محل تولد گوته در فرانکفورت، آلمان
زندگی نامه
سال های نخست زندگی
پدر گوته، یوهان کاسپار گوته، همراه با خانوادهاش در خانۀ بزرگی در فرانکفورت، که در آن زمان شهر خودمختاری در قلمروی امپراتوری روم مقدس بود، زندگی میکرد. او در دانشگاه لایپزیک حقوق خوانده و به عضویت انجمن شهر برگزیده شده بود، با این حال در امور رسمی شهر دخالت نداشت. یوهان کاسپارِ 38 ساله در 20 اوت 1748 با کاترینا الیزابت تِکستور، مادر گوته، ازدواج کرد. وی دختر یوهان ولفگانگ تکستور، شهردار فرانکفورت بود و در هنگام ازدواج 17 سال سن داشت. تمام فرزندان این زوج، به جز گوته و خواهرش، کورنلیا که در 1750 زاده شد، در کودکی فوت کردند.
یوهان کاسپار که وکیلی موفق و از ثروت کافی برخوردار بود، تصمیم داشت که فرزندانش از همۀ امکانات رفاهی و آموزشی بهرهمند شوند. او و آموزگاران خصوصی، تمام مباحث متداول در آن دوران را به گوته درس دادند؛ به ویژه زبانهای لاتین، یونانی، فرانسوی، ایتالیایی، انگلیسی و عبری. گوته همچنین در رقص، سوارکاری و شمشیربازی آموزش دید.
شور و اشتیاق او رفتهرفته آشکار میشد و به سرعت شیفتۀ ادبیات گردید؛ فریدریش گوتلیب کلو پشتوک و هومر از نخستین شاعران مورد علاقۀ گوته بودند. او همچنین علاقۀ بسیاری به تئاتر داشت و شیفتۀ خیمهشببازیهایی شد که هر سال در خانهشان اجرا میشد؛ همان موضوع آشنایِ رمانِ دوران هنرآموزی ویلهلم مایستر.
گوته از مطالعۀ تاریخی و مذهبی درج شده در آثار بزرگ نیز لذت میبرد.
او پیوسته از کلیسای کاتولیک بیزار بود و تاریخ آن را «ملغمهای از وهماندیشی و خشونت» توصیف میکرد. خودش دربارۀ این دوره مینویسد:
«از کودکی عادتی عجیب داشتم و آن حفظ کردن ابتدای کتابها و بخشبندی برخی از آثار بود؛ مانند کتب پنجگانۀ موسی، ایلیاد و دگردیسیها اثر اووید. اگر آمیزۀ جورواجور افسانه و تاریخ، اسطورهشناسی و مذهب مرا در معرض سردرگمی قرار میداد، بیدرنگ به قلمروی مشرق زمین پناه میبردم و در کتب پنجگانۀ موسی غوطهور میشدم و آنجا در میان قبیلههای پراکندۀ چوپانان به یکباره خود را در بهترین خلوتگاه و بزرگترین اجتماع مییافتم.»
در نوجوانی دلباختۀ دختری 20 ساله به نام آنا (آنِت) کاترینا (کِتشن) شونکوپف شد که او را گِرِتشن مینامید و این نام را در تراژدی فاوست جاودانه ساخت. سرانجامِ آن نامرادی بود، که به تفصیل شرح داده است. پس از آن شیفتۀ دوست خواهرش چریتاس مایکسنر شد، که دختر یک بازرگان ثروتمند اهل وُرمس بود. این دختر بعدها با یک تاجر ازدواج کرد.
حرفۀ وکالت:
گوته در فاصلۀ سالهای 1765 تا 1768 در لایپزیک به تحصیل حقوق مشغول شد. از آنجا که از به خاطر سپردن قواعد قضایی قدیمی به شدت بیزار بود، ترجیح داد در کلاسهای شعر کریستیان فورشتگوت گلرت شرکت کند. در این دوره، برای عشق ابدیاش، آنِت، مجموعۀ شعری شادیبخشی با همین عنوان سرود و در 1770 به صورت ناشناس منتشر کرد. آنت نخستین مجموعۀ شعر گوته است.
