در اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم دنیا برای اروپاییان بزرگتر شد در جنوب یعنی در اقیانوس اطلس آفریقای جنوبی و در مشرق ساحل های اقیانوس هند و در مغرب قلعه جدید آمریکا را کشف کردند و بیشترین اکتشافات را مردم پرتغال و اسپانیا انجام دادند. بلند نامی و فخری که به کشف بعضی نقاط آسیا و آفریقا حاصل می آید خاص واسکودگاما و افتخار پیدا کردن آمریکا نصیب کریستف کلمب می باشد علت اصلی این اکتشافات میل جست و جوی راه جدیدی بود به جلب هندوستان که سرزمین معادن و ادویه گرانبها به شمار می رفت.
علت اصلی اکتشافات بزرگ منفعت جویی و علاقه به تحصیل مال بود در قرون وسطی بعضی امتعه کمیاب مانند ابریشم، مخمل، مروارید، عطریات، کندور، عود، مرمکی، احجار قیمتی و ظرف های چینی در آن ایام فراوان استعمال می کردند و این محصولات همه از آسیا میآمد و اروپاییان عموما ممالک صادرکننده را به اسم هندوستان می خواندند.
اطلاعات جغرافیایی در قرون وسطی: اطلاعات اروپاییان قرون وسطی در باب مسائل جغرافیایی نسبت به یونانیان و رومیان بسیار ناقص بود و از خارج مملکت خود جز اطراف مدیترانه یعنی ساحل های مراکش و الجزیره و تونس و طرابلس و دلتای نیل و مصر و فلسطین و آسیای صغیر جایی را نمی شناختند و این سواحل و بنادر مهم روی نقشه های موسوم به پرتولان برای ملاحان رسم شده بود.
پیشرفت فن دریانوردی کاراول: هنگامی که ترقی معلومات جغرافیایی خیال جست وجوی اراضی نامعلوم را در مغزها می پخت پیشرفت فن کشتی سازی و بحر پیمایی اجرای مقصود را آسان کرده بود. در قرون وسطی کشتیرانی اروپاییان تقریبا به دریای مدیترانه انحصار داشت و دو نوع کشتی می شناختند یکی گالر و دیگری نف.
گالر: طول گالر به پنجاه متر می رسید و دویست و پنجاه یا سیصد پاروزن باید می بود تا آن را به حرکت در می آوردند.
نف: در جنگ های صلیبی به کار قشون کشتی می رفت سنگین و دارای دیواره بلند بود و یک دکل و یک بادبان مثلث شکل بیش نداشت و بدین سبب بسیار کند حرکت می کرد.
سیاحان مقدم بر پرتغالی ها: ملاحان بی پروای ژن و فرانسه در اقیانوس اطلس و ساحل آفریقا بر پرتغالی ها سبقت جستند. ژان دو تبان کوز از سال (۱۳۶۴-۱۴۱۰) برای تحصیل امتعه گوناگون و علی الخصوص عاج و گرد طلا به نقاطی از ساحل که هنوز هم به نام ساحل طلا و ساحل عاج است رفتند ولی سوانح جنگ صد ساله و تصرف شمال فرانسه توسط انگلیسی ها رشته این تجارت آفریقایی را از هم گسیخت.
رنسانس، هنرمندان، ابنیه و عمارات
در هر شهر که بنایی یا موزه ای است باید به تماشای یادگارهای دوره رنسانس رفت در شهر پاریس آثار اصلی هنرمندان فرانسوی و خارجی را در موزه لوور می توان یافت و نیز قالب و نمونه کارهای استادان فرانسوی که اصلشان در ولا یات است و در موزه ثروکادرو می باشد.
علل پیدایش رنسانس: یکی آن که در قرون سابق و منحصرا در قرن چهاردهم و پانزدهم هنر را هنرمندانی چند که به نام پیشروان رنسانس خوانده می شود به کمال رسانده بودند و علل دیگر کشف یادگارهای قدما و علی الخصوص پیدایش شاهکارهای یونان باستان که در قرون وسطی کسی از آنها خبر نداشت.
