مطلب اول: صفات تنزیلی قرآن
منظور از صفات تنزیلی، آن دسته از صفات قرآن است که بیانگر نزول قرآن از سوی خداوند سبحان است. در کنار دیگر اوصاف قرآن که از زوایای دیگر به معرفی این کتاب پرداختهاند، مانند: عربی، محکم، متشابه، مبین که به نحوه بیان قرآن پرداخته است و یا صفات تفصیل، تصدیق و مهیمن که به هیمنه قرآن، نسبت به کتب آسمانی اشارت دارد و یا صفات آیات، بصائر، بینات، تذکره، موعظه و نور که از زاویه بیدارگری و روشنگری قرآن، سخن گفته است، چنانکه صفات برهان، حق، حکمت و علم، ناظر به اتقان و استواری این کتاب عزیز و شکستناپذیر میباشد.
قرآن کریم به طور مکرر و بیش از یکصد و شصت بار به این حقیقت اشارت کرده است که این کتاب نازل از سوی پروردگار است، مجموع صفات، بیانگر نزول قرآن اعم از تصریحی یا انتزاعی، اصلی یا تبعی عبارت است از:
1 - تنزیل، خداوند سبحان در موارد متعددی، از قرآن به تنزیل تعبیر کرده و میفرماید: «تنزیل من رب العالمین (واقعه: 80)». و «تنزیل من الرحمن الرحیم (فصلت: 2)». و نیز فرمود: «و نزلناه تنزیلا (اسراء: 106)». تعبیر به تنزیل، نه بار دیگر نیز در قرآن، تکرار شده است.
2 - منزّل، نازل کننده این کتاب آسمانی در جای دیگر از قرآن، تعبیر به منزّل کرده و میفرماید: «انه مُنَزًّلُ من ربک بالحق (انعام: 115)». چنان که از افعال «نزل» و «ینزل» نیز استفاده میشود.
چنان که پیش از این نیز یادآوری شد صفات قرآن، منحصر به صفات تصریحی نمیشود بلکه اوصاف انتزاعی را نیز در بر میگیرد، از این رو، این صفات نیز شکار و آشکار میشود.
3 - منزل, چنان که از آیات مشتمل بر فعل «انزل» و «ینزل» به دست میآید، از جمله آیه شریفه «و انزلنا الیک الکتاب بالحق (نساء: 105)» و در ادعیه نیز به این صفت اشارت شده است. چنان که در دعای شب قدر میخوانیم که امام صادق(ع) به زراره فرمود: در سه شب رمضان (شبهای قدر) قرآن بر سر بگیر، و آن را بگشای و جلوی روی خود قرار داده و بگو: «اللهم انی اسئلک بکتابک المنزل و ما فیه و فیه اسمک الاکبر».
4 - نازل، این وصف انتزاعی است که از آیه شریفه «و بالحق نَزَل (اسراء: 105)»، و آیه شریفه «نَزَل به الروح الامین (شعراء: 193)» میتوان دریافت کرد.
5 - متنزل، این نیز، وصف انتزاعی است که از نفی تنزل قرآن به وسیله شیطانها، استفاده میشود، زیرا در این باره میفرماید: «و ما تَنَزَّلَتْ به الشیاطین و ما ینبغی لهم و ما یستطیعون (شعراء: 210)»، که با نفی تنزیل و القاء شیطانی، الهی بودن آن را به اثبات میرساند و میفرماید: «الرحمن عَلَّم القرآن (رحمان: 1)».
باید، توجه داشت که یکی از مهمترین راههای آگاهی از حقیقت قرآن، توجه تامّ به نامها و صفات قرآن است که خود، منبع سرشار و غنی در راستای قرآن شناسی به شمار میرود. از این روی از زمانهای گذشته تا به امروز، هر کسی بر مبنای بینش یا به فراخور فرصت به دست آمده، نامهایی را برای قرآن، استخراج و به نوعی دسته بندی نموده است، از جمله زرکشی و سیوطی. فیروزآبادی نیز به بیش از نود اسم، اشارت کرده است .
منظور از وصف در مقابل اسم که معرف ذات شییء باشد، بیانگر زیباییها، نشانهها، احوال و کیفیتهای آن ذات است، از این رو، در کاربرد وصف، مراعات معنای آن، ضروری است.
البته مراد از وصف در این جا، مطلق آن چیزی است که میتواند در شناساندن قرآن، مؤثر و بیانگر بعدی از ابعاد وجود آن باشد، خواه به صورت صفت و موصوف باشد، یا مسند و مسندالیه و یا با جمله فعلیه باشد مثل وصف معلم برای پیامبر(ص) از آیه «یعلمهم الکتاب والحکمة (جمعه: 3)». و نیز هادی بودن قرآن از آیه «اِنَّ هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم (اسراء: 9)».
