دخالتهای ناصواب و خشن ساواک فقط مختص مخالفان سیاسی رژیم پهلوی نبود؛ بلکه پر و پا قرصترین وفاداران حکومت نیز از تیر رس مراقبتهای آزاردهنده ساواک خلاصی نداشتند و چه بسا مردمانی در اقصی نقاط کشور هم که هیچگونه شناختی از مسائل و مشکلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه نداشتند به انحاء گوناگون تحت فشارهای گاه و بیگاه ساواک قرار میگرفتند. بنابراین، ساواک خیلی زود نشان داد که در ناراضیسازی و مخالف کردن اقشار مختلف مردم کشور با حکومت تبحر تام دارد. تمام وزارتخانهها، دوایر ریز و درشت دولتی، مؤسسات و کارگاههای اقتصادی تجاری، خدماتی، فرهنگی و ... دولتی و خصوصی، همواره تحت کنترل و مراقبتهای آزاردهنده مأموران پرشمار ساواک قرار گرفتند. ضمن اینکه نمایندگیهای سیاسی و سفارتخانهها و صاحبان مشاغلی که در کشورهای خارجی فعال بودند... دائماً سایه سنگین ساواک را بر روی فعالیتهای خود احساس میکردند.
بدین ترتیب، در بسیاری از اقداماتی که در مجموعه دوایر دولتی و حکومتی در داخل و خارج از کشور صورت میگرفت، ساواک دخالت میکرد و در تصمیمسازیهای ریز و درشت حضور فعالی داشت. ازجمله، ساواک قادر بود:
تصمیمات وزارت پست و تلگراف و تلفن را کنترل و ملغی کند. دستگاههای ارتباطی باید با اجازه ساواک واگذار میشد. فیالمثل نصب دستگاه تلکس در هر سازمان محتاج اجازه مخصوص ساواک بود و نام مسئول تلکس را باید به ساواک می دادند. اما به ندرت دستورالعمل ها به نام ساواک داده میشد. بلکه بالعکس ساواک از پشت پرده عمل میکرد و به وزارتخانهها دستور میداد که به نام خود عمل کنند و به این ترتیب ارتباط مستقیم خود را با یک عمل یا تصمیم پنهان نگاه میداشت. فعالیتهای ساواک بهطور کلی نه تنها کارهای ماشین اداری را مختل میکرد بلکه بازده آن را هم به شدت پائین میآورد. فیالمثل ساواک حتی میتوانست در صدور اجازه تأسیس کارخانجات، واردات دستگاههای خاص (فروش رادیوهای موج کوتاه و سیستمهای ردیابی تحت عنوان مصالح امنیتی به مردم ممنوع بود و این امر اغلب موجب درگیری وزارت بهداشت که به خاطر بیمارستانها محتاج این سیستمهاست با ساواک میشد) و خارج کردن اجناس از گمرک هم دخالت کند. در هر حوزهای که کمترین ارتباط با امنیت ملی در آن تصور میشد، ساواک در مورد استخدام افراد حق وتو داشت. این امر فیالمثل در فرودگاه مهرآباد موجب اشکالات عدیدهای در امر یافتن افراد فنی متخصصی که بتوانند از سد امنیتی ساواک بگذرند، شد.
اینگونه اقدامات غیراصولی ساواک و مشکلسازیهای آزاردهنده و بدون منطق و نیز «این دخالت دایمی، یا ترس از دخالت، موجب اصطکاک شدیدی میان ساواک و برخی از مقامات ارشد شد. از آنجا که مستخدمین دولت از ساواک میترسیدند خود را پشت سنگر دستورات مقامات مافوق و مقررات مختلف پنهان میکردند و تمایلی به گذر از مرزهای محدود مسئولیت بوروکراتیک نداشتند و این اوضاع چیزی نبود که ابتکار فردی تشویق کند. این نتایج که از بسیاری جهات ضد تولیدی و ضد خلاقه است، بهایی است که برای ایجاد امنیت تحت این پوششها پرداخت میشد. با توجه به احساس عدم تأمینی که در شاه سابق وجود داشت و طبیعت بدون کنترل قدرت ساواک شدت عمل ناگزیر و در بطن سیستم بود.»
