استقلال تدریجی عراق
بر اثر اینکه ملیون عراقی با استعمار انگلیس به هر صورتی مخالف بودند و اصولاً رجال سیاسی به دو دسته متضاد به ترتیب زیر تقسیم شده بودند؛
۱) ژنرال نوری سعید پاشا، جمیل مدفعی و صالح جبر طرفداران انگلستان
۲) رشید عالی گیلانی، کامل چادرچی و ژنرال بکر صدقی که مخالف سلطه انگلیس بودند،
این کشور دچار تضادهایی شد که تسلط دولت بریتانیا را بر عراق به مخاطره می انداخت. از این جهت دولت انگلیس در ۳۰ ژوئن ۱۹۳۰ / ۹ تیر ۱۹۰۹ قراردادی با ژنرال نوری سعید نخست وزیر و وزیر دفاع ملک فیصل اول پادشاه عراق امضا کرد که طبق آن با در نظر گرفتن حق کاپیتولاسیون برای افراد انگلیسی و ایجاد پایگاه نظامی در حبانیه و نقاط دیگر عراق به دولت عراق وعده داد به زودی به آن کشور استقلال خواهد داد، اما اعضای حزب الاخا الوطنی (برادران میهنی) که اعضای مهم آن رشید عالی گیلانی و حکمت سلیمان بودند، خواهان کناره گیری نوری سعید و استقلال عراق شدند. فیصل نیز با آنها هماهنگی کرد و دولت انگلستان مجبور شد در ۳ اکتبر ۱۹۳۲ به عراق ظاهراً استقلال دهد. اما زمانی که فیصل اول پادشاه عراق جهت معالجه بیماری خود به سوئیس رفت، در هشت سپتامبر ۱۹۳۳ با تزریق یک آمپول کشته شد و فوراً فرزندش ملک غازی به سلطنت رسید. در زمان ملک غازی اتفاقاتی در عراق روی داد که انگلیسی ها چون پادشاه یعنی ملک غازی را در بروز آن حوادث بی تاثیر نمی دانستند، در یک تصادف ساختگی اتومبیل که در ۴ آوریل ۱۹۳۹ به وقوع پیوست، این پادشاه کشته شد.
از مهم ترین حوادث دوره پادشاهی ملک غازی به این شرح بود؛ در ۲۹ اکتبر ۱۹۳۶، ژنرال بکر صدقی به کمک ژنرال عبداللطیف نوری و ژنرال محمدعلی جواد، اقدام به یک کودتا کردند که طی آن طرفداران انگلستان یعنی ژنرال جعفر پاشا عسکری و نوری سعید از قدرت ساقط شدند و جعفر پاشا عسکری کشته شد و نوری سعید به خارج از کشور فرار کرد و سیاستمداران طرفدار انگلستان بازداشت شدند. کودتاچیان به رهبری ژنرال بکر صدقی به ملک غازی پیشنهاد کردند حکمت سلیمان سیاستمدار طرفدار آلمان را به نخست وزیری انتخاب کند. ملک غازی فرمان نخست وزیری حکمت سلیمان را صادر کرد. اما در ۱۱ آگوست ۱۹۳۷ ژنرال بکر صدقی وزیر دفاع کابینه حکمت سلیمان که می خواست از طریق موصل به ترکیه و سپس اروپا رفته و با هیتلر ملاقات کند، هنگام سان گارد احترام به دست یک سرباز کشته شد و فوراً به کمک انگلیسی ها جمیل مدفعی از دوستان نوری سعید به نخست وزیری رسید، در حالی که ملک غازی از روی اکراه حکم نخست وزیری او را صادر کرد. نوری سعید به کمک عوامل خود ترتیب تصادف ساختگی و قتل ملک غازی را فراهم کردند.
عراق از سلطنت ملک فیصل دوم تا کودتای ژنرال قاسم
بعد از قتل ملک غازی در ۴ آوریل ۱۹۳۹ / ۱۵ فروردین ۱۳۱۸ به دستور سفارت انگلیس طفل چهارساله او به عنوان پادشاه انتخاب شد و دایی او «امیرعبدالاله» که از دست نشانده های انگلیس و یار نوری سعید بود، نایب السلطنه شد. در این زمان عراق از طریق پایگاه های نظامی «شعیبه» و «حبانیه» با ستاد ارتش انگلیس مقیم در قاهره برای حفظ منافع انگلستان در ارتباط بود و ژنرال نوری سعید نخست وزیر و عبدالاله نایب السلطنه نیز در راستای سیاست انگلستان بودند. در ۳ آوریل ۱۹۴۱ رشید عالی گیلانی سیاستمدار ضدانگلیسی به کمک چهار افسر معروف به مربع طلایی به نام های سرهنگ کامل شکیب، سرهنگ فهمی سعید، سرهنگ سلیمان محمود و ژنرال امین زکی دست به کودتا زده و باعث فرار امیر عبدالاله و نوری سعید از کشور شده و رشید عالی گیلانی نخست وزیر شد. پارلمان عراق امیر شریف الشرف را به جای عبدالاله به نیابت سلطنت انتخاب کرد. در این موقعیت، رشید عالی گیلانی نماینده ای به آنکارا فرستاد تا با فرستاده هیتلر ملاقات کند اما به زودی حکومت رشید عالی گیلانی به وسیله نیروهای انگلیسی که در پایگاه های عراق بودند، سقوط کرد و سیاستمداران طرفدار بریتانیا مانند جمیل مدفعی و نوری سعید یکی پس از دیگری به نخست وزیری رسیدند. صالح جبر نیز از نخست وزیران طرفدار انگلستان بود که در سال ۱۹۴۷ به نخست وزیری رسید. انگلستان و ایالات متحده برای ایجاد یک سد دفاعی در مقابل شوروی در خاورمیانه به فکر ایجاد پیمانی تدافعی بین پاکستان، عراق، ایران، ترکیه، انگلستان و امریکا به نام پیمان بغداد بودند. در ۲ مه ۱۹۵۳ که فیصل دوم به ۱۸سالگی رسید رسماً پادشاه عراق شد و تاجگذاری کرد و امیر عبدالاله ولیعهد شد. در آن موقع نوری سعید نخست وزیر بود. در اکتبر ۱۹۵۵ پیمان بغداد ایجاد شد و عراق رسماً به اردوگاه غرب پیوست. پایگاه های انگلستان در عراق فعال تر شدند.
