بعد از اسلام در ایران شاهد بوده ایم که رادمردان این سرزمین با پذیرش اسلام به طوع و رغبت و گام نهادن در طریق ناب محمدی(ص) گام های بلند و استواری در جهت تبیین و اشاعه اخلاق ایرانی ـ اسلامی برداشته اند که ثمرات آن تا امروز تداوم دارد. ترجمه کتب اخلاقی و اندرزنامه های کهن آبا و اجداد و همچنین آشنایی با معیارهای اخلاقی دیگر ملل متمدن دنیا از جمله یونان، هند و بین النهرین موجب شد موجی از دانش پژوهی در میان دانشمندان اسلامی اعم از عرب و ایرانی پدیدار شود.
در این بین سهم کتب اخلاقی بسیار چشمگیر است، کتاب های اخلاقی تالیفی و ترجمه ای ابن مقفع، تهذیب اخلاق ابن مسکویه، طب روحانی زکریای رازی، اخلاق ناصری، اخلاق جلالی، بوستان و گلستان شیخ اجل سعدی و اخلاق الاشراف فقط گوشه ای از توجه مردان این سرزمین به مبانی اخلاقی و اندیشه های ژرف معنوی نهفته در باطن آن بوده است.
ایرانیان بعد از پذیرش اسلام و با داشتن سابقه ای از اخلاق و تمدن توانستند گوی سبقت را از دیگر برادران دینی خود ربوده، با عنایت به سخن پیغمبر(ص) علم را در ثریای افتخار به چنگ آورند. از این رو اخلاق مداری ایشان طریقی بود که بر آموزه های دینی و الهی ـ که از پیشینیان خویش و همچنین از قرآن و سیره نبوی و رفتار ائمه طاهرین(ع) آموخته بودند ـ و در ادوار بعدی بر مکاشفات خویش استوار بود.
مردمان این سرزمین زرخیز با تاسی به باطن آیات کلام الهی و سیره حقیقی ختم المرسلین(ص) و علی مرتضی(ع) فهم ژرفی از اسلام نموده و این فهم باطنی را در اعمال و رفتار خویش متجلی ساختند، از این روی سلوک معنوی با خلق و مماشات با یکدیگر و نیز تحمل شدائد و صبر بر مشکلات را پیشه ساختند تا از این طریق بر راه حق گام نهاده باشند.
این فهم معنوی که توأم با دینداری محکم و اتکا به فهم معانی حقیقی دینی بود این امر را بر سالک اخلاق مدار متجلی می ساخت که با التزام به اخلاق اجتماعی و سلوک با خلق خدا و خوش رفتاری در باطن و ظاهر، گامی در مسیر سعادت دنیوی و اخروی بر می دارد و نه تنها انسان ها را با دوستی و صلح عجین می کند، بلکه خویشتن خویش را با خالق خویش قریب می نماید.
ای آن که تویی محرم راز همه کس / شرمنده ناز تو نیاز همه کس
چون دشمن و دوست مظهر ذات تو اند / از بهر تو می کشیم ناز همه کس
این امر نشان می دهد زمانی که اخلاق اجتماعی با درونمایه اخلاق الهی ارائه گردد، موازینی عمیق تر و بینشی ژرف تر را برای فرد مجری به ارمغان می آورد که در این بین نیز به دنبال اجر مادی و کسب منفعت دنیوی در قبال کار نیک و انساندوستانه خویش نیست.
امروز نیز که دیرگاهی است با غرب و تکنولوژی غرب آشناییم و اخلاق غربی نیز همسو با تکنولوژی وارد خانه های ایرانیان شده شاید تعبیری متفاوت تر از اخلاق را شاهد باشیم؛ البته این به آن منظور نیست که مدح و ذم شرق و غرب کنیم، اما همین قدر می توان گفت که استفاده از تکنولوژی غربی همان قدر که سودمند است، پیروی از اخلاق غربی برای ملل شرق بی فایده و گاهی مضر است (البته مراد از اخلاق در این منظر رفتارهای اجتماعی و انساندوستانه جهانی نیست، بلکه اخلاقی مبتنی بر باورهای عمیق درونی و مابعدالطبیعی است.)
شاید امروزه کمتر شاهد ژرفکاوی های اخلاقی در جوامع باشیم، چنانکه مدرن شدن را با آن سر ناسازگاری است. مثلا امروزه عضویت در شبکه های گوناگون اجتماعی در وبگاه ها جزو شئون اجتماعی محسوب می شود، اما کمک به پیرمرد و پیرزنی برای تردد از خیابان یا حمل وسایل سنگین سالمندان یا خوشرویی و ملاطفت در برخوردهای اجتماعی یا صبر بر شدائد کمتر جزو شئون یک فرد در جامعه محسوب می شود؛ جوانمردی و ازخودگذشتگی و رعایت حقوق همسایه که در گذشته نه چندان دور حاکم بر رفتارهای خرد و کلان این سرزمین بود، امروزه گاهی مورد بی توجهی قرار می گیرد؛ پدران ما در معاملات و مبادلات خویش بر قول و سخن استوار بودند و قول هر کس مصداق شرافت و مردانگی اش بود، اما امروزه با وجود انواع ضمانت های بانکی و چک و اسناد معتبر و غیرمعتبر دولتی و شخصی دیگر قول مرد قول نیست. امروزه اگر مرد، قولش برود دیگر سرش نمی رود و دیگر ادب مرد به ز دولت او نیست، بلکه دارایی و سرمایه دنیوی مرد است که دولت حقیقی اوست.
نمی گوییم امروزه اخلاق مداری کمرنگ است، اما حلاوت و ژرف انگاری گذشته را ندارد و در برخی موارد تصنع بیداد می کند، چه همان شخصی که می بینیم با ادب و احترام و تواضع سخن می گوید و مبادی آداب را رعایت می کند در وقت سختی و شدت که بوته آزمایش اخلاق است، ددمنشانه رفتار می کند و فقط به صورت انسان مصور است.
امروزه شاید رعایت اخلاق برای تهذیب نفس و خدمت به خلق خدا برای نزدیک شدن به مهر ایزدی چندان جایی در زوایای فکری مدرنیزم نداشته باشد و انساندوستی فقط برای انساندوستی و نشان دادن ارزش انسان نسبت به دیگر موجودات است، نه این که توجه به حقیقت ازلی و ابدی انسان و جایگاه رفیع او در نظام خلقت که هدف غایی اخلاق مداری حقیقی است.
می توان گفت امروز این لباس آدمی است که نشانگر شخصیت و مقام اجتماعی فرد است نه این که تن وی را شریف بدانیم به سبب اتصال روح انسانی به آن ـ که شرافت حقیقی است ـ ایزد تعالی بر بندگان خویش ارزانی داشته؛ همان روحی که می تواند تا قاب قوسین و بلکه بیش از آن صعود نماید و به قول حکیم و عارف سترگ خیام بر سر افلاک و جهان خاک اندازد (این مصرع خیام اشاره به معراج جسمانی حضرت خاتم(ص) دارد) و دیگر کسی در ورای تخلق به اخلاق، طیران آدمیت را نمی جوید، باشد که هزاران بار طیران مرغان را به چشم خویش دیده باشد.
اگر این درنده خویی ز طبیعتت بمیرد / همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند / بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت