تازگیها زیاد به پول و انتخابهایی که در مورد آن انجام میدهیم، فکر کردهام، چون درآمد خودم بین ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ افزایش زیادی داشت که خوشبختانه بودجهی جابهجاییمان از ساحل شرقی به ساحل غربی را تامین کرد ولی متاسفانه مقداری بدهی مالیاتی برایمان به جاگذاشت. حال، تصمیماتی در این مورد گرفتهام که چقدر باید پول دربیاورم و چند ساعت در هفته باید کار کنم.
مجبورم کرده است از خودم بپرسم چقدر پول برای من و خانوادهام کافی است. اگر هیچوقت از خودتان این سوال را نپرسیدهاید، همین الان بپرسید.
اگرچه، بیشتر ما درخواست افزایش دستمزد میکنیم و بعضی، حتی لاتاری میخریم، واقعیت این است که پول بعد از مدت بسیار محدود و مشخصی به خوشحالی ختم نمیشود. آن مدت بسته به جایی که زندگی میکنید، تغییر میکند، زیرا هزینهی زندگی از مکانی به مکان دیگر بسیار متغیر است. ولی سرتاسر بیشتر جاهای ایالت متحده امریکا، آن عدد ۵ رقمی است، نه ۶ رقمی- چیزی بین ۶۵۰۰۰ دلار و ۹۹۰۰۰ هزار دلار در هر سال. به بیان دیگر، با پول نمیتوان شادی را خرید بلکه نداشتن پول کافی برای یک زندگی راحت میتواند ناراحتی به بار آورد.
حتی زمانیکه از تحقیق بالا به خوبی آگاهی داریم، بیشتر ما درآمدی بیشتر از آن مقدار میخواهیم. هیچ مشکلی ندارد. ولی به خاطر داشته باشید پول چیزی نیست بجز ارقامی در صورتحساب بانکی، ترازنامه، فیش حقوق، یا حساب سرمایهگذاری. مفهومی است که برای آن ارقام کوچک ساده بهکار میبریم که به پول قدرت نفوذ یافتن میدهد و گاهی اوقات ما را اسیر میکند.
بنابراین، قبل از اینکه غرق در تلاشی بیهوده و دائمی شوید تا آن ارقام را فقط کمی افزایش دهید، دست نگه دارید و از خودتان بپرسید پول دقیقا برای شما چه مفهومی دارد. هرکس، جوابهای متفاوتی دارد. ولی در اینجا، رایجترین آنها آمده است.
۱.کارت امتیاز
دنیای کسبوکار مثل بازی غولآسایی بهنظر میرسد و هرچه در پایان هفته یا ماه پول بیشتری به خانه ببرید، برد بیشتری در بازی خواهید داشت. حتی مهم نیست با پول چهکار میکنید، به شرطی که بیشتر از فرد دیگر پول در بیاورید. به این دلیل است که بیشتر کارفرمایان، حقوق کارمندانشان را مثل رازی عمیق و مبهم حفظ میکنند.
تنها مشکل این روش این است که مهم نیست چقدر پول درمیآورید، همیشه کسی وجود خواهد داشت که بیشتر از شما پول دربیاورد، حتی اگر وارن بافت باشد. اگر این سنجش موفقیت شما است، هرگز احساس نمیکنید که به موفقیت رسیدهاید.
۲. اعتبار
این که موفقیت در دنیای کسبوکار عمدتا برحسب دلار امتیازبندی میشود، غلط انداز است. اگر کسبوکاری را آغاز کنید و بعد از سال اول، میلیونها دلار فروش داشته باشد، به این معنا است که مشتریان نحوهی کارتان را دوست دارند و شرکتتان، موفق است. اگر درآمدتان صدها دلار باشد، شرکتتان شکستخورده محسوب میشود.
منصفانه است ولی بهخاطر داشته باشید حتی اگر کارآفرین هستید، درآمد شرکتتان و خودتان دقیقا به یک معنی نیست. و با اینکه درست است هر شرکتی برای سرپا ماندن در بلندمدت باید سود کند، یا حداقل ورشکسته نشود، این نیز درست است سازمانهایی که تنها هدفشان پول درآوردن است بندرت در بلندمدت به خوبی عمل میکنند. اگر این، تنها هدف شما است، شناخت یک یا دو هدف بیشتر را درنظر بگیرید.
۳. چیزهایی که میتوانید بخرید.
ما در جامعهی مصرفکنندهای زندگی میکنیم، بنابراین برای همهی ما طبیعی است این انگیزه را در خود احساس کنیم که گوشی هوشمند بعدی، جدیدترین ساعت هوشمند، آن مجلهی کامل پوشاک یا تعطیلات تماشایی را داشته باشیم. خوب است- ولی هیچ کدام از این داراییهای قشنگ ربطی به خوشحالی ندارد. و اگر سرتان بسیار شلوغ است یا آدم مهمی هستیدکه نمیتوانید کارتان را به مدت یک یا دو هفته کاملا کنار بگذارید، ارزش آن تعطیلات تماشایی را نخواهید فهمید.
