اول رمضان سال ۹۷۸ : <بعد از طلوع آن نیر اقبال تولد آن والا گهر را والد نامدارش به خدمت پدر بزرگوار عرض نمود که در تعیین اسم سامی گرامیش بدانچه رأی شهریاری قرار گیرد اشاره فرمایند که به آن اسم موسوم گردد اتفاقا در آن روز که عریضه نواب سکندر شأن به نظر خجسته اثر حضرت شاه جنتمکان رسید به الهام آسمانی مکررا این بیت بر زبان الهام بیان مبارک جاری می شد: عباس علی است شیرغازی/ سر دفتر لشکر حجازی> ( تاریخ عالم آرای عباسی، اسکندر بیک منشی، با تنظیم و مقدمه ایرج افشار، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۸۲، ص۱۲۹) و بدینسان شاهزاده نو رسیده عباس نام گرفت و بعدها یکی از توانمندترین پادشاهان ایران زمین گردید.
راجر سیوری در اثر خود <ایران عصر صفوی> شاه عباس، این قدرتمندترین شاه صفوی را چهره ای پراگماتیست می خواند. این اصطلاح برای نخستین بار در ۱۸۷۸ توسط چارلز پیرس در مقاله ای با عنوان <چگونه افکارمان را روشن کنیم؟> به کار گرفته شد و سپس ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس آمریکایی طی یک سخنرانی در دانشگاه کالیفرنیا) در زمینه مذهبی از آن سخن گفت. معنای این واژه، پراگماتیست (pragmatist) بر عمل گرایی، مصلحت گرایی و واقع بینی دلالت دارد. جیمز از این مفهوم به عنوان رویکردی در فلسفه بدینگونه سخن به میان می آورد که یک پراگماتیست قاطعانه و به یکباره بر بسیاری از عادات محبوب و مورد پسند فلاسفه بزرگ پشت می کند و به تجرید عدم کفایت، راه های لفظی و به اصول ثابت به نظام های بسته و به مطلق ها اعتنا نمی کند و در برابر به امور واقع و به عمل و به قدرت روی می آورد. (ویلیام جیمز، پراگماتیسم، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۶، ص۴۳)
بدینسان در زمینه امور سیاسی نیز می توان معنای این رویکرد را در نحوه عمل سردمداران این عرصه به جست وجو و کنکاش نهاد. نگریستن به پیش و پس، در نظر گرفتن مصلحت های وقت در برابر پشت کردن به برخی از اصول سنتی و پایا به گونه ای مقطعی و یا تاکتیکی و یا برای همیشه، قدرت مداری و انعطاف و نرم اندیشی در حل مسائل در عین پاره ای سخت اندیشی ها از جمله شاخصه های چهره پراگماتیست محسوب می گردد.
بدینسان با در نظر گرفتن فکت های تاریخی زمان شاه عباس اول صفوی و عملکرد او در فضای زمانه خود می توان کاربرد این اصطلاح را در مورد شخصیت این شاه صفوی در معرض مداقه و درنگ نهاد. در زمان بر تخت نشستن شاه عباس ازبکان از شرق و عثمانی ها از غرب خطرات بسیاری را برای ایران آفریدند و شاه در آغاز برای پرداختن به این دو مسأله سازش و صلحی مصلحتی را با حکومت عثمانی در افکند و سپس به راندن ازبکان از پهنه شرقی ایران پرداخت. پس از آن در فتح بغداد و مناطق متصرفی دیگر توسط نیروهای عثمانی به موفقیت دست یافت.
شاه که خود از میان دسیسه و کودتا و ستیز قدرت قزلباشان برفراز تخت سلطنت قرار گرفته بود، در صحنه داخلی تهدیدات قزلباشان را که به ستیزهای داخلی مبدل شده بود فرو نشاند و پست های مهم نظامی را از آنان گرفت و واحدهایی نظامی با عنوان شاهسون را برای عملی کردن وفاداری نیروی نظامی به شخص خود پدید آورد و در پی آن ارتشی مرکب از چرکس ها و گرجیان و... (غلامان) سامان داد تا از قدرت ترکان (قزلباشان) کاسته شود.