یادآور میشود، از آن جا که برخی از اوصاف قرآن از جمله وصف «تنزیل» به صورت مصدر بیان شده و مصدر، قابل حمل بر موصوف نیست مگر با وساطت «ذو» و یا «تأویل بردن» آن به اسم وصفی چون: اسم فاعل، اسم مفعول و صفت مشبهه، از این روی، اوصافی چون تبیان، تنزیل، عجب و امثال آن که مصدرند در واقع به معنی مبین، منزل، عجیب میباشد. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که رمز و راز به کار بردن مصدر در چنین توصیفهائی، رعایت مبالغه و فزونی در وصف است.
مطلب دوم: مفهوم نزول قرآن
نزول و تنزیل قرآن از مبدأ ربوبی به معنی نزول معنوی است، یعنی از مقام بالا و مقام رب (خدا) به مقام پائین (محمد) و سپس به مرتبه پائینتر یعنی مردم، ابلاغ شده است، چنان که گوئی در ابلاغ دستورالعملهای اداری نیز که از مقامی برتر صادر میشود هرچند در طبقه پائین ساختمان نیز مستقر باشد، باز نیز مقام عالی است. البته باید توجه داشت که قرآن هرچند نزول کرده است لیکن در عین حال با حفظ مقام و منزلت بالای خود، میباشد که فرمود: «لدینا لعلی حکیم (زخرف: 4)». این بدان معنی است که اگر به رتبه پائین تر، تنزل یافته از منزلت آن کاسته نشده است و این تنزل و نزول، تنها برای حضور در میان مردم و فهم و تدبرشان است و لذا لباس عربیت بر آن پوشیده شد که فرمود: « انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون (یوسف: 2)».
نکته قابل توجه این که برای ظهور و حضور قرآن در میان انسانها، یک سویه عمل نشد و تنها قرآن، نزول نکرد بلکه پیامبر(ص) نیز ارتقاء یافت و به سوی بالا پرکشید و به مقام «دَنیٰ فَتَدلّیٰ فکان قاب قوسین او ادنی فاوحی الی عبده ما اوحی (نجم : 8 - 10)»؛ و «ان یبعثک مقاما محموداً (اسراء: 79)» رسید تا توانست، قرآن را دریافته و به انسان برساند.
مطلب سوم: سیر نزول قرآن از مبدا تا مقصد
قرآن، در خلال آیات به این حقیقت اشارت دارد که قرآن از مبدا ربوبی نازل شده و به وسیله پیک وحی بر قلب پیامبر(ص) فرود آمده و آن حضرت، آن را بر مردم، ابلاغ نموده است. چرا که میفرماید: «تنزیل من رب العالمین (واقعه: 80 )» و نیز فرمود: «تنزیل من الله العزیز الحکیم (زمر: 1)».
تعبیر به «نزل به الروح الامین (شعراء: 193)» بیانگر این است که قرآن به وسیله پیک وحی یعنی جبرئیل، فرود آمده است و براساس «علی قلبک باذن الله» فرودگاه نخستین آیات، قلب پیامبر(ص) میباشد و بر پایه «لتبین للناس ما نزل الیهم (نحل: 44)» مقصد نهائی قرآن، مردم هستند که میبایست از هدایت آن، بهرهمند شوند.
جالب توجه این که، قرآن در مسیر نزول خود از مبدأ ربوبی تا حضور در میان مردم، در همه منازل و مراحل، توأم با کرامت است. چرا که درباره مبدأ نزول میفرماید: «ان ربی غنی کریم (نمل: 40)». درباره پیک نزول میفرماید: «انه لقول رسول کریم (تکویر: 19)». درباره زمان نزول در ادعیه میخوانیم که: «هذا شهر عَظَّمته و کَرمَّته و فَضَّلته علی الشهور». درباره مکان نزول میفرماید: «ولا تخلنی من تلک ا لمواقف الکریمة». درباره منزلگاه قرآن میفرماید: «انه لقول رسول کریم (حاقه : 40)». نسبت به نظام عمل کننده به قرآن در دعا میخوانیم که: «اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة». درباره انسان به عنوان مخاطب این قرآن، میفرماید: «لقد کرمنا بنی آدم (اسراء: 70)». نسبت به اجر عامل به قرآن نیز میفرماید: «واعدلهم اجرا کریماً (احزاب: 44)».
مطلب چهارم: تعدد نزول؟
کانون اصلی این بحث از منظر این است که آیا مفاد صفات یاد شده به خصوص «تنزیل»، «منزل» و «نازل» یکسان است یا این که هر کدام، پیام رسان نوع خاصی از معنی هستند؟ برخی از بزرگان چون علامه طباطبائی، مکارم شیرازی و جوادی آملی، بر این عقیدهاند که تعدد تعابیر، بیانگر تعدد معانی است. البته، این دیدگاه بعضی از محدثان چون شیخ صدوق، علامه مجلسی و بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز، میباشد. برخی دیگر از جمله استاد معرفت و جعفر مرتضی، بر این باورند که تعدد نزول، منتفی است. ضمن پذیرش این مطلب که قرآن به صراحت، نزول تدریجی را تأیید میکند و بگونه غیرمستقیم به نفی دفعی بودن، میپردازد و میفرماید: «قال الذین کفروا لولا نزل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فوادک و رتّلناه ترتیلاً (فرقان: 32)»، که با جمله «کذلک» تأیید میکند که این قرآن، «جمله واحده» نبوده است.
