Loading...
شما از نسخه قدیمی این مرورگر استفاده میکنید. این نسخه دارای مشکلات امنیتی بسیاری است و نمی تواند تمامی ویژگی های این وبسایت و دیگر وبسایت ها را به خوبی نمایش دهد.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر در زمینه به روز رسانی مرورگر اینجا کلیک کنید.

امپراتوری ایران - قسمت آخر

امپراتوری ایران - قسمت آخر

نویسنده: دان ناردو
ترجمۀ: مرتضی ثاقب فر

اتحاد مجدد و سازماندهی دوباره امپراتوری

داریوش پیش از آن‌که بتواند نقشه‌های خود را در مورد امپراتوری عملی کند، ناچار بود امپراتوری را از خطر سقوط نجات دهد. به محض آن‌که اخبار قتل بردیا (یا هر کسی که بوده) منتشر شد بسیاری از ساتراپی‌ها که می‌خواستند از قید حکومت مرکزی آزاد شوند سر به شورش برداشتند: سرپرسی سایکس در کتاب تاریخ ایران می‌نویسد:

والیان ایالات دوردست با تصور این‌که ممکن است امپراتوری پارس به سرنوشت امپراتوری ماد دچار شود مایل بودند آن را میان خود تقسیم کنند. بنابراین داریوش ناچار بود این ایالات را فتح کند یا به فتح آن‌ها بپردازد، و این در زمانی بود که البته فقط ارتش و چند ایالت معدود به او وفادار مانده بودند. ایالات عیلام و بابل قبل از همه سر به شورش برداشتند.... در این ضمن ماد که می‌خواست خود را از شر شاه جدید خلاص کند نیز به رهبری فردی به نام فرورتیش که ادعا می‌کرد از اخلاف کیاکسار [هوخشتره] است، قیام کرد تا پایگاه سابق خود را به دست آورد... گویی این کافی نبود که پارس (فارس) نیز سر به شورش برداشت و مدعی دیگر به نام وهیزدته خود را بردیا نامید.

اگر شورشیان گمان می‌کردند که داریوش رهبری ناتوان است و قدرت مقابله با آن‌ها را ندارد در اشتباه بودند. او با نمایشی درخشان از قدرت تاکتیکی، اراده‌ای راسخ و تصمیمی خلل‌ناپذیر در کم‌تر از یک سال همگی آن‌ها را یکی پس از دیگری مغلوب کرد. او نخست برای چیرگی بر شاهنشاهی یگانه ایران با روشی هشداردهنده و خشک و خشن که درس عبرتی برای شورشیان بعدی باشد، نمونه‌ای هولناک از مجازات فرورتیش نوخاسته مادی را به نمایش گذاشت. مرد نگون‌بخت، نخست بینی، گوش، زبان و چشمان خود را از دست داد؛ سپس زنده به صلابه کشیده شد و آن‌گاه بر دروازه اکباتان به دار آویخته شد تا همگان او را ببینند. روش دیگر داریوش برای نمایش قدرت، یادآوری پیروزی خود بر سنگ بود: کتیبه بیستون که ماه‌های بعد حجاری شد، شاه را ایستاده و پیروزمند در برابر نه رهبر شورشی اسیر که گردن‌هایشان با ریسمانی به هم بسته شده است نشان می‌دهد.

وظیفه دیگر داریوش سازمان‌دهی مجدد امپراتوری‌ای بود که از سقوط نجات داده بود. او قلمرو شاهنشاهی خود را به بیست ساتراپی تقسیم کرد و با حفظ اندیشه کوروش مقرر داشت که دبیران ساتراپ‌ها مستقیماً به شاه گزارش دهند. اما داریوش که از قدرت‌گرفتن زیاده از حد ساتراپ‌ها درسی آموزنده آموخته بود، قدرت نظامی را به کلی از آن‌ها باز گرفت. بائوسانی می‌نویسد:

