کشیهای اشتباه و بی سر و ته، وجود تابلوهای متضاد مثلا برای حداکثر سرعت، نصب تابلوهای بیمعنی منجر به قانونشکنی، عدم حضور پلیس در برخی نقاط کلیدی و پرتراکم و ... را نادیده گرفت اما این موارد تنها میتوانند موجب بروز «ترافیک» شوند و دلیل رانندگی بیقانون خودروسواران یا عبور بیقانونتر پیاده ها نیستند.
انگار در کشور ما به غیر از تابلوهای «ورود ممنوع» و «یکطرفه» (آن هم سوای بعضی که اصلا بود و نبودشان فرقی ندارد)، سایر تابلوها نقشی در رانندگی شهری ندارند. تابلوی «ایست» کاملا بی معناست و وظیفه آنها را سرعت گیرها به عهده گرفته اند! تابلوی «پارک ممنوع» از آن گروه تابلوهای عجیب است زیرا مگر میشود جایی خالی باشد و عده ای از کنار آن بیتفاوت بگذرند حتی اگر مقابل پارکینگ یک ساختمان باشد! شرمنده ایم که بگوییم اینها فقط مشتی نمونه خروار هستند.
به یقین باید گفت آموزش مصداقی رانندگی هنوز در کشور ما مورد توجه قرار نگرفته است، در مراکز آموزش رانندگی تنها روش حرکت دادن خودرو یاد داده میشود و کمتر مرکزی را می یابید که آموزشی اصولی و پایه ای داشته باشد. صدا و سیما هم فقط با انعکاس فیلم تصادفات، کشمکشهای پلیس کنترل نامحسوس و در نهایت انیمیشن های «سیا ساکتی» قصد نشان دادن مخاطرات رانندگی بی توجه به قانون را دارد.
کاش برنامههایی مانند «سفر به خیر» در رسانه ملی بجای کلی گویی های رایج، شیوه های درست و نیز خطاهای رایج رانندگی را قدم به قدم به مردم یادآور میشدند. بی شک با وضعیتی که در آن به سر میبریم، آموزش رانندگی صحیح آنقدر اهمیت دارد که اگر سیمای جمهوری اسلامی، هر روز برنامههای شبکه های مختلف خود را همزمان قطع کرده و چند ثانیهای به این آموزشها اختصاص دهد، کاری غیر معمول انجام نداده است، فقط کافیست گزارشگرانی وارد به موضوع با دوربین در خیابانها حرکت کرده و رانندگی ما را به تصویر بکشند، بدون تردید در بسیاری موارد، تصاویری بدون شرح، گویای وخامت اوضاع موجود خواهند بود و حتی نیاز نیست تا از حضور کارشناسان فن بهره گیرد.
بیایید از خود آغاز کرده و با عمل کردن به آنچه آموخته ایم و آموختن آنچه نیاموخته ایم، حداقل در گسترش فرهنگ صحیح رانندگی، سهمی به اندازه خود داشته باشیم.