پیشروان فرانسه و هنرمندان: در مملکت فرانسه سه نفر مورخ ادیب ظهور کردند که در قرون سیزدهم و چهاردهم نخستین سر مشق نشر زبان فرانسه را به یادگار گذاشته اند ویل هاردوئن(۱۱۶۰-۱۲۱۳) مولف وقایع صلیبی قسطنطنیه و دیگر ژوان ویل(۱۲۲۴-۱۳۱۹) که شرح زندگی سن لویی را نوشته و جنگ صد ساله را نگاشته است.
پیشروان ایتالیا نویسندگان و هنرمندان: مقام نویسندگان ایتالیا در قرن چهاردهم از مقام نویسندگان فرانسه در همان عصر برتر است. در ایتالیا دو شاعر ظهور کرد. یکی دانته(۱۲۶۵-۱۳۱۱) که نخستین و بزرگترین شاعر آن سرزمین است و کتاب کمدی الهی از اوست. دیگری پترارک(۱۳۰۴-۱۳۷۴) که قطعات و سرودهایش او را مشهور ساخته است و در همین قرن بوکاس(۱۳۱۳-۱۳۷۵) مصنف کتاب دکامرون که مجموعه حکایات و داستان ها است نثر ایتالیایی را موجد گشت.
تاثیرات ادبی دوره قدیم: تاثیر عهد قدیم به وسیله نوشته ها و کتاب ها چندین برابر بیش از تاثیر یادگارهای صنعت باستانی و عمارات کهن بود. این نگاشته های ادبی و تاریخی و فلسفی و لا تینی و یونانی را در قرن چهاردهم و پانزدهم باز یافتند. بیشتر کتب لا تینی و فی المثل خطابه ها و رسایل سی سرن و قسمتی از مولفات تاسیت را نیز در این کتابخانه ها کتب را از موشخوارگی حفظ نمی نمودند و به سبب گرانی قیمت کاغذهای پوستی، آن چه در آن نوشته بود محو می ساختند تا بتوانند به جایش دعا بنویسند و کتاب دعا را به مومنان بفروشند وعلت نابودی بسیاری از مصنفات نویسندگان همین است. میان کسانی که خطی قدیم را باز می جستند پترارک و بوکاس بیشتر می کوشیدند و توفیق بازیافت بیشتر داشتند.
رنسانس در ایتالیا:
نویسندگان بزرگ: سرزمین ایتالیا درقرن شانزدهم چهار نویسنده عالیقدرپرورد: دو شاعر یکی آریوست و دیگری تاس و دو نثر نویس یکی ماکیاول و دیگری گی شاردن.
هنرمندان: هنرمندان ایتالیا تقریبا بیشمارند و فقط نام مهمترین ایشان را به ترتیبی که تولد یافته اند در این جا یاد می کنیم : برامانت(معمار) و لئوناردوونسی(نقاش و حجار) و میکل آنژ(نقاش و حجار و معمار) و تی سی ین و رفائیل و کورژ و پول ورونز که هر چهار نفر نقاشند استادان معتبر ایتالیا به شمار می روند.
برامانت(۱۴۴۴-۱۵۱۴): بزرگترین معمار دوره رنسانس ایتالیا ست. آثارش اقتباساتی از معماری رومی شمرده می شود.
میکل آنژ(۱۴۷۵-۱۵۶۴): ازمردم فلورانس بود و ابتدا تحت حمایت لوران دو مدسی زندگی می کرد او کاملترین و تواناترین داهیه دوره رنسانس و یکی از بزرگترین نوابغ دنیاست. هر چند میکل آنژ به مجسمه سازی شهره است اما به حقیقت این استاد نقاشی و معماری و شاعری همه را می دانست و در تمام فنون مذکور به درجه کمال رسیده بود.