هنگامی که به لِسینگ وویلاند علاقهمند شد، ستایش بیچون و چرایش از بسیاری از شاعران همدوره از میان رفت. گوته تا آن زمان بسیار نوشته بود، ولی بیشتر کارهایش را جز نمایشنامۀ کمدی همگناهان، دور انداخت. میخانه آوئرباخ در لایپزیک و ارتباطش با افسانۀ فاوست به اندازهای او را تحت تأثیر قرار داد که این مکان تنها مکان واقعی در نمایشنامۀ فاوست، بخش اول بود. با توجه به اینکه گوته در تحصیل پیشرفتی نداشت، ناگزیر شد در ماه اوت 1768 به فرانکفورت بازگردد.
در فرانکفورت، گوته به شدت بیمار شد و در طول یک سال و نیم بعد، به دلیل چند بار بازگشت بیماری، ارتباط او با پدرش به تیرگی گرایید. در دورۀ نقاهت، مادر و خواهر گوته از او پرستاری کردند. در آوریل 1770، پس از پایان تحصیل، فرانکفورت را به مقصد استراسبورگ ترک کرد. در آلزانس، گوته شکوفا شد. گوته هیچ مکانی را به اندازۀ منطقه گرم و وسیع راین با ملاطفت و محبت وصف نکرده است. در استراسبورگ، با یوهان گوتفرید فون هِردر دیدار کرد.
آن دو دوستانی صمیمی شدند و این هردر بود که با برانگیختن علاقۀ گوته به شکسپیر و شعرهای عامیانه به شکل تعیینکنندهای بر شکلگیری فکری او تأثیر گذارد.
در اکتبر 1770، در سفری به روستای سِسِنهایم، دلباختۀ دختری به نام فریدریکه بریون شد، ولی پس از 10 ماه در اوت 1771، به این رابطه پایان داد.
برخی از اشعار گوته، مانند ترانهها و سرودهای ملی سسنهایم، محصول این دوره است. در 14 اکتبر 1772، به افتخار نخستین «روز شکسپیر» در آلمان، جلسهای در منزل پدریاش برگزار کرد. گوته نخستین آشنایی خود را با آثار شکسپیر به مثابۀ باز شدن دیدگانش بر جهان ادب توصیف کرده است.
در اوت 1771، گوته مدرک دانشگاهی خود را که معادل دکترای حقوق در سیستم تحصیلی امروزی است، دریافت کرد و دفتر وکالت کوچکی در فرانکفورت تأسیس نمود. گرچه در کار دانشگاهی نشان داده بود که هدفش انسانیتر کردنِ گام به گام علم حقوق است، اما بیتجربگی و تندروی در نخستین پروندههایش باعث توبیخ او و از دست رفتن پروندههای بعدی گردید. این امر منجر به توقیف پیش از موقع کار حرفهای او در مقام وکیل، تنها پس از چند ماه شد. در این هنگام، گوته با دادگاه دارمشتات ارتباط یافت؛ محیطی که در آن نوآوریهای او ستوده میشد و با یوهان هاینریش مِرک ویوهان گِئورگ شلوسر (که بعدها با خواهر گوته ازدواج کرد) آشنا شد.
او کارهای ادبیاش را نیز همزمان دنبال میکرد. این بار پدرش نه تنها مخالفتی نداشت، بلکه به او کمک کرد. نسخهای از زندگینامۀ یک راهزن اشرافزادۀ درگیر در جنگ رعایا در آلمان به دست گوته رسید و وی آنرا در چند هفته بازنگری و به صورت یک نمایشنامۀ جذاب و پرتحرک با عنوان گوتس فون بِرلیشینگن، بازنویسی کرد. این اثر بیدرنگ در قلب همعصران گوته جای گرفت.
کار به عنوان ویراستار یک نشریۀ ادواری ادبی که توسط شلوسر و مرک منتشر میشد، برای مخارج زندگی گوته کافی نبود. در ماه مه 1772، بار دیگر کار وکالت را در وِتسلار از سر گرفت. در سال 1774، کتابی نوشت که برایش شهرت جهانی به ارمغان آورد: رنجهای وِرتِر جوان. شکل بیرونی داستان عمیقاً برگرفته از آن چه است که گوته در وتسلار همراه با شارلوته بوف و نامزد او یوهان کریستیان کِسنتر تجربه کرد و همچنین خودکشی دوست گوته، کارل ویلهلم یِروزالِم.
گوته از آنچه در واقعیت یک دوستی گرم و صمیمانه بود، عشقی یأسانگیز و نافرجام ساخت. با وجود موفقیت بزرگ این اثر، از نظر مالی سود چندانی عاید گوته نشد، زیرا در آن زمان حقوق انحصاری نشر کتاب وجود نداشت. درسالهای بعد، گوته با نظارت مرتب بر چاپهای تجدیدنظر شدۀ مجموعه آثارش، توانست این مشکل را برطرف کند.
در سال 1775، گوته با لیلی شونه مان، دخترک بانکدار اهل فرانکفورت نامزد شد، ولی بیم از پایبند شدن به زندگی خانوادگی و بازماندن از آفرینش ادبی موجب انصراف او از ازدواج و پایان دادن به رابطهاش پس از چند ماه گردید.
سالهای نخست اقامت در وایمار:
در این دوره، به اتکای شهرتش به عنوان نویسندۀ رنجهای ورتر جوان به دربار کارل آگوست، دوک زاکس – وایمار، که در سال 1815 دوک اعظم زاکس وایمار اَیرِناخ شد، دعوت گردید. دوک در آن زمان 18 ساله و گوته 26 ساله بود. در وایمار، گوته میتوانست مناصبی را عهدهدار شود که در فرانکفورت تنها پس از 40 سالگی برایش امکانپذیر بود. از آن گذشته، فضای فرانکفورت برایش خفقانآور شده بود و برای او که به ادبیات ملی آلمان عشق میورزید، شهرستانی کوچک با افقی محدود به شمار میآمد.
بدین ترتیب گوته راهی وایمار شد؛ جایی که باقی زندگی خود را سپری کرد و طی سالیان دراز، مناصب متعددی را بر عهده گرفت و سرانجام مشاور اعظم دوک شد. ثمرۀ 10 سال نخست اقامت گوته در وایمار، کسب موقعیت اجتماعی و اندوختن تجاربی بود که شاید از هیچ راه دیگری برای او دست یافتنی نبود. از جمله اقدامات مهم گوته در این مدت، میتوان به نظارت بر افتتاح مجدد معادن نقره در نزدیکی ایلمِنا، به اجرا درآوردن مجموعهای از اصلاحات اداری در دانشگاه یِنا، مشارکت در طراحی پارک گیاهشناسی وایمار و بازسازی کاخ دوک اشاره کرد.
وی افزون بر وظایف رسمی، دوست و محرم اسرار دوک بود و در تمام امور دربار شرکت داشت. در سال 1782، گوته در مسلک نجبا جای گرفت که عنوان «فون» در نامش نشانگر این مطلب است. گرچه کسب این عنوان برای گوته اوج موفقیت اجتماعی به شمار میآمد، اما مسئولیتهای طاقتفرسای درباری، آفرینش ادبی او را تحت شعاع قرار داد. گوته هیچگاه در مقام صاحب منصب و عضو دربار وایمار به طور کامل احساس رضایت و آرامش نمیکرد و رفته رفته در خود میل به هجرت مییافت.
بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمیشود.