امپراتوری ای که دنیا را تغییر داد
حدود 1400 سال پیش، زمانی که اروپای غربی در قرون تاریک تحلیل رفت، صحرای عربستان به یک امپراتوری درخور توجه، هستی بخشید. جنگجویان عرب، که دین تازه ای به نام اسلام محرکشان بود، در ظرف یک دهه آنچه را اکنون سوریه، فلسطین، مصر و بیش تر عراق است فتح کردند. آن ها در ظرف کمی بیش از یک قران امپراتوری ای را بنا نهادند که بخش های عمده ای از سه قاره – آفریقا، آسیا و اروپا – را در بر می گرفت و جانشین تمدن های قدیمی تر بیزانس در غرب و ایران ساسانی در شرق شد.
امپراتوری ای که این جنگجویان راه خدا ایجاد کردند در اوج خود بزرگ تر از امپراتوری روم بود و از اسپانیا و پرتغال در غرب تا مرزهای هندوستان و چین در شرق امتداد داشت. امپراتوری اسلامی، در جریان این گسترش یابی، دین و زبان خود را برای مردمانی با پیشینه های قومی، دینی و زبانی مختلف به ارمغان آورد. نه امپراتوری های رم، بریتانیا، یا روسیه چنین جمعیت گوناگونی را به خود جذب کردند و نه هیچ امپراتوری دیگری پیش یا پس از آن.
امپراتوری اسلامی از وحدتی برخوردار بود که مرزهای زمانی و مکانی را درنوردید،؛ زبان عربی توانست راه به دیوان بگشاید و در سرتاسر دنیا نفوذ کند؛ مجموعه دانشی که سلسله ای از آموزگاران بلند آوازه آن را طی قرن ها انتقال دادند، جامعه ای اخلاقی را محفوظ نگه داشت، حتی زمانی که فرمانروایان تغییر کردند؛ مکان های زیارتی، مکه و بیت المقدس، قطب های ماندگار دنیای انسانی بودند، هر چند قدرت از شهری به شهر دیگر نقل مکان می کرد.
اعراب تمدن خود را بر تمدن های باستانی بابل و مصر، که خود وارث آن ها بودند، بنا کردند و عناصر فرهنگ های یونانی و رومی را جذب کردند. اعراب، و کسانی که اعراب بر آن ها چیره شده بودند، دانش همۀ این مردمان باستانی را حفظ کردند و اشاعه دادند، تا تمدن درخشانی را بیافرینند که به یکی از باشکوه ترین دستاوردهای بشریت تبدیل شد. هر چند مردم عرب نخستین جنگجویان و پایه گذاران حکومت اسلامی بودند، مردمان دیگری که جذب این امپراتوری شدند، به بنای تمدن اسلامی کمک کردند. ایرانیان به ویژه در تمدن اسلامی سهم مهمی داشتند.
دانشوران، ریاضی دانان و دانشمندان اسلامی در شهرهای باشکوه گرد آمدند و به مطالعه و ترجمه متون یونان باستان پرداختند. هنرمندان و صنعتگران به بنای کاخ های پرآذین، مساجد، حمام های عمومی، کتابخانه ها، و دیگر ساختمان های عمومی یاری رساندند. بافندگان پارچه های ظریفی تولید کردند که امروزه به نام هایی چون موصلی و تافته معروفند. صنعتگران فرایند تولید ظریف ترین بلورجات یعنی کریستال را ابداع کردند. و دانشوران در مدارس اسلامی میراث قرآنی را به دیگران منتقل کردند.
هر چند اروپاییان در قرون وسطی از امپراتوری اسلامی برداشت نادرستی داشتند و از آن می ترسیدند، این امپراتوری بزرگ به شکل گیری اروپای غربی کمک کرد و تأثیر آن امروزه هنوز احساس می شود. دانشوران اسلامی آثار یونانیان و رومیان باستان را ترجمه و از این راه این متون را حفظ کردند، که در غیر این صورت برای همیشه از دست رفته بودند. پس غرب نوزایی و شکوفایی بزرگ فرهنگی موسوم به رنسانس را تا حدی مدیون این دانشوران اسلامی است. این دانشوران و دانشمندان در رشته هایی چون پزشکی، نجوم، و ریاضیات نیز سهم خود را ادا کردند. یک ریاضی دان اسلامی شاخه ای از ریاضیات موسوم به جبر (از واژۀ عربی الجبر) را ابداع کرد. متون پزشکی نوشته ابن سینا تا قرن هفدهم در مدارس پزشکی اروپا مورد استفاده بود. دانشمندان اسلامی بانی علوم شیمی و داروشناسی نیز بودند.
دین اسلام نیز رهاورد کم تری برای جهان نداشت. اسلام از آغازش در شبه جزیره عربستان به دست جنگجویان راه خدا گسترش یافت و به شالوده ای تبدیل شد که امپراتوری بر آن نهاده شد. اسلام طی قرن ها برای میلیاردها نفر الهام بخش بوده و آسایش روحی به همراه آورده است و تا به امروز برای میلیون ها نفر در سراسر جهان به عنوان روش زندگی باقی مانده است.
زبان عربی یک رهاورد ماندگار دیگر امپراتوری اسلامی است. زبان عربی قرن ها زبان فرهنگ و یادگیری بود. طی قرون وسطی، مهم ترین آثار فلسفی، پزشکی، تاریخی، و نجومی به زبان عربی نوشته شد. امروزه، زبان مادری بیش از صد میلیون نفر عربی است و از آن جا که قرآن به زبان عربی نوشته شده، میلیون ها نفر دیگر به هنگام خواندن نمازهای روزانه خود از این زبان استفاده می کنند.
در دوران امپراتوری اسلامی، مسلمانان راه های تجاری گسترده ای را از این سو تا آن سوی امپراتوری احداث کردند. کالاهای تجملی ای چون ادویه جات، منسوجات ظریف، و چینی آلات از این طریق به اروپا راه پیدا کردند. تجار عرب، برای مبادله آسان تر، «برگه های اعتباری» یا چک را ابداع کردند، که تقریباً در همه جای امپراتوری با کالا ها قابل معاوضه بود.
تغییراتی که امپراتوری اسلامی به بار آورد طی قرن ها پس از سقوطش نیز پژواک داشت. دین و زبان این امپراتوری هنوز هم میلیونها نفر را متحد می سازد و امروزه هم مردم در سرتاسر دنیا از ثمرات رهاوردهای فکری آن امپراتوری بهره مند می شوند.
پیدایش اسلام
امپراتوری بزرگ اسلامی از یک محیط نامتحمل سربرآورد، از شبه جزیره عربستان با حدود دو میلیون کیلومتر مربع صحرا و دشت با جمعیت کم و واحه های پراکنده و یک نوار باریک زمین قابل کشت در حاشیه. در این شبه جزیره صحرایی، که امروزه کشورهای عربستان سعودی، کویت، یمن، امارات متحده عربی، عمان، و قطر در آن قرار دارند. عمدتاً قبایل چادرنشین دوره گردی به نام بدوی یا بادیه نشین سکونت داشتند که راه و رسم زندگیشان فعالیت هماهنگ را ناممکن می ساخت.
زمین و آب و هوای شبه جزیره عربستان
اطلاع بادیه نشینان از جهان از صحرای عربستان چندان فراتر نمی رفت و این صحرا بخش بزرگ و عمدۀ شبه جزیره را می پوشاند و به طرف شمال به خاک کشورهای امروزی سوریه، اردن، و عراق نفوذ می کرد. در شرق شبه جزیره خلیج فارس قرار دارد؛ در غرب آن، دریای سرخ و دره نیل؛ و در جنوب، دریای عرب و اقیانوس هند. اعراب بر این صحرای عظیم جزیره العرب نام نهاده بودند.