ریزه کاری(صنایع خرد): هنگام ظهور و رواج صنایع عظیم یعنی نقاشی و حجاری و معماری، در یک قسمت دیگر از هنر که آن را صنایع خرد می توان نام نهاد از قبیل حکاکی و قلمزنی و زرگری نیز ترقی شایانی روی نمود. در دوره رنسانس بر شمدانی که به دیوار قصر نصب می کردند و بر خود و جوشن و سپر و قبضه خنجر و ظرف و جام و نمکدان و ظروف بلورین ساخت ونیز و اثاثه و تختخواب و رختدان و گنجه نیز آثار صنعت هویدا بود. میان استادان صنایع خرد بنونوتو سلی نیمرتبه ای بزرگ دارد. وی در حجاری چندان عالی مقام نیست ولی حکاک و قلمزنی بی همتاست.
اخلاق مردم در دوره رنسانس: تمدنی به این رخشندگی با اخلا ق زشت و نکوهیده همراه بود. چنان که گفته اند.«مسیحیت در روح ایتالیایی نبود» رفتار مردم نیز مثل صنعت و هنر به دوره شرک بازگشت کرد. همه تشنه ملا هی و لذت جسمانی بودند، از هیچ چیزی رو نمی گرداندند. خیانت، ستمگری در همه جا حکمروایی می کرد. پیشرفت کردن با وسایل پست و ننگین نیز پسندیده بود، عامه خلق در سم دادن و خنجر و تفنگ بکاربردن شرکت می جستند. سزار بورژیا یکی از فرزندان پاپ الکساندر ششم مظهر تمام آداب و رسوم و عیوب و جنایات این عصر می باشد. قتل هایی که به دست یا به فرمان او انجام یافته از حساب بیرون است. وی کسانی را که بدخواه خود می پنداشت و یا مرگ ایشان را سودمند می دید مسموم می کرد، سر می برید، خفه می نمود و یا در آب می انداخت. از کشتن مقصودش آن بود که هم دشمن را از میان بردارد و هم از اموال و ترکه او چیزی بدست آورد.
رنسانس در سرزمین فرانسه فرانسه در قرن شانزدهم مانند ایتالیا نویسندگان و هنرمندان بزرگ و معماران و حجاران داشت ولیکن در آن سرزمین نقاشی استاد به وجود نیامد، فقط از کلوئه نامی در میان است و هر چند این شخص در صورت سازی ماهر بود و دقت بسیار به کار می برد اما با استادان ایتالیایی هیچ قابل مقایسه نیست.
نویسندگان: از نویسندگان معتبر فرانسه کلمان مارو (۱۴۹۷-۱۵۴۴) و رون سار (۱۵۲۴-۱۵۸۵) و ژوشن دوبله (۱۵۲۴-۱۵۶۰) شاعرانی هستند که موجد شعر فرانسوی شده اند و دیگر سه نثرنویس اند به نام رابله (۱۴۹۵-۱۵۵۹) مصنف دو کتاب گارگان تو و پان تاگ روئل و کال ون (۱۵۰۹-۱۵۶۴) نویسنده تعالیم دین مسیح و مون تنی (۱۵۳۳-۱۵۹۲) نگارنده چندین رساله. اما آثار این نویسندگان هر قدر مهم و ارزنده باشد باز به پایه نوشته های ادبای ایتالیایی هم عصر ایشان از قبیل آریوست و ماکیاول و تاس نمی رسد زیرا این اشخاص در ادبیات مقام نویسندگان قرن هفدهم و هجدهم فرانسه را دارند و ادبای فرانسوی در قرن شانزدهم پیشقدمانی بیش نیستند.
معماران و حجاران: پیرلس کو (۱۵۱۰-۱۵۷۸) و ژان بولان (۱۵۱۲-۱۵۷۸) و فیلی بردولورم (۱۵۱۵-۱۵۶۷) معمار و ژان گوژون (۱۵۱۵-۱۵۶۷) و ژرمن پیلون (۱۵۳۵-۱۵۹۰) مجسمه ساز، بزرگترین هنرمندان فرانسه بودند و آثار ایشان بیشتر متعلق به زمان هانری دوم و کاترین دومدیسی می باشد. تاریخ زندگی این اشخاص که مشهورترین استادان فرانسه به شمار می آیند تقریبا معلوم است اما کسان دیگری هم بودند که مقامی عالی دارند و آنان را فقط با آثارشان می شناسد مانند پیر نوو معمار و میشل کلمب (۱۴۳۰-۱۵۱۲) و پیربو تان و لیریه ریشیه (۱۵۰۰-۱۵۶۷) حجار.
آثار: در اینجا اسم تمام بناهای قرن شانزدهم فرانسه را نمی توان نوشت، پس فقط به ذکر عماراتی که هنوز پا بر جا و مشخصات و امتیازاتی داراست اکتفا می شود. ساختمان لوور که زاویه جنوب غربی حیاط مربع را تشکیل می دهد به فرمان فرانسوای اول شروع شده است و دیگر بنائیست مجلل و دلفریب موسوم به گالری دوبوردولو رواق لب آب. که آن را به امر کاترین دومدیسی بر کنار رود سن ساخته اند.
مختصات رنسانس فرانسه: در عهد رنسانس ایتالیا نقاشان به جلال و اعتبار از صاحب هنران دیگر بر گذشتند اما در شانزدهم سرآمد هنرمندان فرانسه معمارانند که جلوه بخش صنعت فرانسوی شده اند. رنسانس فرانسه بیشتر جنبه معماری داشت و اکثر بناهای آن عصر عمارات غیرمذهبی و شهریست. در قرن شانزدهم جز قصر چیزی نمی ساختند و چنانکه میان آثار مذکور به زحمت نام سه کلیسا را می توان یافت. وضع ساخت بنای آن عهد به یک سبک نیست زیرا که هنرمندان مملکت یعنی حجاران و معماران را دو چیز موثر افتاد و ایشان پیرو دوگونه اسلوب بودند، گروهی دنباله کارهای معماران و حجاران قرون وسطی را گرفتند و جمعی به صنایع قدیم و هنرهای ایتالیایی متوجه شدند و به همین علت در آثار قرن شانزدهم اختلاف روش و تنوع شکل و منظر بسیار است. وضع کلی بنای این عصر تناسب و ظرافتی ساده و بی پیرایه دارد که تا امروز بی نظیر مانده است اما در آن چیزی که صنعت قرون وسطی فرانسه را به یاد آورد هیچ نیست.
اسلوب دوگانه حجاری: حجاران و مجسمه سازان نیز پیرو دو سبک بودند. در وجود ژان گوژون و ژرمن پیلون یادگارهای قدیم و صنایع ایتالیا موثر افتاد و به همین جهت آنها را کلاسیک گفته اند و مجسمه هایی که ایشان ساخته اند یا عریانند یا به وضع مردم یونان جامه های گشاد به بر دارند.
نفوذ ایتالیایی: ویرانه های عمارات رومی در فرانسه کم بود و در آن سرزمین هنری ملی وجود داشت که بسی زیبا و عالی به شمار می رفت بنابراین فقط مملکت ایتالیا وسیله نفوذ و تاثیر صنایع قدیم در کشور فرانسه شده است و این خود یکی از ثمرات جنگ های ایتالیاست.
ریزه کاری (صنایع خرد) (فرانسه): صنایع خرد در فرانسه رونق و اعتبارش از ایتالیا کمتر نبود. مردم برای اثاثه طرزی جدید انتخاب کردند که به سبک اوژیوال هیچ شباهت نداشت و بدین ترتیب اسلوبی نو معروف به اسلوب هانری دوم ایجاد شده و مختصاتش اشکال هندسی و ستون های مدور و مربع کوچک بود که بر فرازش سرستون هایی مانند سرستون های یونانی قرار می دادند.
رنسانس در آلمان: از دوره رنسانس آلمان نام سه کس را بیشتر یاد نمی کنیم یکی اراسم (۱۴۶۷-۱۵۳۶) که از مردم روتردام و فاضل ترین اومانیست یعنی مروج علم و ادب قدیم در مملکت آلمان به شمار می آید ولیکن چون مصنفاتش به زبان لاتینی است در تاریخ ادبیات آلمانی از او اسمی در میان نیست، دیگر آلبردورر (۱۴۷۱-۱۵۲۸) از اهل نورم برگ و هانس هول بین (۱۴۹۷-۱۵۴۳) از شهر اوگس بورگ که هر دو نقاش عالی مقام و گراوورساز و در فن صورتگری استادی زبردست بودند.