قوای نظامی هر ساتراپی تحت فرماندهی کاملاً مستقلی از ساتراپ قرار داشتند و مستقیماً در برابر خود شاه مسئول بودند. این ترتیب نبوغ‌آمیز که هر یک از مقامات کشوری و لشکری را جداگانه و مستقیماً در برابر شاه مسئول می‌کرد باعث می‌شد که شاه بر آن‌ها تسلط داشته باشد؛ شاه این تسلط را توسط بازرسان ویژه خود که «چشم و گوش» شاه خوانده می‌شدند اعمال می‌نمود. آنان به بازدید ساتراپی‌ها می‌پرداختند و مراقب بودند تا شورشی در آن‌جا رخ ندهد یا ساتراپی نافرمانی نکند. ویژگی نبوغ‌آمیز دیگر این بود که تعداد فرماندهان نظامی با تعداد ساتراپ‌ها برابر نبود، چنان که هر فرمانده نظامی فرماندهی چهار یا پنج ساتراپی را برعهده داشت.

داریوش همچنین شیوه تازه‌ای از نظام مالیاتی در ساتراپی‌ها برقرار کرد. پیش از اصلاحات او ایالات به طور ادواری «هدایایی» از طلا و سایر چیزهای باارزش به شاه تقدیم می‌کردند؛ اما هیچ مبلغ یا میزان ثابتی برای هر ساتراپی وجود نداشت و ساتراپ‌ها غالباً هرچه را که ادعا می‌کردند توانسته‌اند گرد آورند به شاه تقدیم می‌نمودند. داریوش یک نرخ مالیات استاندارد سالانه برای هر ایالت تعیین کرد و دستور داد که ایالات ثروتمندتر مصر و بابل بیش از دیگران بپردازند و این نظام سیل ثروت را به سوی خزانه مرکزی او سرازیر کرد.

یکسان‌سازی و استانداردکردن نظام مالیاتی داریوش با ابتکار ضرب مسکوکات بسیار تسهیل شد. او این اندیشه را از لیدیایی‌ها اخذ کرده بود (پیش از آن پول ایران عبارت بود از شمش طلا و سایر فلزات و نیز کالاهایی نظیر غلات، گاو و برده.) سکه‌های زر او را «دریک» می‌نامیدند که یا به افتخار نام خود او چنین نامیده شده بود یا از کلمه «زریک» که در فارسی به معنای طلا و زر است گرفته شده بود. استفاده از این سکه‌ها به عنوان پول رسمی به افزایش معاملات بازرگانی چه میان ساتراپی‌ها و چه با ملل بیگانه نیز بسیار کمک کرد.

شهریاری مبتکر و کارآمد

داریوش در مدت سلطنت خود طرح‌ها و اقدامات دیگری انجام داد که نظیر ضرب سکه به تقویت سازمان جدیدی که او در امپراتوری پهناور خود به وجود آورده بود منجر شد. این تلاش‌ها نشانه استعدادهای او به عنوان مدیر و فرمانروایی بسیار نوآور، سازنده و کارآمد بود. مثلاً او به درستی استدلال می‌کرد که سراسر ایالات نزدیک و دور شاهنشاهی او باید با راه‌هایی ایمن به یکدیگر متصل شوند؛ این کار هم قدرت مرکزی را تقویت می‌کرد و هم ارتباط میان ایالات دوردست را بهبود می‌بخشید. این طرح به ساختن راه‌هایی انجامید که به خوبی نگهداری و پاسداری می‌شدند؛ به وسیله این راه‌ها پیک‌ها و سپاهیان داریوش می‌توانستند سریع حرکت کنند. افزون براین وجود این راه‌ها باعث تسهیل حرکت کالاهای بازرگانی از یک ایالت به ایالت دیگر می‌شد. مشهورترین قسمت این جاده که به «جاده شاهی» معروف است، توسط داریوش از شوش به سارد به مسافت 2500 کیلومتر ساخته شد. هرودوت که خود از این جاده سفر کرده بود، آن را چنین توصیف می‌کند:

در فواصل معینی در جاده ایستگاه‌هایی با مهمانسراهای عالی ساخته شده. جاده بسیار ایمن است و از مناطق مسکونی دور نمی‌شود. در لیدی و فریقیه [در آسیای صغیر] در مسیری حدود 500 کیلومتر 20 ایستگاه وجود دارد.... تعداد کل ایستگاه‌ها یا چاپارخانه‌ها در جاده، از سارد تا شوش به 111 می‌رسد... انسان با طی مسافتی حدود 150 فورلنگ [30 کیلومتر] در روز می‌تواند طی نود روز مسافرت خود را به پایان برساند.

