جمال الدین محمد، معروف به جمال الدین سیدی یا جمال سیدی و متخلص به عرفی از گویندگان پر آوازه قرن دهم هجری قمری است. جمال الدین عرفی شیرازی آن که مرگی زود هنگام او را ربود، آثار پسندیده از خود به جای نهاد. پدرش زین الدین علی بلو، داروغه شیراز بود. جمال الدین عرفی شیرازی، در سال 923 هجری قمری در شیراز، به دنیا آمد. او، در شهر خویش، ادبیات ، پزشکی، منطق و حکمت آموخت و در موسیقی، ردیف ها را فرا گرفت و خط نسخ را خوش می نوشت، که بارقه شاعرانه او جستن کرد و به حلقه های ادبی شهر خویش راه یافت. عرفی شاعر به زودی مشهور شد و همشهریانش او را تخلص شاعرانه عرفی دادند و با شاعرانی چون عارف لاهیجی و قیدی شیرازی هم دوره بود. به حق می توان گفت که عرفی، از آن نوادر بوده است که هنر، همه زوایای وجود او را زیر تاثیر خود گرفته است. با سن و سال اندک خویش، در خوشنویسی ،موسیقی و شعر پایه و مایه ای بهم رسانده بود.
اما یک رویداد، روزگار عرفی را دگرگون کرد. بدین سان که عرفی شاعر بیست ساله را بیماری آبله، به زشت رویی نشاند، چنان که همشهریانش از او گریزان بودند و این زشت رویی، بعدها پایه مفاخره های تند او شد.
عرفی، شش سالی بدین وضع و حال، در شیراز ماند و در بیست و شش سالگی، از شهر خویش به هند رفت. در آن روزها، تیموریان، بر هند فرمان می راندند و پادشاهانی چون اکبر، جهانگیر و … شاعران فارسی زبان را می نواختند. در آن روزگار، با آن که صفویان، نخستین دولت وحدت ملی را پس از حمله عربان، در ایران پدید آورده بودند و یکی از پایه های این وحدت زبان فارسی بود، اما، شاعران فارسی زبان، مورد علاقه دربار قزوین یا اصفهان نبودند و نوازشی نمی دیدند، زیرا در دربار صفوی، زبان ترکی بر زبان فارسی غلبه داشت لیکن، دربار هند، مامن امنی برای شاعران فارسی زبان بود و نواخت بسیار می دیدند.
عرفی به هند رفت و امیرالشعرای دربار( فیضی) او را پذیرا شد و در حمایت خود گرفت. این نیز یکی از خوشبختی های عرفی بود، زیرا این امیرالشعراها، کلید اقبال شاعران دیگر بودند و اگر از آنان مهری نمی دیدند، کارشان گشایشی نمی یافت. اما، فیضی، عرفی را در دربار هند و هم نزد شاعران آن دیار به گرمی پذیرفت. اما، آن مایه از زشتی که در کار این جوان شیرازی بود، پیوسته او را ناکام می گذاشت، چنان که او، نه تنها خود را از همه شاعران روزگار خویش برتر می دانست، که از انوری و خاقانی و نظامی نیز بهتر می شمرد و این ، مایه رنجش شاعران همروزگار خود شد. عرفی به ناگاه، در سال 999 هجری قمری، به اسهال درگذشت و جنازه ایشان را از لاهور به نجف اشرف انتقال دادند. هم روزگارانش، مرگ بی هنگام او را بهره بی ادبی های وی به نظامی دانسته اند.
در شعر عرفی، آگاهی او به مقدمات دانش هایی چون پزشکی و حکمت و منطق آشکارست و به کارگیری این اصطلاحات، سبب شده است تا کسانی، آثار عرفی شیرازی را شرح کنند. اما با این همه کلام او به ویژه در قصیده ها، روان و استواراست. غزل عرفی، از رده غزل های رایج در سده های دهم و یازدهم نیست، زیرا، نازک خیالی و مضمون بندی های آن روزگار، به غزل های او راه نیافته است. اما، این غزل ها، از عواطف و آرزوهای روزگار جوانی و اندوه ناکامی ها سرشار است. از عرفی شیرازی مثنوی هایی نیز بازمانده است که چندان توفیق آمیز نبوده است.
مجمع الابکار که به سبک و سیاق مخزن الاسرار نظامی سروده شده است( مجمع الابکار، منظومه ای در حدود یک هزار و چهارصد بیت است)، فرهاد و شیرین که ناتمام مانده است ( مشتمل بر چهارصدوچهل بیت است) و ساقی نامه که فخرالزمانی در تذکره میخانه، آن را نقل کرده است. عرفی، از شاعرانی است که در ایران ، هند و روم شناخته و مشهور است. دیوان عرفی بارها در هند به چاپ رسیده است که از آن جمله چاپ لکنهو به سال 1880میلادی است. در ایران یک بار از سوی کتابفروشی علمی و هم چنین یک بار از سوی کتابخانه سنایی منتشر شده است.