بخش اول؛ ثروت:
بهترین کاری که میتوانیم برای فقرا انجام دهیم آن است که یکی از آنها نباشیم. سعادت یا عدم سعادت ما نتیجه تفکر ماست. ذهن انسان و نظام باورهای او، تعیینکننده کیفیت زندگی او هستند. فقر، نتیجه تفکر فقیرانه است. اگر ثروت میخواهید تفکر خود را عوض کنید. صحبتهای درونی ما با خودمان نقشی اساسی در این زمینه دارد. مثلاً من اگر تحصیلات عالی داشتم، چه خوب میشد. غافل از اینکه من خیلی از تحصیلکردگان را میشناسم که همیشه جیبشان خالی بوده است. کار و تلاش جزء ضروری موفقیت است، اما ثروت را تضمین نمیکند. کافی است افکارمان را تغییر بدهیم. اگر بگوییم پول چیز خوبی نیست یا فقر را به معنویت ربط بدهیم، خب همان نتیجه یعنی بیپولی و فقر را باز پس میگیریم. برای ثروتمند شدن باید با پول راحت باشید. اما بیشتر از اندازه به پول وابسته نباشید. یادتان باشید که ثروتمندان برای پول کار نمیکنند. به زندگی آنها نگاه کنید و تفاوتهای خودتان را با آنها شمارش کنید. آنها میدانند که پولسازیِ واقعی تنها وقتی شروع میشود که کار کردن به خاطر پول کنار گذاشته میشود. آری. فقر، یک بیماری است که بسیاری از ثروتمندان کنونی، زمانی در زندگی خود بر این بیماری فائق آمدهاند. پس شما هم میتوانید. شک نکنید.
بخش دوم؛ زیستن در زمان حال:
تمام دارایی ما این لحظه است. کدام لحظه؟ آری، همین لحظه. یک لحظه. کدام لحظه؟ همین لحظه. میزان آرامش ذهن و کارآیی فردی ما در بازیِ زیستن در لحظۀ حال مشخص میگردد. کلید شادی و خرسندی ما متمرکز ساختن ذهن بر لحظه حال است. یکی از نکات جالب درباره کودکان همین است که تماماً خود را در حال غرق میکنند و آن میتواند تماشای یک سوسک، نقاشی کشیدن یا ساختن یک قصر ماسهای باشد. ولی وقتی ما بزرگتر میشویم، هنر فکر کردن و نگران بودنِ همزمان را فرا میگیریم. دانشآموز دبیرستانی به خود میگوید وقتی مدرسه را تمام کنم و تکلیفی انجام ندهم، زندگیام ایدهآل خواهد بود. مدرسه و دانشگاه تمام میشود و او به دنبال شغل است و بعد هم ازدواج و بعد هم خریدن خانه و... اما هنوز هم خوشبخت نیست و او قبل از آنکه به خود اجازه شاد زیستن داده باشد، از دنیا میرود. ما به کمک زندگی در حال، همچنین میتوانیم بر ترس نیز غلبه کنیم. چرا که ترس مربوط به حوادث آینده است و از این رو کافی است خود را در حال مشغول نگاه داریم. عفو کردن خود و دیگران یک رای مثبت به زیستن در زمان حال است. ما وقتی که از بخشیدن دیگران امتناع میکنیم، در واقع مرتب گذشته را به خودمان یادآوری میکنیم. بعضی از مردم نیز بخشندگی را وارونه درک کردهاند. آنها فکر میکنند که عدم بخشش ما از دیگران به خاطر مشکل آنهاست، ولی با این کار فقط خودشان همیشه رنج میبرند. با این حال بخشش خود، بیشتر از بخشش دیگران به زحمت نیاز دارد.
بخش سوم؛ ذهن آدمی و تخیل:
انیشتین میگفت که تخیل مهمتر از دانش است. و دیزرائیلی میگفت که این تخیل است که فرمانروای جهان است. در همین زمینه برآورد شده است که حدود 70 درصد از یادگیریهای انسان در شش سال اول زندگی صورت میپذیرد. تخیل انسان در طی این دوران پربارترین دوران خود را طی میکند. با این حال، بعضی از بزرگسالان فکر میکنند که ارزش تخیل کودک، تنها در سرگرم کردن آنان است. یک تخیل خوب، برای حافظه هم خوب است و سالمندان بنابر زائل نمودن تخیل از ذهن خود، از ضعف حافظهشان مرتب گله میکنند.
قدرت تخلیل به سلامتی ما نیز کمک میکند. این قدرت به ما در رویاپردازیمان کمک میکند زیرا بزرگترین فاتحان تاریخ از داوینچی و ناپلئون تا برادران رایت و نیل آرمسترانگ، همگی آرزوها و سرشت خود را با تخیل در هم آمیخته بودند. آری. همه چیز از یک رویا آغاز میشود. حامی رویای خود باشید. برای ذهن خود میتوانید از قانون جذب، برای جذب و یا فرار از ترسها استفاده کنید. این بستگی به خودتان دارد. برای این منظور از قدرت واژهها استفاده کنید و به هیچ عنوان از بیاعتبار ساختن خود سخن نگویید. یادتان باشد که شما هرچه را به زبان بیاورید آن را به دست هم خواهید آورد.