شمسالدین امیرعلایی در کتابش «صعود محمدرضاشاه به قدرت و...» به حضور سنگین، خشن و آزار دهنده ساواک در تمام شئون کشور بهویژه در دوایر و وزارتخانههای دولتی، دانشگاهها، هتلها و ... اشارات جالب توجهی دارد:
ساواک همه جا حاضر است. هر مقام عالی رتبه، هر معاون وزیر و حتی هر وزیری یک مأمور ساواک مراقبت دارد یعنی سایه پنهانی و سری که تمام عمل و رفتار آنان را تحت نظارت دارد و حق دارد که به رفتار آنان و حرکتشان نظارت نماید به همین نحو، در تمام کارخانجات و کارگاه های کشور این رویه جاری است: خصوصاً در سازمان شرکت نفت ایران، که امروزه به وسیله دکتر اقبال اداره میشود.
در دانشگاه یک مأمور ساواک برای هر دانشجویی گمارده شده است. بین اشخاص هنگام صرف شام و پذیراییها هیچگاه نمیتوان اطمینان داشت که کسی نزدیک شما به جاسوسی اشتغال ندارد و به ساواک وابسته نیست. در واقع این دستگاه یک دستگاه رعب و وحشت است و کابوسی است که بر تمام شئون افراد حکمفرمایی دارد. خصوصاً در هتلها مثل هیلتون و هتل ونک و انترـ کنتینانتال، این هتلها همیشه پر است به طوری که مجبور شدند قسمتی بدان اضافه کنند. در حقیقت این هتلها مرکز پایتخت شده و مملو از جمعیت مقاطعهکاران و سرمایهداران بینالمللی است و زنهای فتان در آنجا فراوانند. اینها در همهجا رفت و آمد میکنند و گیرنده میگذارند و محرمانه داخل اطاقها میشوند و به بازرسی میپردازند اگر موقعی وسط روز در اطاقهای خودتان وارد شوید مشاهده میکنید که آقایی یا خانمی مشغول خالی کردن چمدان یا کشوی میز شما میباشد، بهتر این است که در این موارد سکوت کنید و ناراحت نشوید و حتی چای هم با آنها بنوشید. ولی هیچگاه نبایستی با آنها وارد بحث و گفتگو شوید و یک مقاطعه کار نقل میکرد که شبی در اطاقش را کوفتند به محض اینکه باز کرد زن فتانی خود را به آغوش او انداخت و اظهار داشت که همسایه اطاق مجاور است و هنگام شام خوردن او را دیده است و چون تنهاست خواسته است نزد او بیاید، ولی چون مقاطعهکار مزبور حس کرد که این یک دام است موذیانه او را روانه کرده و به استراحت پرداخته بود. پنج دقیقه بعد کسی با کلید یدکی درب را باز کرده بود و در برابر دوربین عکاسی قرارگرفته بود، بعدها معلوم شد برای پروندهسازی است که او را تحت فشار قرار دهند و پولهایی از او بگیرند...
اثرات سوئی که اینگونه اقدامات ساواک در روند رو به گسترش مخالفتهای جامعه با حکومت پهلوی برجای مینهاد، قابل توجه بود. در چنین شرایطی بود که ترس از حضور پیدا و پنهان مأموران و جاسوسان ساواک در چهرهها و هیأتهای مختلف، زندگی اقشار گستردهای از مردم را از روند عادی خارج ساخته و با دشواریهای گوناگونی مواجه نمود که دیگر تمامی نداشت. شمسالدین امیرعلایی به موردی دیگر از رفتارهای سبعانه ساواک با مردم چنین اشاره کرده است:
یک مهندس فرانسوی که از مارس ۱۹۷۳ تا فوریه ۱۹۷۴ در مرخصی بود برای ما نقل کرد که دو مهندس اقتصادی ایرانی در همان دفتری که او مشغول کار بوده به کار اشتغال داشته و او مخالف رژیم بود، اما کمونیست نبود. صبحگاهی برای کار به دفترشان نیامدند. معلوم شد بازداشت شدهاند. سه هفته بعد یکی از آنها آزاد شد و پدرش او را نشناخت. چه به کلی چهرهاش تغییر کرده بود. زیرا تمام روزها شکنجه میشد و دیگر هیچگاه دیده نشد و نابود شد. همین مهندس میگوید که منشیهایی که با مقاطعهکاران و مهندسین خارجی همکاری میکنند همیشه از طرف ساواک منصوب میگردیدند، برحسب گفته او یک معاون وزیر فعلی به این جهت به این پست برگزیده شده که آدم ساواک میباشد. هم او میگوید خصوصاً شبها از رفتن در میکدهها و مراکز تجمع برای خوشگذرانی باید پرهیز کرد. چه اینک به تحریک ساواک، ناشناسی با شما برخورد میکند، که از ساواک بدگویی میکند و نود و نه درصد این شخص آدم ساواک است، البته راجع به شکنجه مشکل است از اشخاص تحقیق صحیح کرد.
