- من نمی توانم همه مسائل را به شما بگویم، زیرا موضوع خیلی محرمانه است و ملاحظات حفاظتی مانع است. مسائلی فراتر از بیکاری در قطب جنوب را در بر می گیرد.
- ممکن است مختصری توضیح بدهید؟
- خب، من مسئول کاریابی در قطب جنوب هم هستم. ضمناً ریاست گروه تحقیق روشهای بهره برداری از منابع قطب جنوب برای استفاده های صلح آمیز نیز جزو شرح وظایف من است.
- آیا تحقیقی هم دراین باره کرده اید؟
- در حال حاضر مراحل تکمیل را طی می کند. امسال باید سه سفر به قطب داشته باشم. یخ ها که آب بشود، راه می افتم و می روم.
- آیا مقام رئیس جمهوری از دوری شما ناراحت نمی شوند؟
- خیر، برعکس، خود ایشان مرا ترغیب می کنند.
هروقت مرا می بینند، می پرسند: «کی می خواهی به قطب جنوب بروی؟» خودشان که نمی توانند بروند، طبیعتا باید کسی را بفرستند که مورد اعتمادشان باشد. دستور داده اند هر وقت خواستم به قطب بروم، از هواپیمای اختصاصی خودشان استفاده کنم. موقع برگشتن با کشتی می آیم. اما حق ماموریت می گیرم و همین ماجرا را جبران می کند.
- به عنوان نماینده ویژه رئیس جمهوری دیگر چه کارهایی می کنید؟
- حساب آنها را ندارم. همین پریروز یک دکترای افتخاری گرفتم. در انجمن بانوان مامور ذخیره آتش نشانی سخنرانی کردم. اولین توپ را در مراسم افتتاح لیگ محلی انداختم. قرار است به دختر شایسته هم مدال بدهم. همه این کارها را برای این انجام می دهم که مقام رئیس جمهوری دلشان می خواهد، اما خودشان نمی توانند.
- کار جالبی است، اما گمان می کنم در هیأت دولت برای گرفتن این پست خیلی ها آمادگی دارند. چطور شد این سمت را به شما دادند؟
- کاری ندارد. اول چندتا سخنرانی درباره عدم کارایی سیاست خارجی دولت ارائه می کنید. بعد چند مقاله درباره راه های کمک به رئیس جمهوری و حمایت از او می نویسید و در مجلات چاپ می کنید. بعد از آن هم شایع می کنید که می خواهند شما را اخراج کنند. رئیس جمهوری مجبور می شود کاری برایتان دست و پا کند. اگر سفارت و وکالتی دم دست نباشد، می شوید نماینده ویژه رئیس جمهوری. حقوق و مواجب هم به راه است.
تلفن زنگ زد و منشی خط را وصل کرد.
- خانم، مگر نگفتم جلسه دارم؟
- متأسفم قربان! از کاخ سفید زنگ زده اند.
- چکار دارند؟
- می خواهند بدانند لوازم تحریری را که سفارش داده اید، ضروری است؟
- معلوم است که لازم دارم وگرنه چطور بدون ابزار کار از پس این همه تحقیق برآیم؟!