شايد در نگاه نخست و با قضاوتي زود هنگام، ايرانيان باستان را متهم به مرد سالاري نماييم، اما به هيچ روي چنين نبوده است و خلاف آنچه گاه به دروغ تبليغ شده است. ايرانيان آن دوران براي زن و جايگاه او احترامي شايان در نظر داشته و برابري زن و مرد از بديهي ترین قوانين اجتماعي اجدادمان بوده است. فّر و شکوه و ارجمندي هر فرهنگي را بايد در احترام آن فرهنگ يا کيش بر زن و جايگاه او ارزيابي کرد. در ميان اجداد ايرانيان جايگاه زن آنچنان بالا بوده که در هر ديدگاه آن را برابر مرد مي ديدند. واژه "بانو" که در اصل از واژه پهلوي "ريتا با گيانو" آمده است، به معني پرتوي يزدانيست.
در زماني که در تمام گيتي زن را کنيز مي انگاشتند، ايرانيان زن را به وزارت و سرگردگي سپاه نظامي مي گماردند. حتي در ميان روميان، زن حق مرد دانسته مي شد و مرد حق داشت آن گونه که مي خواهد همچون وسايل زندگي با زن خويش رفتار کند. در کيش ايرانيان مردان حق انتخاب تنها يک زن را داشتند و ازدواج با بيش از يک زن گناهي هم سنگ بت پرستي، خودکشي و بيدادگري مي بود. زن در نزد ايرانيان، زاده هنر و سراپا مهرباني بود، زن را سرچشمه مهر مي شمردند، که از او تربيت فرزندان به ثمر مي رسيد.
زن را مجموعه اي از هنرهاي گيتي مي دانستند و او را بر خلاف ديگر مظاهر نشاني از اوج پاکي و راستي مي انگاشتند. فرزندان خود را به زنان پارسا مي سپردند تا رسم پارسايي بياموزند و پيمان همسري بستن با زن نيک کردار را راز سربلندي مرد مي دانستند. کوروش همواره در سخنان خود از دانايي و پارسايي مادرش سخن مي گفته و آن را مي ستوده است. زن پارسا در ديدگاه ايرانيان باستان فرشته عشق و وفاداري "سپنتا آرميتا" شمرده مي شد. اختيار گزينش همسر در ايران باستان بر عهده دختر بود و والدين تنها حق معرفي کردن همسر را داشتند و و اين دختر بود که در نهايت همسر خود را گزينش مي کرد. اين رفتار شايسته جز بر آن نبود که زن در ايران باستان صاحب شعور و تفکر دانسته مي شده است.
از آنجا که ازدواج و همسر گزيني پيماني مقدس شمرده مي شد، طلاق و جدايي بسيار سخت و نکوهيده بود. و در مقابل مردان و زناني که ازدواج کرده بودند، احترام و جايگاه بالاتري نسبت به مجردها داشتند. ايرانيان تشويق مي شدند که همديگر را براي همسر داشتن ياري کنند و از آنجا که طلاق در آيين ايرانيان اختياري نبود، به همين دليل در ابتداي زناشويي مهريه نوشته نمي شد.
در نوشته هايي که در قطعات گلين از دوران باستان کشف گرديد و اندکي قبل رمزگشايي شده است، مشاهده شده که در کار ساختن بناي تخت جمشيد و پاسارگاد، تعدادي از مديران ناظر بر مراحل ساخت زنان بوده اند و پرداخت دستمزد کارگران با مهر رسمي آنان صورت مي گرفته است. اصولا در ايران باستان بسياري از زمينه هاي هنري، نظير معماري و موسيقي عرصه رشد و نشانگاه زنان بزرگي بود. آنان بر اين بودند که زن در آفرينش از بهترين خصائل بهره برده است و ايزد به هنگام آفرينش زن، تخم مهر و مهر مادري را در او کاشته است. پيکرش را به زيباترين گونه تراشيده و گيسوانش را آراسته است و تمام آنچه از زيبايي خود داشت به زن ارزاني کرد. دستانش را سرچشمه هنرهاي بسياري قرار داد و مهر او را در دل انسان نهاد، آوردن فرزند را از همين رو به زن واگذاشت که مهر آور آفرينش بود.
بخاطر تمام اين انديشه های بزرگ بود که اگر زني گناهي مي کرد بسيار نکوهيده تر از مرد گناهکار بود، چرا که زن را نشانه مهر ايزدي مي شمردند و زني که از اين داده هاي ايزدي بهره نمي برد، ناسپاس ايزد مي شمردند.
باور داشتن به توانمندي هاي زن در ايران باستان چنان قدرتمند بود که حتي در دنياي امروز نيز به ندرت يافت مي شود. زنان در دوران ساساني ، مطابق قوانين اساسي آن عهد، مي توانستند بر تخت پادشاهي بنشينند. پس از کشته شدن خسرو پرويز در سال 627 ميلادي و بحراني که سراسر ايران را فرا گرفت، "پوراندخت" دختر خسرو پرويز، بيش از يک سال ملکه ايران شد و پس از او مدتي خواهرش "آذرميدخت" بر تخت نشست در قرن هاي پس از آن نيز در نقاط مختلف ايران، شهزاده ملک خانم هايي بر تخت نشستند.