Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

نقاش ها همیشه پول دوست داشته اند - قسمت آخر

نقاش ها همیشه پول دوست داشته اند - قسمت آخر

نوشته: جودیت بن هامو - هوئه
ترجمه ی: لیلی گلستان
«شگفتی آور است وقتی می بینی هنرمندی هستی که کارت گرفته، یعنی مثل کیمیاگری که طلا می سازد، می دانی که در دو ساعت کار می توانی طلا بسازی. و این وسوسه ای بزرگ است.»

صنعتگران گراوورساز از آن پس شیوه ی تولیدی را که «سبک دورر» نامیده شد، یاد گرفتند. در تولیداتش، هاشورها و حاشیه ها کار کرد مشخصی دارند، آن ها هم قابل انعطاف اند و هم تأثیر گذار و به ترکیب بندی قدرت می دهند. و به همین سان، سیاهی مرکب کار سایه را انجام می دهد، در حالی که برخلاف آن، سفیدی کاغذ نور تصویر را نشان می دهد و با این دو، مقدار سایه روشن مشهود می شود. این سبک جدید تا حدی ملهم از هنر ایتالیا بود که در آن دوره به توفیق دست یافته بود.

در سال 1498 دورر روز محشر را ساخت. این کاری بکر بود. پانزده پلیت برای نمونه ی جدیدی از کتاب مصور ساخته شد که روی صفحه ها گراووری روی چوب بود و پشت آنها، نوشته هایی از انجیل. این اولین بار بود که هنرمندی خودش برای چاپ کتابش و بدون کمکی از عوامل بیرونی هزینه می کرد. پانوفسکی در توصیف تصویرگری های استادانه ی او می گوید: «نا واقعیتی شگفت انگیز» و بعد می افزاید: «روز محشر دورر می تواند شام آخر لئوناردو داوینچی در رده ی آثاری باشد که شاهکار محض خوانده می شوند (...). از ترکیب بندی های دورر نه تنها در آلمان که در ایتالیا و فرانسه و روسیه هم کپی برداری می کنند. و نه فقط در گراوور بر چوب و مس، بلکه در نقاشی، نقش برجسته، تاپستری و مینا کاری. تأثیر غیرمستقیم کارهای او در استادی مثل هولباین همان اندازه بود که در تصویر گرانی معمولی که انجیل های لوتری را کار می کردند و حتی این تأثیر گذاری تا صومعه های کوه آتوس هم کشیده شد.»

دورر روش «مونوگرام» را متداول کرد تا تولیداتش بلافاصله شناخته شوند، امروزه به مونگرام «لوگو» می گوییم. مثلاً با طرحی مشخص D (دورر) را در دل A (آابرشت) جا داده بود. با گذشت زمان هم در کارهای چاپی و هم در نقاشی ها، ترکیب بندی هایش به جایگاه والایی ارتقا پیدا کردند. و بعد در گراووری روی مس در سال 1504، که طرح آدم و حوا بود، جمله ای هم به آن افزوده و با این کار حضور حود را در اثر پررنگ تر کرد: روی درختی که در پس زمینه کشیده بود، صفحه ای آویخته بود که روی آن می شد این جمله را خواند: «مجری این کار آلبرشت دورر است».

پول، پول و پول... نمی توان گفت که دورر در مورد این موضوع بی تفاوت بوده است.

در گراوور مشهور ملانکولیا که تاریخ 1514 را دارد و تأثیر زیادی روی هنرمندان گذاشت، که این تأثیر تا قرن بیستم هم ادامه پیدا کرد – به طور مثال جاکومتی در تمام دوران آفرینش هنری اش، کارهایش را آشکارا به آن ارجاع می داد – دورر موجودی بالدار را کشیده که اطرافش را نمادهای مختص هنرمند فرا گرفته اند. این موجود در وضعیتی از خستگی و حزنی رؤیا زده است. ملانکولیا برکمربندش دسته ای کلید و یک کیسه ی پول بسته است. پانوفسکی تشریح می کند که روی یکی از طرح های اولیه ی این گراوور این یادداشت خوانده می شود: «کلید به معنای قدرت است و کسیه ی پول به معنای ثروت.» در نوشته های نظری دورر آمده که ثروت مزد شایستگی هنرمند است. «اگر فقیر هستی، با امکانات چنین هنری می توانی نکوبختی بزرگی را به دست آوری. خداوند به اشخاص با استعداد قدرت بزرگی داده است.»

تولید کردن خوب است و به بازار بردن آن خوب تر.

از سال 1497، این نقاش با استعداد، که اهل کسب و کار هم هست، دو نفر را استخدام می کند تا گراوورهایش را در خارج از نورمبرگ بفروشند. آن ها به هر جایی می روند تا تصاویر چاپی استاد را در مقابل سکه های طلاو نقره ی سنگین وزن معاوضه کنند. یک نوع فروشندگان سیار هنر پیشگام.

