دالی در تابســتان 1938 در ایالات متحده به دنیا آمد. او که در حال حاضر استاد دانشگاه مریلند است، پیش از اینکه به این جایگاه برسد در بسیاری از دانشگاههای برجسته دنیا از جمله ییل تدریس کرده بود. پس از تدریس در این دانشگاه و دانشــگاه لوییزیانا بود که به بانک جهانی راه یافت و در آنجا توانست نظرات مهم خود را به گوش مردم جهان برساند. مجله ادباسترز در ســال 2008 او را به عنوان چهره برتر ســال انتخاب کرد و تاکنون جوایز متعددی به خاطر تاثیری که بر محیطزیست داشته، دریافت کرده است.
زمانی که نام هرمان ادوارد دالی را جســتوجو کنید اولین چیزی که به چشــمتان میخورد، اقتصاد محیطزیســتی و مکتب جرجیستی است. به همین دلیل است که مطالعه بیشتر درباره مکتب اقتصاد جرجیستی تصویری کلی از رویکرد هرمان دالی به علم اقتصاد به دست میدهد.
مکتب جرجیســم یک ایدئولوژی اقتصادی اســت که به خاطر نظرات اقتصاددان و اصلاحطلب معروف آمریکایی، هنری جرج، به این نام شهرت پیدا کرده اســت. طبق آموزههای این مکتب، در حالی که مردم باید مالکیت ارزشی را داشته باشــند که خودشــان تولید میکنند، ارزشهای اقتصادی برخاسته از زمین (که عمدتا شامل منابع و فرصتهای طبیعی میشود) باید متعلق به تمام افراد جامعه باشــد. گفتمان جرجیستی به دنبال راهحلی برای مســائل اجتماعی و زیستبومی اســت و مبنای آن هم حقوق زمین و امور مالی عمومی است و ســعی دارد که کارایی اقتصادی را با عدالت اجتماعی ترکیب کند.
مکتب جرجیســم عمدتا درباره رانت اقتصادی ایجاد شــده به وســیله انحصارهای طبیعی، آلودگی و کنترل انبازههای مختلف است که این مسئله شــامل عنوان مالکیت منابع طبیعی و دیگر امتیازهای برخاسته از آن (یعنی مالکیت معنوی) اســت. هر نوع منبع طبیعی که به شــکلی ذاتی در ســمت عرضه با محدودیت روبهرو است، میتواند رانت اقتصادی ایجاد کند. مثال بسیار برجسته و کلاسیک این مسئله، «انحصار زمین» است. انحصار زمین یعنی برداشــت رانت زمین از فضاهای شــهری ارزشــمند. جرجیســتها میگویند که مالیات بســتن بر رانــت اقتصادی عملی عادلانــه، کارامد و عدالتزا است.
اگر از عمده اقتصاددانان جرجیست بپرسیم که چه سیاست اقتصادیای را پیشــنهاد میدهند، آنها در پاسخ احتمالا چنین جوابی بدهند: مالیات بر اســاس ارزش زمین. جرجیستها میگویند که درآمدهای ناشی از مالیات ارزش زمین را میتوان به منظــور کاهش یا حذف مالیاتهای موجود (مثلا مالیات بر درآمد یا تجارت یا خرید) استفاده کرد. به نظر جرجیستها باقی این مالیاتها هم نامنصفانه هستند و هم کارایی اقتصادی را کاهش میدهند. برخی از اقتصاددانان جرجیست دافع بازگرداندن مازاد درآمد عمومی به خود مردم هســتند. سازوکاری هم که برای این مســئله پیشنهاد میدهند، ایجاد حداقل درآمد برای تمام افراد یک جامعه است.
این نگاه ویژه به مســئله زمین دست کم از زمان دیوید ریکاردو کاملا در معرض دید قرار گرفت و این ریکاردو بود که برای اولین بار از عبارت رانت، به معنای اجارهبهای زمین، اســتفاده کــرد و آن را در معرض دید اقتصادی قــرار داد و از همــان زمان بــود که کلمه رانــت به عنوان عبارتــی پرکاربرد استفاده شــد. بسیاری از اقتصاددانها از زمان اسمیت و ریکاردو به این سو هم این ادعا را داشتهاند که مالیات بستن بر ارزش زمین، برخلاف بسیاری از مالیاتهای دیگر، ایجاد ناکارآمدی اقتصادی نمیکند.
جوجه اردک زشت
نام هرمان دالی دائما با صفتهــای عالی و توصیفهای اغراقآمیز همراه میشود. بســیاری او را بهترین اقتصاددان دنیا میدانند و بسیاری دیگر او را انســانی بیعلم حســاب میکنند که حرفهایش خیانتی به اقتصاد اســت. توصیفی بســیار مشــهور درباره او در ادبیات اقتصادی آمریکا رواج دارد که میگوید اگر علم اقتصاد را به کلیســای واتیکان تشــبیه کنیــم، هرمان دالی بزرگترین کافر دنیا به حساب میآید. البته دالی به دلیل فعالیتهایی که برای تبدیل کردن زمین به جایی بهتر برای زیستن کرد جوایز مشهوری چون جایزه «معیشت صحیح» را دریافت کرد. دههها است که دالی محبوب تعداد بسیار زیادی از دانشــجویان و سیاســتگذاران اقتصادی اســت که نظــرات او را گرهگشای بسیاری از مشکلات امروزه جهان میدانند. برای شناخت بخشی از تجربه دالی که به دیدگاههای او کمک کرد کافی اســت نگاهی به سال 1967 کرد، یعنی زمانی که او اســتاد دانشگاهی در برزیل بود. چند ماه از سفر او به برزیل نگذشته بود که یک درگیری سیاسی منجر به تعطیلی دانشگاه شد و دالی کاری نداشــت جز خواندن کتاب و فکر کردن به این منطقه ضعیف که افزایش جمعیتش به منابع طبیعی لطمه زده بود. برای اینکه با او بیشتر آشنا شویم کافی است این تجربه را از قلم خود او بخوانیم: «وقتی بنشینید و تصویری از کلیت اقتصاد به عنوان زیرمجموعه یک زیستبوم بزرگتر رسم کنید، تقریبا نیمی از راه را رفتهاید. به همین خاطر هم هست که مردم تمایلی به انجام این کار ندارند، زیرا دقیقا در همین لحظه متوجه میشــوید که به دلیل وجود محدودیتهای گوناگون نمیتوانید تا ابد به رشــد خود ادامه دهید. اقتصاد نسبت به یک نظام بزرگتر تنها تا حدی میتواند بهینه عمل کند و شما نمیتوانید از این حد بیشتر رشد کنید. پس وقتی رشد اقتصادی متوقف شد چه باید کنیم؟ واقعا چه باید کنیم؟ این پرسشی بسیار حساس است که ما را تهدید میکند.» دالی به زبانی بسیار ساده به ما فهمانده بود که همانطور که افزایش جمعیت به طبیعت فشار میآورد، افزایش ابعاد اقتصادی که همان رشــد باشد هم به طبیعت فشار وارد میکند.