انقلاب ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸
در بامداد ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸ کودتایی به رهبری ژنرال عبدالکریم قاسم فرمانده تیپ ۱۹ مستقر در خانقین به وقوع پیوست که در آن سرهنگ عبدالسلام محمد عارف فرمانده تیپ بیستم زرهی مقیم در پادگان الرشید بغداد که در ضمن معاونت ضد اطلاعات ارتش عراق را برعهده داشت، توانستند حکومت را ساقط کنند. در این کودتا پادشاه (فیصل دوم)، عبدالاله (ولیعهد) و نوری سعید نخست وزیر به قتل رسیدند. کودتاچیان قبلاً با عناصر بعثی مانند فواد الرکابی و عناصر ملی مانند دکتر ابراهیم کبه تماس حاصل کردند و در کابینه ای که اسامی اعضای آن را شورای انقلاب عراق در چند روز بعد اعلام کرد، نشان می داد اعضای تشکیل دهنده کابینه از تمام احزاب سیاسی هستند. عراق به رهبری ژنرال قاسم از پیمان بغداد خارج شد و این پیمان با نام جدید سنتو که مرکز آن به آنکارا منتقل شد، تغییر سازمان داد ولی سه حادثه سرنوشت ساز وضع حکومت ژنرال قاسم را برهم ریخت. اول؛ چند ماه از انقلاب ۱۴ ژوئیه نگذشته بود که سرهنگ عبدالسلام محمد عارف، در مقر حکومت ژنرال قاسم در حالی که معاونت او را بر عهده داشت، قصد ترور قاسم را داشت که فوراً دستگیر و زندانی شد و به این ترتیب شکاف عمیقی در بین طرفداران ژنرال قاسم پدید آمد. دوم؛ در ۷ مارس ۱۹۵۹/ ۱۶ اسفند ۱۳۳۷، سرهنگ عبدالوهاب شواف از افسران پادگان موصل کنترل منطقه را به دست گرفت و اعلام کرد حکومت ژنرال قاسم را به رسمیت نمی شناسد. ژنرال قاسم با فرستادن هواپیماهای بمب افکن به موصل این کودتا را در هم شکست و شواف کشته شد. از جانب دیگر افراد ناراضی هم آماده قیام بودند.
سوم؛ در بامداد ۷ اکتبر ۱۹۵۹ (۹ مهر ۱۳۳۸) اتومبیل ژنرال قاسم مورد هجوم مسلحانه چندین تروریست که معروف ترین آنها صدام حسین و عبدالکریم شیخلی بودند، قرار گرفت و ژنرال قاسم از ناحیه کتف مجروح شد و چون بعثی ها در آن ترور دست داشتند، عناصر بعثی از کابینه و همه ادارات دولتی تصفیه شدند و فعالیت زیرزمینی خود را آغاز کردند. از جانب دیگر ژنرال قاسم با ناصر رئیس جمهور متحد عربی (اتحاد مصر و سوریه) اختلاف شدید داشت و هر دو رهبر عربی یعنی قاسم و ناصر بر سر رهبری جهان عرب با یکدیگر رقابت داشتند به طوری که جنگ تبلیغاتی بین رادیو بغداد از یک طرف و رادیو قاهره از طرف دیگر از سال ۱۹۵۹ به بعد برقرار بود.
ژنرال قاسم در حالی که مخالفان خود را تحویل دادگاه نظامی که ریاست آن با پسرخاله اش یعنی سرهنگ فاضل عباس مهداوی بود، می داد و او برای همه تقاضای اعدام می کرد، باعث نارضایتی افسران ارتش شد. از میان کسانی که محکوم به مرگ شدند، همرزم او یعنی سرهنگ عبدالسلام محمد عارف بود که ژنرال قاسم به او یک درجه تخفیف داد و سپس او را بخشید. او بود که عاقبت با بعثی ها تبانی کرد و در ۸ فوریه ۱۹۶۳ ترتیب کودتای خونین بر ضد ژنرال قاسم را داد و عاقبت منجر به اعدام قاسم در ۹ فوریه و نشان دادن جسد او از طریق تلویزیون به مردم شد.