در بخش تصاویر چاپی، از سوی امپراطور ماکسیمیلیان اول بزرگ ترین سفارش داده می شود – امپراطوری مقدس رومی – ژرمنی. موضوع سفارش یک طاق پیروزی بود. گراووری پر کار روی چوب که از 192 پلیت ساخته شد با اندازه ی 292X341 سانتی متر و در مدح امپراطور بود. خود هنرمند چندان دستی در اجرا نداشت، اما طرح و هماهنگی کار برعهده ی او بود. طبیعی است که او در نامه ای به تاریخ 15 ژوئیه ی 1515 از امپراطور طلب مزدش را بکند.

1519: ماکسیمیلیان اول می میرد، و دورر هنوز به پولش نرسیده. 1520: دورر سفر می کند با هدف این که از جانشین امپراطور، شارل پنجم، طلبش را وصول کند. او در خاطراتش این یک سال سفر کردن را با جزئیات تعریف کرده است. دورر، هنرمند بزرگ رنسانس آلمان، کارش فقط امر والای آفرینش هنری نیست. او، در گزارشی دقیق، برای وراثش مخارج سیر و سفرهایش را می نویسد. گزارش او این چنین آغاز می شود: «پنجشنبه ی بعد از روز سن کیلیان (پنجشنبه 12 ژوئیه ی 1520)، من، آلبرشت دورر، به خرج و هزینه ی خودم با همسرم به سرزمین فلاندر رفتیم. بعد از این که همان روز از ارلانگن عبور کردیم، به بایرزدورف رسیدیم و همان جا اقامت کردیم که در آن جا من سه لیور و شش فینیک کم خرج کردم. فردای آن روز، جمعه، به فورکهایم رسیدیم و برای حمل و نقل بیست و دو فینیک دادم. از آن جا به بامبرگ رفتیم که در آن جا یک نقاشی مریم باکره، زندگی مریم باکره، یک روز محشر و گراوورهایی به قیمت یک فلورین به کشیش هدیه دادم.»

دورر خسیس نیست – هرچند تمام هدیه های مهمش را در طی سفر دریایی ذکر می کند – اما حواسش بسیار به مسئله ی پول هست. از این گذشته، قیمت هدیه هایش را هم برآورد می کند. به مارگریت، شاهدخت اطریشی، فرمانروای سرزمین فلاندر که در ضمن عمه ی شارل پنجم هم هست – با این امید که واسطه گری کند – دو طراحی روی پوست گوساله و چند گراوور هدیه می دهد، قیمت طراحی را 30 فلورین و گراوررها را هفت فلورین تخمین می زند.

پانوفسکی می گوید: «شاید امپراطور هرگز مسافری را چون دورر ملاقات نکرده بود که این چنین حساس و این چنین منطقی باشد.» در نهایت، امپراطور قضیه را به این صورت خاتمه می دهد: سالیانه صد فلورین مستمری برای هنرمند را تقبل می کند: «بنا به درخواست شما، ما دستور دادیم، و این خواست ماست که اعلام می شود. از این پس شما آلبرشت دورر مطابق قواعد، در مقابل رسید، مادام العمر صد فلورین رنی در هرسال می گیرید.»

همان طور که تاریخ دان تشریح می کند: «این سفر مجالی بود تا در طی آن امپراطورها، اشراف، تجار و آماتورهای هنر را ملاقات کند.» و همان طور که خودش با ذکر جزئیات تعریف کرده، در این سفر برای آثارش تبلیغ هم می کند. اما آیا هنرمند از این سفر راضی بود؟ واقعاً نه.

در این جا، با آن حسابگریش، می گوید:

«وقتی تمام کارهایی را که در سرزمین فلاندر کرده ام می بینم: یعنی آثارم، خرج و مخارج و نگاهداری کارها و قراردادها و معامله ها،... متوجه می شوم در نهایت ضرر کرده ام.»

هر فلورین رنی، پولی که در بسیاری از کشورهای اروپایی قرون چهاردهم و پانزدهم رایج بود، معادل 53/2 گرم طلای ناب بود، و ثروت دورر در 57 سالگی حدود هجده کیلو طلای ناب بود؛ هرچند هنوز او را در زمره ی یکی از اشخاص پولدار شهر درنمی آورد.

طلای دورر در خاطره ی جمعی نماند، اما بازمانده ی گراوررهای نامتداول او و خود نگاره اش، که در سال 1500 کشیده بود، در مجموعه ی موزه ی آلته پیناکوتک شهر مونیخ مانده است. دورر در آن تصویر، خود را از روبه رو نشان می دهد: نگاهش مخاطب را مجذوب می کند، انگار مسیحی باشد که واقعیتی هنری به مردم جهان اهدا می کند.

همان طور که دانلد جاد در واقعیتی معاصر و در عین حال قابل تعمیم به پانصد سال پیش، به زمان دورر، گفته:

«ظهور هنرمندان جدید پیش از هر چیز به خودشان مربوط می شود: و این کنشی نهایی، کنشی سخت است.»

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب نقاش ها همیشه پول دوست داشته اند- نشر مرکز
  • تاریخ: شنبه 16 فروردین 1399 - 13:39
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 2320

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 2050
  • بازدید دیروز: 3625
  • بازدید کل: 23045110