آب و هوای شبه جزیره عربستان بسیار داغ و خشک است. اما از شمال تا جنوب فرق می کند. در شمال، در ساحل کمی باران می بارد و در نواحی داخلی اصلاً باران نمی بارد. بجز آبادی های کوچک در اطراف واحه های پراکنده و شهرهای کوچک در واحه های بزرگ تر، در این منطقه کم تر مردمی زندگی می کردند. در جنوب، آب و هوا بسیار مساعدتر است و در این منطقه باران کافی می بارد و در نتیجه مرکز کشاورزی و تولید قهوه، علوفه و ادویه است. بازرگانانی که کالا های کشاورزی جنوب را با خود می بردند ناگزیر بودند برای رسیدن به مراکز تجاری در شمال از صحرا عبور کنند. از دوران باستان، شمال عربستان راه های تجاری را، نه تنها به جنوب بلکه به خلیج فارس و همین طور اقیانوس هند، در قبضه خود داشت.
مردم عربستان: بادیه نشینان
بادیه نشینان قرن ششم میلادی از جهت ثروت مادی جز چهارپایانشان چندان چیزی نداشتند، اما این فقدان اموال مناسب حالشان بود. پژوهشگران اف. ای. پیترز درباره بادیه نشینان می گوید: قبایل بادیه نشین به کمک شتران و رمۀ گوسفندانشان، پرورش اسب و غارت اموال دیگران زندگی می کردند. این در بهترین شرایط زندگی دشواری بود، اما از نظر بادیه نشینان در نهایت بر زندگی دهقان کشاورز با تکه زمینش برتری داشت. کشاورز نه از دلاوری بویی برده بود نه از عصبیت؛ او بنده باغش، اربابان سیاسی اش و خدایانش بود. همه این ها بر بادیه نشین تأثیری نداشت. او از همگامی با مخاطرات و رویارویی با چالش ها احساس رضایت می کرد. او آزادی اش و عشیره اش را داشت، و این هر دو در اشعاری که سرگرمی اصلی و میراث عمده او بود عیناً انعکاس می یافت.
شبه جزیره عربستان، افزودن بر بادیه نشینان، موطن مردمی بود که در آبادی های کوچک زندگی می کردند و به کار کشاورزی، صنعتگری، یا بازرگانی مشغول بودند. بین ساکنان یکجانشین شهرک ها و روستاها و بادیه نشینان همیشه خط فاصل استواری وجود نداشت، چرا که برخی از شهرک نشینان خود زمانی بادیه نشین بودند. از آن گذشته، بادیه نشینان برای مواد غذایی و سایر ملزوماتی که خودشان نمی توانستند تولید کنند به شهرک ها و روستاها متکی بودند. بادیه نشینان چارپایان، شیر و فراورده های شیری و نیز پوست حیوانات خود را با اجناسی چون پارچه، اسلحه، و فراورده های فلزی مبادله می کردند.
هرچند بادیه نشینان اقلیت جمعیت را تشکیل می دادند، رهبران قبایلشان در منطقه از نفوذ سیاسی زیادی برخوردار بودند. بادیه نشینان پیوند نزدیکی با بازرگانی داشتند که کاروان هایشان از قلمرو بادیه نشینان عبور می کرد. این بازرگانان برای آب دادن به حیوانات بارکش خود و تهیۀ آذوقه به واحه هایی نیازمند بودند که در کنترل بادیه نشینان بود. بدین ترتیب، این دو گروه – بادیه نشینان و بازرگانان – بر اساس منافع متقابل، پیوندهای مستحکمی داشتند. آن ها با هم به کشاورزان و صنعتگران، که برای فروش یا حمل و نقل محصولاتشان به بازرگانان متکی بودند، تسلط داشتند.