از زاویه دید قرآن، به نظر میرسد تعبیر به «نزل» فارغ از نوع نزول است و تنها در صدد بیان حقیقت نزول قرآن میباشد، چرا که میفرماید: « و بالحق انزلناه و بالحق نزل (اسراء : 105) ». هچنین تعبیر «تنزل» نیز در مقام نفی القاء شیطانی است و در مقام بیان نوع نزول، نمیباشد. اما به نظر میرسد دو تعبیر «انزال» و «تنزیل» هر کدام، اشارت به نزول خاصی باشد بدین معنی که تنزیل، اشارت به نزول تدریجی و انزال، اشارت به نزول دفعی باشد و این نظریه را میتوان از منظر قرآن به چند دلیل تقویت نمود:
اول؛ کاربرد واژهها و مشتقات این دو باب از قبیل «انا انزلناه فی لیلة القدر (قدر : 1)». و «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (بقره: 184)»، بیانگر ظرف زمانی محدود در نزول است. و «و انزل التوراة والانجیل (آل عمران: 3)»، که این دو کتاب دفعی و در الواح بوده است. و «و انزل الله سکینته علی رسوله (توبه: 40)»، که تمام این موارد در نزول دفعی است و نیز «قرآنا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنزیلا (اسراء: 160)»، «لتبین للناس ما نزل الیهم (نحل : 44)» که بیانگر تدریجی بودن است.
دوم؛ تفاوت تعبیر در نزول بر پیامبر(ص) و نزول به سوی مردم که در سوره نحل آمده و میفرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم (نحل: 44)». آنچه در نزول بر پیامبر(ص) به کار برده است انزال و آن چه در نزول بر مردم به کار برده است، تنزیل است و این دو، نمیتواند مترادف باشد چرا که نزول به دو مقصد و دو واسطه را بیان میکند.
سوم؛ این که در سوره انعام میفرماید: «قل لا اجد فیما اوحی الی محرماً علی طاعم یطعمه الا ان یکون میته او دماً مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس (انعام:145)»، در حالی که این، اولین سوره مکی است که درباره میته، خون و گوشت خوک سخن میگوید، گرچه بعد از آن در سورههای نحل، بقره و مائده، مجددا، آن را بیان نموده است. حال، این پرسش رخ مینماید که در چه زمانی و در کجا به پیامبر(ص) این احکام وحی شده که آن حضرت، احکام دروغین اختصاص جنین حیوانات به مردان و حرمت آن بر زنان و نیز شراکت همگان در جنین مرده و اختصاص زندهها به مردان را در آن نمییابد که میگفتند: «ما فی بطون هذه الانعام خالصة لذکورنا و مُحَرَّم علی ازواجنا و ان یکن میته فهم فیه شرکاء... و حرَّموا ما رزقهم الله (انعام: 139 - 140)».
چهارم؛ تعبیر «انا انزلناه فی لیله القدر (قدر: 1)». و «انا انزلناه فی لیلة مبارکه (دخان 3)». و «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (بقره: 184)». زیرا، اگر بخواهیم، این آیات را حمل بر سرآغاز نزول کنیم، میبایست، ضمیر در دو آیه نخست و قرآن در آیه سوم را، حمل بر جزئی از قرآن کنیم که خلاف ظاهر است.
و اما این که فرمود: «کذلک» و تأیید کرد که این قرآن «جمله واحده» نبوده است، نمیتواند دلیلی بر نفی دفعی بودن باشد چرا که بیانگر دید مردم در دریافت قرآن است و شکی نیست که قرآن برای مردم با تعبیر «ما نزل الیهم» تدریجی بوده و پیامبر(ص) نیز به تدریج به آنها، ابلاغ میکرده است.
اگر دو نزول را بپذیریم که بعید هم نیست، آن گاه، نوبت آن است تا روشن شود نزول دفعی چه زمانی، کجا، چگونه و برای چه بوده است؟ که اجمالاً در خصوص زمان نزول میتوان گفت ماه مبارک رمضان، ظرف زمانی این نزول است چرا که در یک جا میفرماید: «انا انزلناه فی لیلة القدر (قدر: 1)» و در جای دیگر میفرماید: «انا انزلناه فی لیلة مبارکة (دخان: 3)»، که مبین نزول قرآن در شب قدر و شبی با برکت است و در جای دیگر فرمود: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن (بقره: 184)». با چینش این آیات در کنار هم، این نتیجه به دست میآید که نزول دفعی قرآن در شب قدر و شب قدر در ماه رمضان، قرار دارد.
بخش بعدی متن را میتوانید در نزول قرآن. (بخش آخر) مطالعه نمایید.