Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

برادران کارامازوف (قسمت چهارم)

برادران کارامازوف (قسمت چهارم)

برادران کارامازوف، نوشته داستایوفسکی (قسمت چهارم)

برخی از خوانندگان ممکن است چنین بپندارند آلیوشا دارای دماغی علیل و روحیه ای بیمار و چهره ای زرد رنگ و اندامی نحیف بود و حال آنکه برعکس در آن زمان وی جوانی تندرست و چهارشانه، با گونه هائی سرخ و دیدگانی فروزان بود که صورتش از فرط سلامتی میدرخشید. در عین حال بسیار جذاب و دلنشین بود بدین معنی که اندامی بلند، موهای بلوطی، صورتی بیضی و متناسب و چشمان خاکستری رنگ و درخشان و قیافه ای متفکر و بسیار آرام داشت. بدیهی است گونه های سرخ هیچگونه تباینی با تعصب در مذهب و یا تصوف ندارد لکن در مورد آلیوشا باید گفت که با وجود آن افکار صوفیانه، بمراتب از هر شخص دیگری حقیقت بین تر بنظر میرسید.

البته او در صومعه عقیده بمعجزه داشت لکن بنظر من عقیده داشتن بمعجزات چندان تأثیری در افکار و احساسات یک شخص حقیقت بین ندارد زیرا معجزه نیست که به اشخاص حقیقت بین نیروی ایمان و اعتماد میبخشد.

حقیقت بین واقعی هرگاه ایمان نداشته باشد همواره در خود نیرو و جرئت کافی برای انکار معجزه خواهد یافت و هرگاه بر حسب تصادف معجزه بمنزله یک حقیقت انکارناپذیر در مقابل دیدگانش جلوه کند، آنگاه بعوض آنکه حقیقت را تصدیق نماید، به حواسش که وسیله درک حقیقت بوده اند شک خواهد کرد و حواسش را خطاکار خواهد دانست. برعکس اگر حقیقت را قبول کند آنرا بمنزله یک امر طبیعی تلقی خواهد کرد که تا آنزمان برای وی مکتوم مانده بود.

بنابراین در اشخاص حقیقت بین ایمان از معجزه بوجود نمی آید بلکه برعکس معجزه از ایمان پدیدار می گردد. بمحض اینکه حقیقت بین ایمان پیدا می کند همین حقیقت بینی او را اجباراً بتصدیق وجود معجزه هم برمی انگیزد. «سن توماس» اعلام داشت تا موقعی که بچشم خود حقیقت را مشاهده نکند، ایمان نخواهد آورد و هنگامیکه دید چنین فریاد برآورد: «آه! خدای من! خالق من!»

آیا بنظر شما معجزه او را ناگزیر به ایمان آوردن کرد؟ خیال نمی کنم. اگر او ایمان آورد تنها برای آن بود که می خواست ایمان آورد و شاید در همین لحظه ای که میگفت: «تا مشاهده نکنم ایمان نخواهم آورد» در اعماق روحش ایمان آورده بود.

شاید بتوان گفت معلومات آلیوشا محدود بود و اطلاعات کافی از مسائل زندگی نداشت زیرا تحصیلات خویش را هنوز بپایان نرسانیده بود. اما اگرچه او هم نتوانسته بود تحصیلات خویش را بپایان رساند با اینهمه اظهار اینکه وی جوانی کم هوش و احمق بود قضاوتی غیرعادلانه است در این خصوص ناگزیریم آنچه را که قبلا خاطر نشان ساختم تکرار کنم:

او از آنجهت داخل خدمت در کلیسا شد که تنها این راه وی را جذب کرده بود و در آن زمان برای نیل به نوری که قلبش با اشتیاق هرچه تمامتر جستجو میکرد این راه را بمنزله کوتاه ترین راه تلقی کرد. ضمنا بیاد آورید که وی بآخرین دوره تعلق داشت و طبعا جوانی شرافتمند و درستکار بود و چون این راه را برگزیده بود و با طیب خاطر خود را برای منتهای فداکاری آماده میساخت و حاضر بود جان خویش را در راه نیل به مراد فدا کند.

متأسفانه این جوانان نمیدانند در اکثر موارد فدا کردن جان خود آسانترین راه فداکاری است و حال آنکه مثلا اختصاص دادن پنج یا شش سال از دوران پر حرارت جوانی بتحصیل و علم بمنظور تقویت قوای خود در راه خدمت بحقیقتی که کعبه آمال است در اغلب موارد یک فداکاری است که مافوق قوای آنهاست.

آلیوشا راهی مخالف با راه دیگران پیش گرفت ولی برای نیل بمنظور التهاب و عطش شدیدی داشت.

وی بمحض اینکه در امور جهان شروع بتفکر نمود در دل اطمینان حاصل کرد که خدا و جاودانی روح وجود دارد و ظاهراً بخودش چنین گفت:

«من میل دارم عمر جاودانی بیابم و به راه حل دیگری تن نخواهم داد» همچنین اگر هم تصور می کرد که عمر جاودانی و خدا وجود ندارد بیدرنگ به خداناشناس ها و سوسیالیست ها میپیوست (زیرا سوسیالیسم بعقیده بعضی از آنها، تنها نهضتی برای بهبود وضع کارگر نیست بلکه اساساً مبنی بر خدانشناسی است، یعنی در حقیقت برجی است که بدون دخالت خدا ساخته می شود و منظور از ساختمان این برج نیز بعوض رسیدن بآسمان، پائین آوردن آسمان بزمین است).

ادامه دادن بزندگی پیشین بنظر آلیوشا تعجب آور و غیرممکن بنظر می رسید. باو گفته بودند:

«اگر میخواهی کامل و بی نقص شوی هر چه داری رها کن و عقب من روان شو!»!

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

بخش بعدی متن را می‌توانید در برادران کارامازوف (قسمت پنجم) مطالعه نمایید.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب برادران کارامازوف، نوشته فیودور داستایوسکی، مترجم : مشفق همدانی
  • تاریخ: دوشنبه 19 تیر 1396 - 15:46
  • صفحه: ادبیات
  • بازدید: 3047

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 888
  • بازدید دیروز: 6329
  • بازدید کل: 23901269