سرمایهی فنّ نجوم و فلکیّات اسلامی دست اوّل، کتبی است که در درجهی اوّل از فارسی قدیم، و در درجهی دوم از هندی در قرن ۲ هجری و بیشتر در عهد خلافت منصور عباسی (۱۳۶-۱۵۸ ه.ق =۷۵۴-۷۷۵ م) به عربی نقل شد و پایهی آن علوم در اسلام بر اساس همان مواریث ایرانی و هندی قرار گرفت.
قبل از آنکه کتب هیئت و نجوم و ریاضیات عالی از قبیل « المجسطی » بطلمیوس و «هندسهی» اقلیدس و امثال آن به عربی ترجمه و موجب مزید سرمایه و تقویت بنیهی این علوم در اسلام شده باشد، در صورتی که از کتب یونانی و رومی در فّن نجوم و فلکیّات مقارن یا مقارب نقل کتابهای ایرانی و هندی چیزی به عربی نقل کرده باشند، غالب آن است که از راه کتب و روایات ایرانی یا هندی بوده، یا آنکه نسبت آن به علمای روم و یونان مشکوک و غیر مسلّم است. مثلاً کتاب والنس رومی که در احکام نجوم بوده است، قبل از اسلام توسّط ایرانیان از یونانی به زبان پهلوی نقل و اضافاتی بر آن افزوده شده بود، و همین ترجمهی پهلوی بود که در عهد منصور عبّاسی توسّط ایرانیان به عربی نقل شد. و همچنان کتاب احکام نجوم و صور کواکب تألیف توکِرُس بابلی یونانی که در نیمهی دوم از قرن اوّل مسیحی میزیسته و در کتب نجوم به کلمهی تنکلوشا و «تنگلوشای بابلی» تحریف و تألیف آن به شخص مجهولی به نام تنکلوشا بابلی قوفانی نسبت داده شده است، پیش از اسلام به زبان پهلوی نقل شده بود، و همان ترجمهی پهلوی بود که در دست مسلمین افتاد و در قرن دوم اسلامی به عربی ترجمه شده و به اسم کتاب صورالوجوه و الوجوه و الحدود و به تفسیر بعضی «الصّور النجومیه الطالعة مع الوجوه» شهرت یافت.
دو کتاب منسوب به بطلمیوس در فنّ نجوم در همان قرن دوم هجری زمان منصور عبّاسی به عربی نقل شده است که یکی را به نام الثمره یا «ثمرهی بطلمیوس» میخوانند و خواجه نصیرالدین طوسی در قرن هفتم هجری بر آن شرح نوشته است و یکی را «اربع مقالات» یعنی چهار مقاله در فنّ نجوم گفتهاند، امّا هیچکدام از این دو کتاب انتسابش به بطلمیوس مسلّم و محقّق نیست. بعضی اصلاً کتاب «ثمره» را به بزرگمهر بُختگان یعنی بزرگمهر پسر بُخْتک، وزیر معروف کسری انوشیروان که در سالهای ۵۳۱-۵۷۸ م. مقام نخستوزیر و بزرگ فرمَداری او را داشت نسبت دادهاند. کتب دیگر هم در فنّ نجوم به وی منسوب است، مانند بَزیدَ ج (=فیزیدَ ج) که عن قریب دربارهی آن سخن خواهیم گفت. (ضمناً الف ونون بختگان در زبان پهلوی به معنی انتساب ولادت است مثل «اردشیر بابکان» یعنی اردشیر پسر بابک. پس اینکه در کتابهای عربی مثل «البیان و النبیین» بزرجمهر بن بختگان نوشتهاند، کلمهی «ابن» زاید حشو است.)
انتساب کتاب «ثمره» به بزرگمهر بختگان - وزیر انوشیروان - به اعتقاد این حقیر همانطور مشکوک و نا مسلّم است که در مورد بطلیموس گفتهاند. همچنین در مورد کتب نجومی دیگر که به «بزرگمهر» نسبت دادهاند به نظر این حقیر هیچ کدامش مسلّم و قطعی نیست.
ظاهر این است که مورّخان اسلامی مخصوصاً عربها، ایران قبل از اسلام را درست نمیشناخته و دربارهی ایرانیان نوعی از تجاهل و مساهله به کار میبردند؛ به این معنی که اصلاً به ایران و ایرانی اهمّیت نمیدادند، و چون فقط اسم «بزرگمهر بختگان» را به دانش و فرهنگ شنیده بودند، هر کتابی را که از ایرانیان به دستشان میافتاد، به وی نسبت میدادند! همانطور که در مورد بطلیموس نیز هر کتابی را که در فنون ریاضی و هیئت و نجوم میدیدند، به وی منسوب میداشتند، چرا که او را به این علوم میشناختند.
خلاصه اینکه نسبت تألیف کتب نجومی و فلسفه قدیم به «بزرگمهر» از طرف مورّخان عرب اکثر مبتنی بر جهل یا تساهل بوده است. کم کم خود علمای ایرانی در این مواضیع به فکر تحقیق و غوررسی افتادند و راه تحقیق را به عربها نشان دادند.