ابوالحسن قزوینی در اثر خود بدین مهم اشاره ورزیده که مادر شاه (مهدعلیا) در پیچاپیچ توطئه و دسیسه قزلباشان جان خود را از دست داده و شاه در صدد انتقام از کشندگان مادرش آنها را به تدریج از میان برداشته است. او این مورد را از <حکمت های عملی> شاه قلمداد می کند و چهره پراگماتیست او را بهتر می نمایاند: <و اکثر امرای قزلباش را که طریق خود سری پیش گرفته بودند و از غایت بی باکی و بی آزرمی در حرمسرای شاهی ریخته، والده ماجده اش را به حضور پدر بزرگوارش در زیر چادر و برقع و معجر کشته بودند به تدریج به حکمت عملی از پای در آورد...(ابوالحسن قزوینی، فواید الصفویه، تصحیح مریم میراحمدی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، ۱۳۶۷، ص۳۸) اقدامات شاه عباس در ابعاد فرهنگی و اجتماعی و هنری بسیار قابل توجه است. او در تختگاهش اصفهان بناهای با شکوهی بر آورد و به هنرها از جمله هنر فرشبافی مجال بالیدن داد و خوشنویسی و تذهیب و کتابسازی و صحافی و... نیز در بستر مهیا شده به شکوفایی رسیدند.
ارتباطات سیاسی و تجاری با دنیای غرب نیز یک سوی تحولات عصر شاه عباس بود و رفت و آمد مسافران کنجکاو و جست وجوگر و مأموران امور بازرگانی و سیاسی چهره رویایی و رازناک ایران را به جهان شناساند. پیترو دلا واله جهانگرد ایتالیایی که ایران عصر شاه عباس را به تماشا نشسته است، صحنه ملاقات خود را با شاه به طرزی دلنشین و خاطره انگیز توصیف می کند و آرمان های درونی این شاه بزرگ صفوی را با نقل گفته های او به خوبی منعکس می سازد.
این گفت وگو با نوای ملایم موسیقی ایرانی همراه بوده و دلا واله با زبان ترکی با شاه سخن گفته است. او از زبان شاه می نویسد: ...< من همه کارهای مملکت را به میل و اراده و مسؤولیت شخص خود انجام می دهم و حاضرم یا جان خود را فدا کنم و یا بر دشمنان خویش فایق آیم و ایشان را به اطاعت از اوامر خود وادار سازم (پیترو دلا واله، سفرنامه، ترجمه و حواشی شعاع الدین شفا، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۴، ص۱۹۹) در پس این گفته نیز نیک رویکرد عمل گرایانه شاه عباس پیداست. علاوه بر این روحیه آرمانخواهانه و تساهل گرایانه شاه عباس را در عرصه روابط سیاسی در پوششی صلح آمیز در خور توجه است.
در مجموعه اسناد و نامه هایی که مرحوم عبدالحسین نوایی با همت والای خود گرد آورده است، این معنی مشهود است در متن یکی از این نامه ها که خطاب به عبدا... خان ازبک نوشته شده است، شاه به خوبی هدف خود را از حکومتگری و تکیه زدن بر اریکه قدرت بازمی نمایاند. شاه عباس می نگارد: <قرار داد خاطر آن است که به نوعی سلوک فرماییم که جمیع رعایا و برایا و وضیع و شریف و جوان و پیر و صغیر و کبیر و غنی و فقیر از آشنا و بیگانه و موافق و مخالف از توجه و احسان بیکران و معدلت و امتنان بی پایان از آشوب دوران فارغ و آسوده و در ظل مرحمت و عاطفت از تند باد حوادث مرفه و غنوده باشند...(شاه عباس، مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی، ج اول، عبدالحسین نوایی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران، ۱۳۵۲، ص ۱۸۴) همچنین شاه در این نامه به خان ازبک خبر عقب نشینی قوای ایران را داده تا مسائل طرفین به ستیز کشیده نشود و بدین ترتیب خان را به برقراری صلح فراخوانده است. بحث و سخن پیرامون چهره شاه عباس آن هم از بعد عملگریانه بسیار است.
گفته شاردن درباره شاه عباس می تواند نمایانگر اهمیت عملکرد او در پهنه روزگار خود و تحول آفرینی شگرف او در بستر تاریخ صفویه باشد <با مرگ او رونق و رفاه از ایران رخت بربست>