بخش چهارم؛ اهداف و تلاش، قانونِ کاشت، برداشت و شانس:
فرانکل در کتاب مشهور خود با عنوان «انسان در جستجوی معنا» از بیست و هشت نفر در یک اردوگاه کار اجباری در زمان جنگ جهانی دوم نام میبرد، که به ازاء این تعداد افراد تنها یک نفر میتوانست جان سالم از آن مکان به در ببرد. وی متوجه شده بود که نجاتیافتگان لزوماً شایستهترین یا سلامتترین یا باهوشترین آنها نبودند و یا آنهایی نبودند که تغذیه بهتری داشتند. آری. کسانی جان سالم به در بردند که هدف داشتند. چیزی که خود فرانکل را به حرکت وا میداشت، دیدار دوباره همسرش بود.
باک مینسترفولر به عنوان یکی از خلاقترین ذهنهای قرن حاضر شناخته میشود و از این رو او از قانون نتایج افزوده به عنوان بخشی از فرآیند هدفسازی استفاده میکند. این قانون به ما میگوید علاوه بر خودِ هدف اصلی، نتایج جانبی بسیاری نیز عاید شما خواهد شد. مثل دانشگاه رفتن. اگر کسی گفت که شش سال از عمرم را در دانشگاه تلف کردم شاید صحیح باشد، اما او متوجه نیست که در این مدت با افراد بسیاری آشنا شده و تجارب زیادی را داشته و نگرشش به همه چیز به تدریج تغییر کرده است، که بدون گذراندن همین دوره آموزشی طی نمیشد. یادمان باشد که تنها در راه رسیدن به هدفمان است که شهامت و اراده قوی بیشتری پیدا میکنیم. افزایش توان و طاقت، افزایش انضباط فردی و اعتماد به نفس بیشتر، چیزهایی است که ما در مسیر هدفمان به دست میآوریم. هر وقت در مسیر دستیابی به اهدافتان شک کردید به موانعی فکر کنید که دیگران بر آن غلبه کردهاند.
دموستنس، ناطق برجسته یونانی از چنان لکنت زبانی رنج میبرد که به سختی میتوانست حرف بزند. او با دهان پر از ریگ تمرین حرف زدن مینمود و وانمود میکرد در حال سخنرانی است. او در نهایت یکی از بزرگترین سخنرانان اعصار شد. هلن کلر، آبراهام لینکن، وینستون چرچیل و حتی ادیسون نیز همین سختکوشیها را داشتهاند. حتی ادیسون را از مدرسه نیز بیرون انداخته بودند. ویژگی منحصر به فرد انسان، تلاش و پیگیری و تجربهاندوزی است که شما میتوانید به کمک آن از «هیچ»، «چیزی» بسازید. قانون کاشت و برداشت به آن معنا است که برای هر عملی یک عکسالعملی مساوی و مختلفالجهت وجود دارد. لازمۀ اولیۀ سلامتی و موفقیت، کنش اولیه از سوی خودمان است و رونق امروز نتیجه تلاش دیروز است. یادمان باشد که اگر پشت سر دیگران حرف بزنیم، پشت سر ما هم حرف خواهند زد. اگر از خوبی دیگران بگویید، آنها هم از خوبی شما خواهد گفت و اگر دروغ بگوئیم، دروغ هم خواهیم شنید. اوضاع، زمانی تغییر میکند که ما نیز بهتر شده باشیم. جمیز ران میگوید: اگر شخصی یک میلیون دلار به عنوان موفقیت و میلیونر شدنِ شما به شما پیشکش داد، آن پول را قبول نکنید و در مقابل تلاش خودتان را بیشتر کنید و تخصص و باور همراه با ثروت را بیاموزید. آری. با تلاش و صبر و استقامت بسیار است که پایان شب سیه فرا میرسد. بعد از اینکه دیگر مطمئن شدید که همه چیز از بین رفته و همه چیز تار و تیره به نظر میرسد، ناگهان گشایشی خیرهکننده پا به میان میگذارد. آری. زندگی این گونه است. با اولین کُنشِ تو و ادامه مسیر. در این راه، همیشه سردترین و تاریکترین لحظهها درست تا قبل از سپیده دم است، کافی است که خود را از سقوط و ناامیدی حفظ کنیم تا پاداشها به زودی سرازیر شوند. پافشاری کنید تا شانس نیز در آن لحظه درِ خانۀ شما را بزند. آری. پافشاری، رازی است که انسانهای موفق از آن به خوبی باخبرند و پافشاری جزء مشترک تمامی موفقیتهای چشمگیر است.
بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمیشود.