Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

خرد سرخپوستان تولتک، چهار میثاق

خرد سرخپوستان تولتک، چهار میثاق

نوشته ی: دون میگوئل روئیز
ترجمه ی: دل آرا قهرمان

اهلی شدن و رویای سیارۀ زمین

خواسته های دیگران بگذرانیم. آموخته ایم که طبق دیدگاه های دیگران زندگی کنیم، از ترس اینکه پذیرفته نشویم و از نظر دیگران به اندازۀ کافی خوب نباشیم.

در طی جریان اهلی شدن، تصویری از کمال به دست می آوریم و می کوشیم به اندازۀ کافی خوب باشیم. ما تصویری خلق می کنیم از کسی که باید باشیم تا همه ما را بپذیرند. مخصوصاً تلاش می کنیم تا خوشایند کسانی باشیم که دوستمان دارند، مثل مادر و پدر، برادر و خواهرهای بزرگ تر، رهبران مذهبی و آموزگاران. در این تلاش برای خوب بودن به نظر آنها، تصویری از کمال می سازیم. اما این تصویر قالب نیست. ما این تصویر را می سازیم، اما این تصویر قالب ما نیست. ما این تصویر را می سازیم، اما این تصویر واقعی نیست. ما هرگز از این دیدگاه کامل نخواهیم بود. هرگز!

کامل نبودن مساوی است با طرد کردن خویشتن. و میزان طرد کردن خویشتن بستگی به این دارد که بزرگسالان تا چه اندازه موفق شده باشند تمامیت وجود ما را درهم بشکنند. بنابراین از اهلی شدن تا خوب بودن به نظر دیگران، راهی نیست. اما برای خودمان به اندازۀ کافی خوب نیستیم چون تصویری که از کمال خویشتن داریم قالب ما نیست. ما نمی توانیم خودمان را ببخشیم که چرا آرزو داریم باشیم نیستیم، و یا چرا آنچه اعتقاد داریم باید باشیم نیستیم. از این که کامل نیستیم نمی توانیم خود را ببخشیم.

ما می دانیم که آنچه باور داریم باید باشیم نیستیم، و به این دلیل احساس ساختگی بودن، حرمان و بی شرافتی می کنیم. پس سعی می کنیم خودمان را پنهان کنیم که نیستیم. نتیجه این است که احساس عدم اصالت می کنیم، و برای این که دیگران به موضوع پی نبرند، از صورتک های اجتماعی مختلف استفاده می کنیم. بسیار وحشت داریم که مبادا کس دیگری متوجه شود که ما آنچه ادعا می کنیم، نیستیم. ما دیگران را هم بر طبق تصویری که از کمال داریم، مورد قضاوت قرار می دهیم، و طبیعتاً آنها نسبت به توقعاتی که از ایشان داریم، کم می آورند.

ما شرافت خود را زیرپا می گذاریم تا خوشایند دیگران باشیم. حتی به جسم خود صدمه می زنیم فقط برای این که مورد پذیرش دیگران قرار بگیریم. شما نوجوانانی را می بینید که مواد مخدر مصرف می کنند، فقط به این دلیل که نوجوانان دیگری که در اطرافشان هستند، آنها را طرد نکنند. آنها آگاه نیستند که مشکل اصلی ایشان این است که خودشان خود را نمی پذیرند. آنها خود را طرد می کنند چون آنچه ادعا می کنند، نیستند. آنها می خواهند جور خاصی باشند، اما نیستند، و به این دلیل احساس شرم و گناه می کنند. موجودات بشری به طور پایان ناپذیری خود را تنبیه می کنند، به این دلیل که آنچه گمان می کنند باید باشند، نیستند. آنها از خودشان سوءاستفاده می کنند، و از دیگران هم استفاده می کنند تا با خودشان بدرفتاری کنند.

اما هیچ کس به اندازۀ خود ما با ما بدرفتاری نمی کند، و نظام باورها و قاضی و قربانی هستند که ما را به این کار وا می دارند.

حقیقت این است که بسیاری از مردم می گویند که همسرشان یا مادر یا پدرشان با آنها بد رفتاری می کند، اما می دانید که ما خودمان خیلی بیشتر با خودمان بدرفتاری می کنیم. آن طور که ما خودمان را قضاوت می کنیم، بدترین قاضی ها هم نمی کند. اگر در برابر دیگران اشتباهی از ما سر بزند، سعی می کنیم اشتباه خود را نفی کنیم و آن را بپوشانیم. اما به محض این که تنها شدیم قاضی به قدری قدرت می گیرد و به قدری احساس تقصیر می کنیم که احساس حماقت و بد و نالایق بودن به ما دست می دهد.

در طول زندگی تان هیچ کس به اندازۀ خودتان با شما بد رفتاری نکرده و از شما سوءاستفاده نکرده است. و حد این سوء رفتار با خویش دقیقاً همان حد و مرزی است که شما از جانب شخصی دیگر تحمل می کنید. اگر کسی کمی بیش از حدی که شما خود را می آزارید، شما را بیازارد، به احتمال قوی به او اعتراض می کنید یا از او فاصله می گیرید. اما اگر کسی فقط کمی کمتر از خودتان شما را بیازارد، احتمالاً رابطه تان را با او حفظ می کنید و شکیبایی زیادی نسبت به وی نشان می دهید.