اروپای غربی در پایان قرن نوزدهم: (فرانسه، انگلیس، آلمان، اسپانیا و ایتالیا)
در اواخر قرن پانزدهم، اروپای غربی دارای دو مملکت پادشاهی یعنی فرانسه و انگلیس و یک مملکت امپراطوری یعنی آلمان بود. از اسپانیا و ایتالیا در جغرافیا فقط اسمی در میان بود و هر یک از آنها به دو دولت منقسم می گشت. دولت اسپانیا، پرتغال، کاس تیل، آراگون و ناوار و دولت ایتالیا، سیسیل، ناپل، دولت کلیسا، جمهوری فلورانس، جمهوری ونیز، دوک نشینان میلان و دوک نشین ساووا بود.
فرانسه، حدود آن: در سال ۱۴۹۸ لوئی دوازدهم بر سرزمین فرانسه پادشاهی می کرد. وی نبیره شارل پنجم و نواده دوک اورلئان بود و دوک اورلئان برادر شارل ششم، همانست که به دست ژان سان پور، ژان بی باک کشته شد. چون شارل هشتم وفات یافت و فرزندی نداشت لوئی دوازدهم پسرعمش به جای او به سلطنت فرانسه رسید.
قدرت پادشاهان فرانسه: وضع ملک داری در مملکت فرانسه از تشکیلات سایر دولت کامل تر و عالی تر بود و بیشتر به سبک جدید می ماند. در آن سرزمین ادارات منظم و مالیه مرتب و قشون همیشگی یافت می شد. پادشاه به تمام نقاط قلمرو خویش عمال می فرستاد و عزل و نصب ایشان با خود او بود. برگزیدگان وی با کمال فرمانبرداری کار می کردند و مقاصدش را انجام می دادند.
انگلیس: هانری هفتم در سال ۱۴۸۵ حکمروای انگلستان و موسس سلسله ای شد موسوم به خاندان تودرو که آن در قرن شانزدهم صاحب تخت و تاج بودند. انگلستان کم کم از چنگال آشوب های هولناک داخلی یعنی منازعات معروف به جنگ دوگل خلاص می یافت. علت اصلی پیدایش این جدال شکست از فرانسه می باشد.
آلمان، حدود آن: آلمان که آن را مملکت امپراطوری می خواندند از نظر وسعت خاک قوی ترین دولت اروپا به شمار می رفت. از شمال به دریای بالتیک و مملکت دانمارک و دریای شمال و از مغرب به وسیله رودهای اس کو و موز و سون به مملکت فرانسه محدود می گشت. از طرف جنوب، کوه ژورا و رود رن و دریاچه کنستانس و جبال آلپ و دریای آدریاتیک آن را از خاک اتحاد ایالات سوئیس و دولت ایتالیا جدا می کرد. در سمت مشرق میان آلمان و سرزمین هنگری و لهستان یک خط قراردادی وجود داشت که تقریبا از فی یوم واقع در کنار بحر آدریاتیک شروع می شد و به دانت زیگ واقع در ساحل دریای بالتیک ختم می گردید. بنا بر آنچه نگاشته آمد آلمان ممالک و نواحی ذیل را شامل بود: قسمت بیشتر آلمان امروزی، مملکت پی با ناحیه مهمی از بلژیک، لوک سان بورک، آلزاس، لورن، فرانش کونته، بوهم و اتریش. امپراطوری آلمان در آن عصر از وسط اروپا می گذشت و از بحر شمال تا دریای مدیترانه را می گرفت.
اتحاد ایالات سوئیس: در جنوب غربی مملکت امپراطوری آلمان و دامنه جبال مرکزی آلپ چندین ناحیه که اول به خاندان هابس بورگ تعلق داشت استقلال یافته اتحاد ایالات سوئیس را تشکیل داده بود.