علاوه بر آن، مجلس شورای ملی و نمایندگان آن نیز تحت سیطره اطلاعاتی و کنترلی ساواک قرار داشتند. ساواک در رد یا تأئید صلاحیت کاندیداهای نمایندگی نقش بلامنازعی ایفا میکرد و در تمام دوران حضور نمایندگان در مجلس نیز آنان را تحت کنترل و مراقبتهای شدید قرار میداد و در تصمیمسازیهای مجلس شورای ملی و نمایندگان آن بالاخص پس از تشکیل حزب رستاخیز نقش ساواک شدیدتر شد و این خود به عاملی مهم در گسترش نارضایتیهای عمومی تبدیل شد. همچنان که یکی از آگاهان به امور در همان روزگار مینویسد، با تأسیس حزب رستاخیز:
«شاه البته دیگر نمیتوانست به داشتن یک نام سیاسی پارلمانی تظاهر کند. ولی حقیقت این است که قبلاً هم چنین ادعایی از جانب شاه پذیرفته نبود. چرا که وقتی کنترل مجلس را ساواک به دست داشت و نمایندگانش نیز با رأی آزاد مردم انتخاب نمیشدند، ادعای وجود یک نظام سیاسی پارلمانی در کشور واقعاً بیمحل بود».
همزمان با مجلس شورای ملی، احزاب دولتی نیز که از اوایل سال ۱۳۳۶ کارشان را آغاز کرده بودند، تا واپسین روزهای فعالیت تحت کنترل و مراقبتهای متعدد ساواک قرار داشتند و مشکلسازیهای ساواک برای اعضاء این احزاب تمامی نداشت. در حالی که اعضای این احزاب از میان وفاداران به رژیم پهلوی برگزیده میشدند و هدایت آنها نیز ارتباط مستقیمی با اراده شخص شاه داشت. بدین ترتیب، در حالی که با سرکوب و از میان برداشته شدن احزاب و گروههای سیاسی مستقل و مخالف طی سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دیگر تشکل فعال مخالفی در کشور وجود نداشت و این خود از مهمترین عوامل گسترش مخالفتها با حکومت محسوب میشد، حتی وفاداران به حکومت در احزاب دولتی و فرمایشی آن روزگار هم هیچگاه بستری مناسب برای فعالیت و خدمترسانی به حکومت پیدا نکردند که در این میان ساواک نقش کمی نداشت.
سختگیری ساواک بر مردم بهویژه، پس از تأسیس حزب رستاخیز نمود بیشتری یافت. به طور تهدیدآمیزی اعلام شد هر کس از عضویت در حزب رستاخیز ـ یگانه حزب موجود ـ طفره رود مشکلات عدیدهای پیشروی خواهد داشت و همزمان با آن ساواک، فشارهایش را بر مخالفان سیاسی حکومت افزود. ماههای آغازین شکلگیری و تأسیس حزب رستاخیز مقارن با اوج خشونتهای ساواک در حق مخالفان حکومت بود. به نوشته ستاره فرمانفرمائیان:
بهزودی بر همه آشکار شد که عضو نشدن در حزب رستاخیز به عنوان مخالفت با انقلاب شاه و مردم تلقی خواهد شد. ساواک بیدرنگ قدرت اجرایی حزب را بهدست گرفت و همه روشنفکران ناراضی کشور مانند شعرا، نویسندگان، آموزگاران و هنرمندان را به این بهانه راهی زندان کرد تا با فشار و تهدید و ضرب و شتم، سرانجام مقابل دوربین تلویزیون شاهنشاهی ظاهر شوند و ابراز پشیمانی کنند. شماری از روحانیون بزرگ یا تبعید و یا زندانی بودند. حالا دیگر در هر خانواده، پدر، برادر، قوم و خویش و یا دوستی وجود داشت که از او خبری نمیرسید و مفقودالاثر بود.