Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

برنده تنهاست - قسمت آخر

برنده تنهاست - قسمت آخر

نوشته: پائولو کوئلیو
ترجمه ی: آرش حجازی

به طرف آشپزخانه می رود، دستگاه اسپرسو ساز را روشن می کند، که مشکلاتی دارد. در ذهنش یادداشت می کند که چه باید کرد: مثل هر لوازم الکترونیکی امروزی، اگر آن را دور بیندازد و فردا یکی نو بخرد، ارزان تر تمام می شود.

خوشبختانه دستگاه این بار تصمیم گرفت کار کند. بدون عجله ای قهوه اش را می نوشد. بیشتر روزش به فشار دادن تکمه ها گذشت: کامپیوتر، چاپگر، تلفن، چراغ، قهوه جوش، دستگاه فکس.

اما حالا باید تکمه ی درست را در ذهنش فشار بدهد: به زحمتش نمی ارزد که دوباره مدارکی را بخواند که پلیس برایش فرستاده. متفاوت فکر کن. یک فهرست تهیه کن، هرچند تکراری باشد:

الف) جنایتکار معلومات و مهارت کافی دارد – دست کم در مسائلی که به اسلحه مربوط می شود. می داند چه طور از معلوماتش استفاده کند.

ب) اهل این منطقه نیست، وگرنه زمان بهتری را انتخاب می کرد، و محلی با پلیس کمتر.

پ) امضای واضحی ندارد. به عبارت دیگر، نمی خواهد شناسایی بشود. هرچند واضح به نظر می رسد، اما در داستان دکتر جکیل و مستر هاید، امضا در موقع قتل، شیوه ی نومیدانه ی پزشک است برای ممانعت از شری که هیولا به وجود آورده: «لطفاً، مرا بگیرید. من برای جامعه مضرم و نمی توانم جلو خودم را بگیرم.»

ت) از آنجا که توانسته دست کم به دو قربانی نزدیک شود، در چشم هایشان نگاه کند، کمی از سرگذشتشان باخبر بشود، به کشتن بدون احساس گناه عادت دارد. پس قبلاً در جنگی حضور داشته.

ث) باید پولدار باشد، پول زیاد دارد – نه به خاطر اینکه قیمت های کن در دوره ی جشنواره خیلی بالاست، به خاطر هزینه ی تولید پاکت سیانور. موریس حدس می زد که باید حدود 5 هزار دلار پرداخته باشد – 40 دلار برای سم، و 4960 دلار برای بسته بندی اش.

ج) عضو مافیای مواد مخدر یا قاچاق اسلحه و این جور کارها نیست، و گرنه یوروپل او را تعقیب می کرد. برخلاف تصور اغلب این مجرم ها، فقط به این دلیل آزاد می مانند که هنوز وقت مناسب نرسیده تا آن ها را پشت میله های زندان بیندازند. وگرنه گروهشان پر از جاسوس های پلیس است که هم وزن خودشان طلا می گیرند.

چ) از آنجا که نمی خواهد دستگیر شود، تمام احتیاط ها را می کند. اما نمی تواند ناهشیارش را مهار کند و ناخواسته از قالب مشخصی پیروی می کند.

ح) شخصی کاملاً عادی است که شک ایجاد نمی کند، احتمالاً خوش برخورد و صمیمی است، می تواند اعتماد کسانی را که به دام مرگ می اندازد جلب کند. مدتی را با قربانیانش می گذراند، دوتایشان مونث بوده اند که خیلی بدگمان تر از مردها هستند.

خ) قربانیانش را از قبل انتخاب نمی کند. ممکن است مرد، زن، از هر سن و سال و هر موقعیت اجتماعی باشند. موریس لحظه ای صبر می کند. چیزی نوشته که با بقیه نمی خواند.

همه را دو سه بار می خواند. بار چهارم، می فهمد:

پ) امضای واضحی ندارد. به عبارت دیگر، نمی خواهد شناسایی شود.

بسیار خوب، این قاتل سعی ندارد دنیا را مثل منسن پاک کند، قصد ندارد شهرش را مثل ریجوی منزه کند، مثل داهمر هم هدفش سیر کردن اشتهای خدایان نیست. بعضی ها، مثل جک شکم پاره کن یا زودیاک، می خواهند تیتر روزنامه ها را به خودشان اختصاص بدهند و به شهرت و افتخار برسند – شاید به امید اینکه نوه هایشان، وقتی دفتر یادداشت غبار گرفته ی آن ها را در زیززمین خانه پیدا کنند، به کارشان افتخار کنند. بعضی فکر می کنند مأموریتی بر عهده دارند؛ مثلاً ایجاد وحشت و راندن فواحش. روانکاوی متخصص در این زمینه نتیجه می گرفتند که علت اینکه بعضی قاتل های زنجیره ای ناگهان دست از جنایت می کشند، این است که پیامی را که می خواستند، رسانده اند.

بله. جواب همین است. چه طور قبلاً به فکرش نرسیده بود؟

به یک دلیل ساده: این کار جست و جوی پلیس را در دو مسیر مخالف هدایت می کرد. مسیر قاتل، و مسیر کسی که می خواست پیام بفرستد. و در این قضیه ی کن، دارد با سرعت زیادی قتل می کند: موریس تقریباً مطمئن است که قاتل به زودی، همین که پیامش به مقصد برسد، ناپدید خواهد شد.

حداکثر ظرف دو سه روز. و مانند بعضی قاتلان زنجیره ای که قربانیانشان مشخصه ی مشترکی ندارند، مقصد پیام این قاتل هم باید فرد واحدی باشد.

فقط یک نفر.

به سراغ کامپیوترش برمی گردد، روشنش می کند و پیام آرامش بخشی برای کمیسر می فرستد:

«نگران نباشید، قتل ها یکدفعه قطع می شود، قبل از اینکه جشواره به آخر برسد.»

فقط به خاطر لذت خطر کردن، رونوشتی از نامه اش برای دوستی در اسکاتلند یارد می فرستد تا بدانند که در فرانسه به او مثل یک حرفه ای احترام می گذارند، کمکش را می خواهند و سراغش می روند. هنوز می تواند به نتایجی حرفه ای برسد که بعد درست از آب در می آید، و آن طور که می خواهند به او بقبولانند، پیر نشده.

شهرت و اعتبارش در گروست، اما از آنچه نوشته مطمئن است.

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب برنده تنهاست انتشارات کاروان
  • تاریخ: یکشنبه 17 آذر 1398 - 06:07
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 2182

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 2940
  • بازدید دیروز: 3514
  • بازدید کل: 23042375