اسپانیا: هر چند اسپانیا در اواخر قرن پانزدهم هنوز به دولت هایی چند منقسم بود اما در همین ایام مقدمات وحدت یافتن آن نیز شروع شد. این مملکت در سال (۷۱۱) بر اثر جنگ که رس به تصرف اعراب درآمد و از آن وقت تاریخ آن، جز یک سلسله جنگ های مذهبی هشتصد ساله چیز دیگری نیست.
فردینان و ایزابل: اتحاد مذکور به وسیله یک وصلت انجام یافت. در سال ۱۴۶۹ فردینان وارث مملکت آراگون، ایزابل وارث تخت و تاج کاس تیل را به زنی گرفت و زن و شوهر ده سال بعد (۱۴۷۹) به سلطنت رسیدند. این دو شاه (نظر به مردانگی که در این زن بود سزاوار است او را شاه بخوانند) بی درنگ با آخرین دولت اسلام در اسپانیا به جنگ پرداختند و سرانجام در سال ۱۴۹۱ غرناطه را محاطره کردند و چون اردوگاه ایشان به آتش سوخت به جایش شهری به نام سان تافه (۹۲) - ایمان مقدس - ساختند که بفهمانند تا غرناطه را به تصرف در نیاورند از آن دست برنمی دارد، فی الجمله پس از ۹ ماه محاصره غرناطه که گرفتار قحط و غلا بود تسلیم گشت و عیسویان کار فتح اسپانیا را به پایان رساندند و فردینان و ایزابل به پادشاهان کاتولیک ملقب شدند.
ایتالیا: در پایان قرن پانزدهم ایتالیا به چندین دولت قسمت شده بود ولیکن در همین اوان کار وحدت یافتن آن نیز شروع شد.
فلورانس: جمهوری فلورانس مشرف به توس کان بود و تقریبا همان ناحیه اتروری را که از سمت مشرق به جبال آپنن و از جانب مغرب به دریامحدود می گشت شامل می شد. فلورانس بعد از ونیز غنی ترین جمهوری ایتالیا به شمار می رفت. در تاریخ قرون وسطی چگونگی افزایش ثروت آن سرزمین از راه پارچه بافی و داد و ستد نقره و همچنین پیشرفت و رواج صنایع و ادبیات مذکور افتاد. خلاصه تمدن فلورانس در میان دولت ایتالیا از همه درخشنده تر بود و جا داشت که آن را آتن ایتالیا بخوانند.
دولت کلیسا: هر چند پاپ ها پس از مرگ بونی فاس هشتم (۱۳۰۳) اندکی از جاه طلبی های خود کاستند ولیکن باز مانند دوک های میلان و جمهوری ونیز بر آن بودند که قلمرو خود را وسعت دهند. متصرفات ایشان که دولت کلیسا خوانده می شد. پاپ ها بیشتر می کوشیدند که ثروت خود و خویشاوندان را افزایش دهند و این رسم را قوم و خویش پرستی گویند.
نزاع خاندان فرانسه و اتریش امپراطوری شارل کن
دولت اروپای غربی شصت و پنج سال یعنی از (۱۴۹۴-۱۵۵۹) میلادی مسلح بودند ولیکن پیوسته نمی جنگیدند بلکه گاهی به جدال بر می خاستند و گاهی به صلح رضا می دادند، چنانکه مدت نزاع و آشتی تقریبا با یکدیگر برابر است. ایام صلح به منزله دوره فترتی بود که هر یک از دولت آن را برای تهیه قوا و یافتن متحد و فراهم آوردن مقدمات جنگ دیگری به کار می برد. نخستین سبب این محاربات که شماره اش به دوازده می رسد آن است که پادشاهان فرانسه خود را در دو دولت ایتالیایی یعنی ناپل و میلان صاحب حق می انگاشتند وچون ایتالیا سالها میدان کارزار بوده است این محاربات را به نام جنگ های ایتالیا خوانده اند.
جنگ های ایتالیا
علل جنگ های ایتالیا: علت اساسی جنگ های ایتالیا وصیت نامه ای بود که به موجب آن رنه دان ژو در سال (۱۴۸۰) لوئی یازدهم پادشاه فرانسه را به جانشینی خود برگزید و گذشته از پرووانس ومن و آن ژو، حقوقی را هم که بر تخت و تاج دولت داشت نیز به وی بخشید.
به موجب صلح جاویدانی که بعد از جنگ مارن یان انعقاد یافت، سوئیسی ها متعهد شدند که هرگز در قشون دشمن پادشاه فرانسه خدمت نکنند، اما پادشاه فرانسه حق داشت در عوض مبلغی معین که هر سال به ایشان می پرداخت که از ایالات سوئیس سرباز بگیرد.
نزاغ خاندان فرانسه و اتریش
صلحی که به هزار زحمت در سال (۱۵۱۸) واقع شد دو سال هم پایدار نماند. در سال (۱۵۲۰) دولت فرانسه باز جنگیدن را آغاز کرد اما دیگر از ایتالیا و تصرف ناپل و میلان اسمی در میان نبود بلکه قدرت بی پایان شارل کن امپراطور اتریش که هستی فرانسه را نیز در خطر انداخته بود باعث جدال شد.
رنسانس ومذهب
در نیمه اول قرن شانزدهم یکی از مهمترین نهضت های مذهبی که در تاریخ دنیا مشهور است روی نمود. باعث این جنب و جوش در مملکت آلمان لوتر و در سرزمین فرانسه کالون بود.
علل اصلاح مذهب: در میان علت ها و موجبات بی شمار اصلاح مذهب دو سبب از همه مهمتر است یکی وضع خود مذهب در آغاز قرن شانزدهم و دیگر انتشار کتاب مقدس به وسیله فن چاپ.
اصلاح مذهب کاتولیک
انجمن ترانت - سربازان مسیح (یسوعیین)
جنبشی که لوتر برانگیخت مذهب کاتولیک را دو نتیجه داد: اول آنکه روسای مذهب کاتولیک انجمنی عمومی در شهر ترانت ایجاد کردند و این انجمن اصول عقایدی را که تا آن روز مسلم بود تصدیق کرد و به اصلاح شاخ و برگ ها پرداخت، دیگر آنکه مجمع ها و فرقه های قدیم را باز منعقد ساخت و برای جنگیدن با کفر و ارتداد نیز انجمن ها و هیات های جدید به وجود آورد و مهم ترین آنها هیات ژزوئیت ها است که به نام انجمن سربازان مسیح هم خوانده می شود.
مختصات اصلاح مذهب کاتولیک: اصلاح مذهبی پروتستان باعث شد که فرقه ها و طریقه های خاصی به وجود آمد و اروپا تجزیه گردد ولیکن نگاهداشتن اساس وحدت یگانگی و محکم ساختن رشته مودت مردم هم عقیده و هم دین بود و بنا بر این دعا خواندن به زبان های ملی ممنوع گشت و لاتینی به عنوان زبان مشترک باقی ماند و تفوق پاپ بر همه کلیسا تایید شد.
جنگ های مذهبی: شماره جنگ های مذهبی هشت تا است که چهار جنگ در عهد شارل نهم (۱۵۶۲-۱۵۷۴) و چهار جنگ دیگر در ایام پادشاهی هانری سوم (۱۵۷۴-۱۵۸۹) و چهارم اتفاق افتاده است.
جنگ های مذهبی؛ واقعه سن بارتلمی - اتحاد مقدس - فرمان نانت
مملکت فرانسه در سال (۱۵۶۳) یعنی چهار سال از امضای صلح نامه کاتوکام برزی (۱۵۵۹) و در پایان نزاع طولانی با خانواده اتریش به یک رشته جنگ های داخلی گرفتار شد که از سایر محاربات خونین تر و هولناک تر بود. علت اصلی محاربات مذکور مسائل مذهبی بوده است و به این نظر آنها را جنگ های مذهبی خوانده اند.