تاریخ ظهور و رواج این نوع تحقیقات بعد از قرن دوم هجری است و قبل از آن (هر چه مورّخان و روات عرب گفتهاند) هر چه ادعا شده است در این مورد مبتنی بر پایهی متین قابل اعتماد نیست به ویژه اینکه منشاء و مبنای روایات تاریخی که ما بین عربها و مسلمین اوّلیه شهرت گرفت، اغلب یهودیها و مسیحیها بودند و در میان آن جماعت (به خصوص یهودیها) اشخاصی بودند که عمداً برای تشویش اذهان، حکایات و روایاتی از پیش خود جعل میکردند. بخشی عمده از قصص انبیاء و تواریخ قدیمه و همچنین اخبار و احادیث موضوعه از ناحیه همان یهودیها و یهودیزادگان از قبیل «وهب بن منبّه» و «کعب الاخبار» و «ابّی بن کعب» و امثال ایشان بود.
کتابهای نجوم پارسی که به عربی برگردان شد و بنیان نجوم اسلامی را ساخت.
زیج شهریار (=زیک شترایار) که به توسط ابوالحسن علی بن زیاد تمیمی (ظاهراً تمیمی بولاء نه بنسب؟) در قرن دوم هجری از فارسی به عربی نقل شد که بزرگترین مأخذ و مرجع مسلمین درگاه شماری و استخراج احکام و اوضاع و احوال نجومی بود، و اثرش در تواریخ و زیجها که بعد از آن تاریخ تألیف شده باقی است.
کتاب بزیدج، که اصل صحیح کامل آن « فیزیدج » است، معّرب «ویژیدک» و «بزیدگ» یعنی (ویژیده=ویژیدک) و به املاء قدیم (و یزیده = و یزیدگ) یعنی خصوصی و منتخب و برگزیده، که در کتب عربی به اشکال عجیب و غریب تحریف و تصحیف شده است مثل «یَرَنْدج» و «برندج» و «برتدخ» و امثال آن. کتاب «بزیدج» که در اواسط سدهی دوم هجری از زبان پهلوی به عربی نقل شده، از کتب مهّم نجوم و احکام موالید بوده است؛ مشتمل بر ده مقاله یا ده گفتار و این کتاب ظاهراً با کتاب « الموالید المشتمل علی عشر مقالات » که در کتب قدیم مثل « الفهرست ابن الندیم » ذکر کردهاند، یکی است.
ابن هِبنْت صاحب کتاب «الُمغْنی فی النّجوم» و بعضی دیگر معتقدند که اصل و اساس کتاب «بزیدج» همان کتاب « والنس رومی » تألیف سدهی دوم مسیحی است که ایرانیان قبل از اسلام، نخُبه و برگزیدهی مطالب مهّم آن را به فارسی پهلوی نقل کردند و اضافاتی هم از خود افزوده، آن کتاب از «فیزیدج - بزیدج» نامیده بودند، که در زمان منصور عبّاسی به توسط خود ایرانیان از پهلوی به عربی نقل شد. بعضی تألیف اصل پهلوی این کتاب را چنان که اشاره کردیم به بزرجمهر حکیم، یعنی همان بزرگمهر بختگان نسبت دادهاند که عرض کردیم این سخن مسلّم و معتبر نیست.
کتاب « اندرزغر » که اصل آن « اندرزگر » است، منسوب به یکی از دانشمندان قدیم ایران به نام اندرزگر پسرزادان فّروخ، هم در فنّ احکام نجوم، به قول بعضی تمام، و به یک احتمال بیشترش مربوط به «موالید» بوده است، یعنی احکام و احوال مولود که از روی زایجهی طالع معلوم کنند. خود این حقیر (استاد همایی) در ایّام خامی جوانی و کودکی این نوع استخراجات و مؤامرات نجومی بسیار داشتم، که اکنون از صمیم دل استغفار میکنم و از بُن دندان میگویم «لا یعلَمُ الغیب الّا اللّه».
برو ای زاهد خود بین که ز چشم من و تو/ راز این پرده نهانست و نهان خواهد بود
خلاصه کتاب «اندرزگر» که در تعریب، «اندر زغر» گفتند و در مؤلفات قدیم به صور گوناگون تحریف و تصحیف شده، هم از کتب معتبر نجوم اسلامی است که آن را در همان قرن ۲ هجری از پهلوی به تازی برگردانیدند.
کتاب بزرگمهر حکیم، هم یکی از کتب نجومی ایران قدیم است منسوب به «بزرگمهر بختگان» که در قرن دوم اسلام از پهلوی به عربی نقل شده، و در کتب نجومی اثر باقی و پایدار گذارده است. امّا انتساب آن به بزرگمهر چنان است که بیان کردیم و احتیاج به تکرار و تذکار ندارد.