Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

عادل ها - قسمت اول

عادل ها - قسمت اول

نویسنده : آلبر کامو
مترجم : محمد علی سپانلو

(پرده‌ در سکوت بالا می‌رود. دورا و آننکوف بی‌حرکت در صحنه هستند. یک بار زنگ در به گوش می‌رسد. آننکوف با اشاره‌ای دورا را، که به نظر می‌رسید می‌خواهد حرف بزند، خاموش می‌کند. زنگ دوبار در پی هم صدا می‌کند.)

آننکوف

اوست.

(خارج می‌شود. دورا همچنان بی‌حرکت منتظر است. آننکوف با استپان برمی‌گردد، در حالی که شانه‌های او را مشفقانه گرفته است.)

آننکوف

اوست. این هم استپان.

 

دورا (به طرف استپان می‌رود و دستش را می‌گیرد)

خوش آمدی استپان!

استپان

روز بخیر دورا!

 

دورا (او را می‌نگرد)

سه سال گذشت.

استپان

بله، سه سال از روزی که مرا توقیف کردند گذشته. سه سال طولانی. داشتم می‌آمدم پهلوی شما.

دورا

ما انتظارات را داشتیم. وقت می‌گذشت و قلب من بیش از پیش فشرده می‌شد.دیگر جرأت نداشتیم همدیگر را نگاه کنیم.

آننکوف

لازم بود یک بار دیگر آپارتمان را عوض می‌کردیم.

استپان

میدانم.

دورا

و آنجا چی استپان؟

استپان

کجا؟

دورا

زندان؟

استپان

فرصت فرار پیدا شد.

آننکوف

بله، وقتی که فهمیدیم توانسته‌ای به سویس بروی، خوشحال شدیم.

استپان

بوریا، سویس هم زندان دیگری بود.

آننکوف

چه می‌گویی؟ دستکم آن‌ها آزادند.

استپان

آزادی زندان درازتری است که روی خاک بشر را به انقیاد کشیده است. من آزاد بودم و از فکر کردن دربارة روسیه و بردگانش باز نمی‌ماندم.

(سکوت کوتاه)

آننکوف

استپان. خوشحالم که حزب تو را به اینجا کشیده.

استپان

لازم بود، داشتم خفه می‌شدم. بالاخره باید عمل کرد، عمل... (آننکوف رامینگرد) او را می‌کشیم، نه؟

آننکوف

از این مطلب مطمئنم.

استپان

این جلاد را می‌کشیم. تو فرماندهی بوریا و من از تو اطاعت می‌کنم.

آننکوف

استپان. احتیاج به قول تو نیست، ما همه برادریم.

استپان

اما انضباط لازم است. این مطلب را در زندان فهمیدم. حزب سوسیالیست انقلابی به انضباط احتیاج دارد. وقتی انضباط داشته باشیم، گراندوک را می‌کشیم و استبداد را از پا در می‌اوریم.

دورا (روان به سوی او)

بنشین استپان. بعد از این سفر دراز باید خسته باشی.

استپان

من هیچوقت خسته نیستم.

استپان

بوریا همه چیز حاضر است؟

آننکوف (با تغییر لحن)

یک ماه تمام، دو نفر از افراد مسیر گراندوک را بررسی کرده‌اند.دورا هم مواد لازم را تهیه کرده.

استپان

اعلامیه نوشته شده؟

آننکوف

بله. همه مردم روسیه خواهند دانست که گراندوک «سرژ» در انفجار بمب گروه حمله حزب سوسیالیست انقلابی، به خاطر تسریع آزادی ملت روس کیفر یافته است. دربار سلطنتی هم خواهد دانست که ما مصمیم آنقدر به این مجازات‌ها ادامه دهیم تا این که سرزمین‌ ما از آن ملت ما باشد. بله اسپان، همه چیز حاضر است. لحظه عمل نزدیک می‌شود.

استپان

وظیفه من چیست؟

آننکوف

برای شروع کار به دورا کمک می‌کنی. شویترز که تو به جایش آمده‌ی با دورا کار می‌کرد.

استپان

او کشته شده؟

آننکوف

بله.

استپان

چطور؟

دورا

تصادفی پیش آمد.

(استپان به دورا نگاه می‌کند. دورا چشمانش را برمی‌گرداند)

استپان

بعدش؟

آننکوف

بعدش را خواهیم دید. تو باید آماده باشی که در صورت لزوم جای ما را پر کنی، و با کمیته‌ی عمومی تماس بگیری.

استپان

رفقای ما کی‌ها هستند؟

آننکوف

وینوف را در سویس دیده‌ای. با همه جوانی‌اش بهش اعتماد دارم. یانک را نمی‌شناسی.

استپان

یانک؟

آننکوف

کالیایف. ما بهش شاعر هم می‌گوییم.

استپان

این اسم یک تروریست نیست.

آننکوف (خندان)

یانک برعکس فکر می‌کند. او می‌گوید شعر هم انقلابی است.

استپان

تنها بمب انقلابی است. (سکوت) دورا فکر میکنی بتوانم به تو کمک کنم؟

دورا

بله. فقط باید مواظب بود که لوله بمب نشکند.

استپان

و اگر بشکند؟

دورا

همینطور شد که شویترز مرد، (مکث) برای چه لبخند میزنی؟

استپان

من لبخند می‌زنم؟

دورا

بله.

استپان

گاهی اینطور میشوم. (مکث به نظر می‌اید که استپان فکر می‌کند) دورا، فقط یک بمب کافی است که این خانه را پرت کند روی هوا؟

دورا

یکی نه. ولی خیلی خسارت می‌زدند.

استپان

چند تا لازم است که شهر مسکو را به هوا پرت کند؟

آننکوف

دیوانه‌ای! چه می‌خواهی بگویی؟

استپان

هیچ!

( یکبار، زنگ زده می‌شود. آن‌ها گوش می‌دهند. و منتظرند. دوباره دوباره زده می‌شود. آننکوف به کفش کن می‌رود و با وینوف برمی‌گردد)

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در عادل ها - قسمت دوم مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب عادل ها، نویسنده : آلبر کامو، مترجم : محمد علی سپانلو، انتشارات متین
  • تاریخ: پنجشنبه 29 آذر 1397 - 11:23
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 1790

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 2856
  • بازدید دیروز: 2589
  • بازدید کل: 23051647