کاترین دومدیسی و اغماض مذهبی: فرانسوای دوم پس از یک سال پادشاهی وفات یافت (دسامبر ۱۵۶۰) و کاترین دومدیسی، مادرش، به عنوان نایب السلطنه شارل نهم دومین فرزند هانری دوم که ده سال بیشتر نداشت به حل وعقد امور پرداخت و سیاست جدیدی پیش گرفت.
وی برادر زاده پاپ لئون دهم و از اعضای خاندان بزرگ مدیسی بود و چهل و یک سال از عمرش می گذشت. شوهرش هانری دوم همواره او را از کارها دور نگاه می داشت ولیکن وی فرمانروایی می خواست.
کاترین پایبند چیزی نبود و در فتنه انگیزی زبردستی ایتالیایی می نمود. در امور سیاست و دولت بینا بود و چنان می پنداشت که شور و شر کاتولیک ها و کالونیها هر دو ممکن است قدرت شاه را یک باره در خطر افکند. خود در پاپ مذهب قیدی نداشت.
در مورد جنگ های مذهبی:
ـ جنگ اول: جنگ اول که باعثش قتل عام واسی بود تقریبا یک سال طول کشید چنانکه عاقبت مملکت فرانسه مانند ایتالیا در ابتدای قرن پانزدهم و آلمان درقرن شانزدهم میدان جنگ اروپا شده بود.
ـ جنگ دوم و سوم: جنگ دوم (۱۵۶۷- ۱۵۶۸) و جنگ سوم (۱۵۶۸-۱۵۷۰) در حقیقت یک جنگ بود که سه سال طول کشید.
ـ جنگ چهارم: صلح سن ژرمن دو سال پابرجا بود و اوضاع چنان می نمود که میان کاتولیک ها و پروتستان ها مودت کامل برقرار است، کولین عضو شورای سلطنتی شد و نزد شارل نهم نفوذ بسیار یافت. کاترین یی چون این دید با او حسادت ورزید و می کوشید که وسیله کشته شدن او را مهیا سازد اما چون از انجام داد این مقصود عاجز آمد اسباب قتل عام پیروان کالون را که در ۲۴ اوت ۱۵۷۲ اتفاق افتاده است فراهم آورد.
جنگ های دوره سلطنت هانری سوم: شارل نهم در سال (۱۵۷۴) مرد و تنها یک دختر از خود گذاشت و سلطنت به برادرش هانری سوم یعنی به دوک دان ژو رسید. یک سال پیش از این واقعه هانری به پادشاهی لهستان انتخاب شده و برای به دست آوردن تاج و تخت به آنجا رفته بود ولی چون خبر مرگ برادر شنید گریخت و به مملکت فرانسه بازگشت.
ـ جنگ پنجم و ششم و هفتم: چون هانری سوم بر تخت نشست جنگ پنجم شروع شد و دوبرپا بود (۱۵۷۴-۱۵۷۶) ناراضی ها و هوگن ها با یکدیگر متحد شدند و سی هزار مرد جنگی ناگهان به طرف پاریس راندند. وقتی که هانری سوم این پیشامد را دید ناگزیر در اتین پی نزدیک سانس فرمانی را که بی مناسب به فرمان بولی یو معروف است صادر کرد در سال (۱۵۷۶) به موجب فرمان مذکور می توانستند در تمام خاک فرانسه، به جز پاریس، مراسم مذهبی خود را انجام دهند و محکمه های خاصی داشته باشند.
ـ جنگ هشتم: مدت چهار سال در فرانسه صلح برقرار بود ولی وفات دوک دالان سون در سال (۱۵۸۴) در پروتستان ها و کاتولیک ها شوری پدید آورد، زیرا از طرفی پروتستان ها گمان می کردند که چون رئیسشان هانری دوناوار به تخت و تاج فرانسه می رسد کارشان رونق گرفته پیشرفت خواهد کرد و از طرف دیگر کاتولیک ها پادشاهی مرتد مانند هانری چهارم را که بعد از واقعه سن بارتلمی مدتی کاتولیک شده و بعد از آن برگشته بود نمی خواستند.