پیک‌های سلطنتی [برید] داریوش سوارانی بودند که در هر ایستگاه اسب خود را عوض می‌کردند، «در پشت زین می‌خوابیدند» و این فاصله را فقط در پانزده روز طی می‌کردند. جاده شاهی مشابهی از اکباتان به سوی شمال شرقی و به باختر [باکتریا] کشیده شده بود.

سایر طرح‌های بزرگی که داریوش به اجرا درآورد عبارت بودند از آبراهه‌های شگفت‌انگیز و کاخ‌ها. حدود 2500 سال پیش از ساختن کانال سوئز، او کانالی (که خود مصریان آغاز کرده بودند) با حدود دویست کیلومتر فاصله از نیل تا دریای سرخ تکمیل کرد و بدین ترتیب دریای مدیترانه را به دریای سرخ (و دریای عمان و خلیج‌فارس) وصل نمود. او همچنین کاخ‌های سلطنتی بزرگی در شوش احداث کرد و ساختمان مجتمع قصرهای تخت‌جمشید را (در جنوب غربی پاسارگاد در فارس) آغاز نمود که جانشینانش آن را تکمیل کردند.

همچنین داریوش به توسعه ارتش و فتوحات جدید توجه داشت. تا زمان او بیش‌تر سپاهیان ارتش ایران را سربازان محلی یا ایالات دیگر تشکیل می‌دادند. مهم‌ترین اصلاح نظامی او این بود که به استخدام سربازان مزدور خارجی علاوه بر سربازان مشمول محلی پرداخت؛ تحقق این کار با ثروت‌های عظیمی که از طریق خراج و مالیات امور بازرگانی به دست می‌آورد ممکن می‌شد.

او برای حفظ آمادگی ارتش خود و نیز توسعه قدرت و نفوذ خویش، در سال 519 ق.م علیه سکاها، قومی که در منطقه دوردست و ناهموار شمال غربی هند می‌زیستند، به لشکرکشی پرداخت. این منطقه به سرعت فتح شد و به یک ساتراپی جدید امپراتوری تبدیل گشت. اما اهمیت لشکرکشی داریوش به شرق به سرعت به دست فراموشی سپرده شد چون او سریعاً متوجه غرب شد تا اسکیت‌ها، یعنی اقوام نیمه‌متمدن منطقه غرب دریای سیاه را تحت انقیاد در آورد. این لشکرکشی برای داریوش و جانشینانش سرنوشت‌ساز بود زیرا نخستین حمله ایران به اروپا محسوب می‌شد. قاره اروپا به منزله دژی بود که دولت – شهرهای کوچک ولی سرسخت و پرمقاومت یونانی به مثابه پاسداران آن محسوب می‌شدند.

 

 

بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمی‌شود.

برای شرکت در مسابقه و پاسخ به سوالات وارد سایت شوید اگر عضو نیستید ثبت نام کنید


  • منبع: کتاب امپراتوری ایران - انتشارات ققنوس
  • تاریخ: شنبه 1 آبان 1400 - 08:03
  • صفحه: تاریخ
  • بازدید: 2949

یادبان، نکوداشت یاد رفتگان

ارسال نظر

اطلاع رسانی

کافه خوندنی

مقاله بخوانید، جایزه نقدی بگیرید

از اول خرداد 1400

هر هفته 10 جایزه

100 هزار تومانی و 5 جایزه 200 هزار تومانی

هر ماه یک جایزه یک میلیون تومانی

و 2 جایزه 500 هزار تومانی

برای ثبت نام کلیک کنید

اعضا سایت، برای ورود کلیک کنید . . . 

 

اطلاع رسانی

آمار

  • بازدید امروز: 5145
  • بازدید دیروز: 4982
  • بازدید کل: 23921879