اگر با خودتان به شدت بدرفتاری کنید، می توانید تحمل کنید که دیگری شما را کتک بزند، تحقیر کند و با شما مثل یک آشغال رفتار کند. چرا؟ چون نظام اعتقادی شما می گوید: «من سزاوار این رفتار هستم. این شخص به من لطف می کند که با من می ماند. من لیاقت عشق و احترام را ندارم. من به اندازۀ کافی خوب نیستم.»

چهار میثاق

ما نیاز داریم که دیگران ما را بپذیرند و دوست بدارند، اما نمی توانیم خودمان خود را بپذیریم و دوست بداریم. هرچه عشق به خود در ما بیشتر باشد، کمتر خود آزاری را تجربه می کنیم. خود آزاری نتیجۀ طرد کردن خویشتن است، و طرد کردن خویشتن نتیجۀ داشتن تصویری از کمال است که هرگز نمی توانیم به آن دست یابیم. تصویر ما از کمال دلیل طرد شدن ما از جانب خودمان است؛ به دلیل وجود آن است که نمی توانیم خود را همان گونه که هستیم بپذیریم. و به همین دلیل هم دیگران را آن طور که هستند نمی پذیریم.

پیش درآمدی بریک رویای جدید

هزاران میثاق هست که ما با خودمان، با دیگران با رویای زندگی مان، با خداوند، با جامعه، با والدینمان، با همسرمان و با بچه هایمان داریم. اما مهم ترین میثاق آنهایی است که با خودمان داریم. در این میثاق ها شما به خود می گویید که چه کسی هستید، چه احساسی دارید، به چه چیز اعتقاد دارید و چگونه رفتار می کنید. نتیجۀ این میثاق ها چیزی است که آن را شخصیت خود می نامید. در این میثاق ها شما می گویید:

«این من هستم. این اعتقاد من است. من برخی کارها را می توانم بکنم و برخی کارها را نمی توانم. این واقعیت است، آن خیال است؛ این ممکن است، آن ممکن نیست.»

یک میثاق تنها، آن قدرها مسئله انگیز نیست، اما ما تعداد زیادی میثاق داریم که موجب رنج بردن ما می شوند و موجب می شوند که در زندگی شکست بخوریم. اگر می خواهید حیاتی شاد و سرشار داشته باشید، باید شجاعت این را پیدا کنید که میثاق های مبتنی بر ترس را درهم بشکنید و اقتدار شخصی خود را مطالبه کنید. میثاق های مبتنی بر ترس موجب صرف انرژی بسیاری می شوند، اما میثاق های مبتنی بر عشق به ما کمک می کنند تا انرژی خود را حفظ کنیم و حتی انرژی بیشتری کسب کنیم.

هریک از ما با مقداری اقتدار شخصی به دنیا می آییم که هر روز آن را بازسازی می کنیم. بدبختانه ما همۀ اقتدار شخصی خود را در درجۀ اول صرف ایجاد این میثاق ها می کنیم و بعد صرف حفظ و نگهداری آنها. توان شخصی ما توسط همۀ میثاق هایی که آفریده ایم هدر می رود، و نتیجه اش احساس ناتوانی است. هرروز فقط آن قدر توان برایمان باقی می ماند که بتوانیم زنده بمانیم، چون بیشتر اقتدارمان صرف نگهداری میقاق هایی می شود که ما را در دام رویای سیاره مان نگه می دارد. ما چگونه می توانیم کل رویای زندگی خویش را تغییر دهیم وقتی که توان کافی برای تغییر کوچک ترین میثاق ها را نداریم؟

اگر بتوانیم ببینیم میثاق های ما هستند که بر زندگی مان حکومت می کنند، و این که رویای زندگی مان را دوست نداریم، آن وقت نیاز به تغییر میثاق ها را احساس می کنیم. هنگامی که بالاخره آمادۀ تغییر میثاق ها شدیم، چهار میثاق مقتدر هستند که به ما کمک می کنند تا توافق هایی را که زادۀ ترس هستند و انرژی ما را هدر می دهند، درهم بشکنیم.

هربار که شما توافقی را می شکنید، همۀ اقتداری که برای خلق و تداوم آن صرف می کردید، به شما بازمی گردد. اگر شما این جهار میثاق جدید را به کار ببندید، آنها به اندازه کافی توان شخصی می آفرینند تا شما بتوانید کل نظام توافق های کهنه را تغییر دهید.

شما نیاز به اراده ی قوی دارید تا بتوانید این چهار میثاق را اختیار کنید – اما اگر بتوانید زیستن با این میثاق ها  را آغاز کنید، تحول حاصله در زندگیتان شگفت انگیز خواهد بود. می بینید که فاجعۀ دوزخ در برابر چشمانتان ناپدید می شود. به جای زیستن در رویای دوزخ، رویای جدیدی می آفرینید – رویای شخصی تان از بهشت.

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب خرد سرخپوستان تولتک، چهار میثاق نشر ذهن آویز
  • تاریخ: یکشنبه 24 فروردین 1399 - 11:31
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 2424

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 618
  • بازدید دیروز: 4429
  • بازدید کل: 23058649