برخی از قبایل می توانستند از طریق تسلط بر عبادتگاه ها نیز قدرت خود را حفظ کنند. به گفته هورانی، تصور می شد که خدایان در یک عبادتگاه، یا حرم، به سر می برند، جایی که از منازعات قبیله ای به دور بود و به عنوان مرکز زیارت، قربانی کردن، گردهمایی به کار می رفت و مراقبت از آن را خاندانی بر عهده داشت که تحت حمایت یکی از قبایل همجوار بود. چنین خاندانی می توانست با بهره برداری ماهرانه از وجهۀ مذهبی خود، نقشش به عنوان داور اختلافات قبیله ای، و موقعیت تجاری اش، قدرت و نفوذ کسب کند.
اعضای قبیله ای که قدرت و نفوذ مذهبی داشتند متولی حرم خدای محلی به شما می رفتند. این خاندان مجری قوانین مربوط به قتل یا دیگر انواع تعدیات نیز بودند. اعضای قبایل متخاصم می دانستند که در این شهرهای تجاری می توانند به زیارت حرم خدایان خود بروند، بدون آن که بیم حمله از سوی دشمنانشان را داشته باشند. حرم معمولاً یک پیشوای آیینی داشت که در نقش میانجی، آشتی دهنده، و داور عمل می کرد. این پیشوا اختیار حل و فصل اختلافات میان قبایل جنگجوی متخاصم را داشت. بنابراین حرم مرکز صلح بود که در آن حاکمیت قانون رعایت می شد. این وضعیت صلح آمیز اجازه می داد که حرم به مرکز تجاری نیز تبدیل شود، که به نوبه خود به قدرتمند و ثروتمند شدن خاندان متولی مذهبی کمک می کرد.
شالودۀ جامعۀ بادیه نشین
پیوندهای خونی – پیوند قبیله و طایفه – شالودۀ جامعۀ بادیه نشین و عدالت بادیه نشین بود. اگر یک عضو طایفه به دست یک عضو دیگر همان طایفه به قتل می رسید، قاتل مطرود می شد. اما اگر یک عضو طایفه به دست کسی خارج از طایفه به قتل می رسید، آن وقت دشمنی خونی به وجود می آمد و تنها مرگ یک عضو طایفۀ قاتل می توانست به منازعه خاتمه دهد. چنان که پژوهشگر فیلیپ هیتی شرح می دهد، «بنابر قانون بدوی صحرا، خون خون می خواهد؛ هیچ مجازات دیگری به جز قصاص به رسمیت شناخته نمی شود.»
رئیس قبیله مسئول مراقبت از قبیله بود، کوچ ها را هدایت می کرد، غریبه ها و در راه ماندگان را مورد مهمان نوازی قرار می داد، و غالباً – هرچند نه همیشه – در جنگ فرماندهی را بر عهده داشت. او به واسطه نفوذ و اعتبارش در درون قبیله ریاست می کرد.
ریاست قبیله مقامی موروثی نبود، هر چند رؤسا معمولاً از همان خاندان برمی خاستند و برخی «خاندان های بزرگ» از نوعی جایگاه اشرافی در میان دیگر قبایل برخوردار بودند. هرچند، بادیه نشینان در مجموع اعتنای چندانی به صاحبان قدرت نداشتند. چنان که القطمه، نویسنده عرب قرن هشتم، می نویسد، «زمانی از رئیسمان اطاعت می کنیم و در زمانی دیگر اطاعت نمی کنیم، خودمان را موظف نمی دانیم که دائماً نظر او را جویا شویم.»
از آن گذشته، قبایل بادیه نشین خودمختارند. هرچند با یکدیگر پیمان می بستند، این پیمان ها به راحتی شکسته می شد. میان قبایل شمال و مرکز عربستان اختلاف و دو دستگی وجود داشت و آن ها غالباً با یکدیگر می جنگیدند. اما قبایل از نوعی وحدت درونی برخوردار بودند و خاندان های بزرگ تر و کوچک تر براساس گونه ای نظم و سلسه مراتب به هم وابسته بودند.
بدلیل حفظ حقوق مولف، متن کامل کتاب در این سایت ارائه نمیشود.
بخش بعدی متن را میتوانید در امپراتوری اسلامی - قسمت دوم مطالعه نمایید.