۴. امنیت
دوستی دارم که علاقهمند است همیشه به اندازهی حقوق یکسالش در حساب پساندازش داشته باشد چون باعث میشود احساس امنیت کند، و من او را سرزنش نمیکنم. او سالها پیش، با تک والدی با درآمد نامطمئن زندگی میکرد و دست خالی کسبوکاری به راه انداخت، بهطوری که خانوادهاش همیشه تامین بودند.
اگر تا به حال در شرایط سخت زندگی کردهاید، که اعتراف میکنم تجربه نکردهام، هیچکس نمیتواند شما را به این خاطر سرزنش کند که حس امنیتی را میخواهید که پول میتواند فراهم کند. ولی دوباره در اینجا دست نگه دارید و از خودتان بپرسید چقدر پول کافی است، اقرار میکنم که نمیتوانید برای هر فاجعهی احتمالی برنامهریزی کنید یا آماده باشید. آن رقم را به عنوان هدف مشخص کنید. در غیر این صورت، تا ابد به پسانداز کردن ادامه میدهید و هرگز پول خرج کردن؟؟؟
۵. بازنشستگی
آنقدر به ما گفتهاند باید برای بازنشستگی برنامهریزی کنیم، که مشمئزکننده است. و قبول دارم به اندازهی کافی بزرگ شدهام که نادیده گرفتن این توصیه دشوار است. ولی دوباره در اینجا، مجبور نیستید و نباید هر پنی را پسانداز کنید. مشخص کنید فکر میکنید به چه چیزی نیاز دارید- کار با یک برنامهریز مالی را در نظر بگیرید تا درست به آن رقم برسید- و بعد آسوده باشید. بازنشستگی راحتی میخواهید، ولی معاملهی بدی است که حالا به خاطر آن، شادیتان را خراب کنید.
۶. عشق
از نظر بسیاری از مردم، پول بهترین یا تنها راهی است که میتوانند ابراز عشق کنند. میدانم-پدرم یکی از آنها بود. هروقت از دانشکده به خانه میآمدم، میخواست که بشینم و در مورد وصیتنامهاش با من حرف میزد، روش خاصش برای گفتن اینکه دلش برایم تنگ شده است. از قضای روزگار، قبل از اینکه بمیرد ورشکست شد و هیچی برای من باقی نگذاشت. بهاستثناء حسی کاذب و تاسف زیاد به خاطر فرصتهای از دست رفتهای که باید به شیوهای آسانتر نشان میداد دوستم دارد. نگذارید این اتفاق برایتان بیفتد.
۷. زندگی خوب برای بچههایتان
کدام والدینی این را نمیخواهند؟ اگر معنی پول برای شما این شانس باشد که بچههایتان هر مزیت و فرصت آموزشی را در اختیار داشته باشند-مخصوصا اگر خودتان آنها را نداشتهاید- معنی زیادی پیدا میکند. فقط به خاطر داشته باشید که زندگی بچههایتان احتمالا آنطور که برنامهریزی میکنید، نخواهد شد. آدمهای بسیاری را میشناسم که والدینشان برای تحصیلات لیگ ای وی (IVY) پول پرداخت میکنند تا ببینند فرزندشان به دورههای آزاد مانند نواختن گیتار یا ترانهسرایی میروند. به علاوه، بهترین هدیهای که میتوانید به بچههایتان بدهید- و هرکس دیگری در زندگیتان- همیشه خودتان هستید.
۸. آزادی
این همان چیزی است که بسیاری از ما به خاطر آن تلاش میکنیم- شانس اینکه در نهایت به کارمندان، طلبکاران یا هرکس دیگر بگوییم ترقی کنند زیرا ما آنچه را نیاز داریم، در اختیار داریم. این دلیلی است که بسیاری از ما میخواهیم کسبوکاری را شروع کنیم. آزادی، هدف عالی است. فقط به خاطر داشته باشید هدفی دستیافتنی است و اگر تمایل داشته باشید بعضی هزینههای اضافی را کنار بگذارید، دستیافتنیتر از آن چیزی است که فکر میکنید. اگر آزادی، آرزوی شما است، باید تا حد امکان وقت بیشتری برای لذت بردن از آن صرف کنید. بنابراین، بفهمید حداقل مقدار پولی که برای آزادیتان نیاز دارید چقدر است و بعد برایش تلاش کنید. شانستان این است، نزدیکتر از آن چیزی است که فکر میکنید.