مادها مردمانی بودند آریایینژاد كه سلسله خود را در ابتدای قرن هفتم یا هشتم قبل از میلاد تاسیس كردند، تاریخ ورود قوم ماد به فلات ایران دقیقا معلوم نیست. آشوریان در ۸۴۴ قبل از میلاد پارسیان را به نام پارسوا و در ۸۳۶ قبل از میلاد مادها را به نام مادای میشناختند.
این كه مقصود از مادای همان اقوام ماد بودهاند تردیدی نیست لیكن در مورد پارسوا معلوم نیست كه مقصود از ذكر این نام، پارسیان مورد نظر بوده یا مردمان دیگری، از لشكركشیهای پیدرپی كه توسط آشوریها به سرزمین ماد شده و باعث ویرانی شهرهای زیادی گردید چنین میتوان استنباط كرد كه این مملكت در آن زمان آباد و پر جمعیت بوده است. مادها تحت تبعیت دولت آشور بودند گاهی هم با سایر اقوام آریایینژاد متحد شده به قلمرو آشور میتاختند. در هر حال عوامل خارجی مخصوصا تاخت و تازهای خارج از اندازه آشوریان را میتوان یكی از عوامل تشكیل دولت و وحدت ماد دانست. از آنجایی كه حكومت مادها اولین حكومت ایرانی بود با سرزمینهای دیگر و اقوام و قبایل مختلف در داد و ستد بودند و در واقع اولین چیزی كه مردم از دولت ماد می خواستند این بود که به کسی باج ندهند.
سرزمین لیدی (Lydia) (لودیا، لیدیه، لودی، لیدیا) در آن زمان همسایه دولت ماد بود و در قسمت آسیای صغیر وجود داشت كه این سرزمین برای حكومت مادها ارزش داشت. پادشاهان ماد در حال پیشروی و گسترش قلمرو خود بودند تا اینكه در زمان حكومت هوخشتره (كیاكسار) (۶۳۳ _ ۵۸۴ ق.م) سومین و مقتدرترین پادشاه ماد به سرزمین لیدی رسیدند. در واقع هوخشتره پس از پیروزی بر آشوریان، از آنچنان پشتكار و اطمینانی برخوردار بود كه به فتح بخشهای مهمی از آسیای صغیر و به ویژه سرزمین لیدی كمر بست. مادها هنگامی كه در حال پیشرفت بودند با آلیاتس (آلیات) پادشاه كشور لیدی درگیری پیدا كردند و مدت شش سال جنگ بین آنها به طول انجامید تا سرانجام در سال ۸۵ قبل از میلاد خورشیدگرفتگی تاثیر زیادی در روحیه متخاصمان باقی گذاشت و این پیشآمد را علامت خشم خدا دانستند، پس از آن دولت بابل بین طرفین حَكَم شد و مقرر شد که رود هالیس (قزل ایرماق کنونی) سرحد بین دولتین باشد.
دكتر «اردشیر خدادادیان»، كارشناس تاریخ باستان و استاد دانشگاه شهید بهشتی در مورد جنگ میان حكومت مادها و دولت لیدی و انعقاد قرارداد میان این دو حكومت میگوید: «هوخشتره یا كیاكسار كه زمان سلطنت او از ۶۳۳ تا ۵۸۴ ق.م است و برخی این زمان را از ۶۲۵ الی ۵۷۵ ق.م دانسته و نوشتهاند، ارتش ماد را مدرن میكند و آن را براساس نمونه آشوری بازسازی می كند. او به دشمنی خود با آشوریان با قاطعیت ادامه میدهد و نینوا را محاصره و اشغال میكند، ولی به علت حمله گروهی از سكاهای مهاجم كه به سرزمین ماد سرازیر میشوند، از محاصره نینوا صرفنظر كرده و عقبنشینی میكند و سپس در سال ۶۱۶ ق.م با پادشاه بابل متحد میشود. او نخست سكاها را سركوب كرده و بعد نینوا را تسخیر میكند. در تداوم این سیاست سلطهجویانه، كیاكسار از طریق انتیتاوروس (احتمالا كوههای آناتولی) از مسیر غرب تا رود هالیس مركز كشور لیدی، پیشروی كرده و در تاریخ ۲۸ ماه مه ۵۸۵ قبل از میلاد كه بر اثر یك كسوف این جنگ بدون هیچ برندهای متوقف و با وساطت بیطرفانه نبوكد نصر دوم پادشاه بابل منصفانه به آن پایان داده می شود.»
شاه ماد (كیاكسار) علیه پادشاه لیدی (آلیات) دست به حمله میزند و جنگ آنها به مدت ۵ تا ۶ سال به طول میانجامد كه در حین این جنگ خورشیدگرفتگی رخ میدهد كه آن را نشانه خشم خدایان میدانند و دست از جنگ میكشند. مهمترین شرطی كه مطرح بوده انتخاب یك مرز میان ماد و لیدی است كه این مرز رود هالیس (قزل ایرماق) تعیین می شود و با وساطت حاكم بابل دو طرف مقرر میشوند كه جنگ نكنند و از هم حمایت كند. به دنبال این صلح، آستیاگ فرزند هوخشتره با آرینیس دختر آلیات شاه لیدی ازدواج میكند و در واقع این یك ازدواج سیاسی بود و برای تقویت صلح میان ماد و لیدی این ازدواج صورت می گیرد.
البته در مورد جنگ میان مادها و لیدیها سخنان زیادی شده است اما آنچه را كه هرودوت نقل میكند جالب و شنیدنی است: آنگاه كه كیاكسار پادشاه ماد بر سكاها غالب آمد و خوب میدانست كه سكاها در فنون جنگی، سواركاری و شكار مهارت فراوان دارند، لذا بر آن شد كه پسران خود را به آنان بسپارد تا زبان سكاها و فنون رزمی را از آنان بیاموزند. كیاكسار شیفته كمانكشی سكاها شده بود و پسران خود را نیز بدان جهت به آنان سپرد. پس از گذشت زمانی، این سكاها كه هر وقت به كار میرفتند و جانوری یا جانورانی را شكار میكردند و به خانه میآوردند، این بار دست خالی از شكار بازگشتند و كیاكسار بر آنان وارد شد. وی با خشونت و به سختی با سكاها برخورد كرد. سكاها وقتی چنین دیدند همانند كسانی كه میخواهند علایم نارضایتی خود را به خاطر ستمی كه شاه ماد بر آنان كرده است، نشان دهند، تصمیم گرفتند یكی از پسربچههایی را كه به آنان سپرده شده است، بكشند و آن را كباب كنند. سكاها این پسربچه را آنگونه كباب كردند كه در حالت عادی و همیشگی جانورانی را كه شكار میكردهاند، كباب میكردند. سكاها چنان كردند كه گویی كباب از گوشت شكار فراهم كردهاند. سینی كباب آن كودك را در برابر كیاكسار قرار دادند. كیاكسار و دیگر میهمانان حاضر از آن گوشت خوردند و سكاها شتابزده به نزد لیدیاییها رفتند و از آلیاتس پادشاه لیدی درخواست پناهندگی كردند. كیاكسار وقتی متوجه شد كه سكاها كبابی از گوشت فرزندش را به خورد او و میهمانان دادهاند، سخت برآشفت و از آلیاتس پادشاه لیدی خواست كه سكاها را به او مسترد كند. آلیاتس چنین نكرد و علیرغم درخواست شاه ماد، سكاها را در پناه خود گذاشت و این خود می توانست زمینه جنگی میان مادها و لیدیایی ها باشد.